پژوهشی درباره‏یِ آغاز نزول قرآن

پدیدآورجعفر نکونام

نشریهمجله صحیفه مبین

تاریخ انتشار1389/02/19

منبع مقاله

share 930 بازدید
پژوهشی درباره‏یِ آغاز نزول قرآن

جعفر نکونام
چکیده

از جمع بندی روایات چنین به دست می‏آید که پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در 27 ماه رجب سال اوّل مبعث به پیامبری برانگیخته می‏شود و در شب قدر ماه رمضان همان سال یا نهایتاً سال بعد قرآن بر آن حضرت به تدریج شروع به نزول می‏کند. اوّلین سوره‏ای که در ماه رمضان بر او نازل می‏شود، سوره‏یِ علق است و این منافاتی با نزول سوره‏یِ حمد قبل از آن ندارد؛ چون سوره‏یِ حمد وحیی متمایز از قرآن عظیم به نظر می‏رسد.

کلید واژه‏ها:

نزول قرآن، مبعث، سوره‏یِ حمد، سوره‏یِ علق، ماه رمضان، ماه رجب.

1. مقدّمه

در زمینه‏یِ آغاز نزول قرآن اختلاف نظر وجود دارد: بسیاری به استناد پاره‏ای از روایات، آغاز نزول قرآن را با آغاز بعثت پیامبر اسلام یکی دانسته‏اند؛ امّا این نظر به دلایلی که در این مقاله می‏آید، نمی‏تواند درست باشد.
به نظر نگارنده نزول قرآن پس از مدّتی حدّاقل حدود دو ماه از بعثت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر آن حضرت نازل شده‏است.
اینک این دو نظر و ادلّه‏یِ آن‏ها مورد نقد و بررسی قرار می‏گیرد:

1 . نظریّه‏یِ هم‏زمانی زمان بعثت و نزول قرآن

برخی با استفاده از ظاهر روایات زیر، چنین استفاده کرده‏اند که بعثت پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و نزول قرآن کریم هم‏زمان بوده‏اند:
- ابو جمره (ت 128 ق) و عکرمه (ت 107 ق) گویند: ابن‏عبّاس( 3 ق ه - 68ق) گفت:
فرستاده‏یِ‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در چهل سالگی مبعوث شد و سیزده سال در مکّه ماند و به او وحی می‏شد - در روایت دیگر: به او قرآن نازل می‏شد - و ده سال در مدینه [بماند]...(1).
- مفضّل (ز 148 ق) گوید: امام صادق علیه‏السلام فرمود:
ای مفضّل! قرآن در بیست و سه سال نازل شد ...(2).
- عبیداللّه بن حلبی (ز 115 ق) گوید: همو فرمود:
فرستاده‏یِ‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پس از آن‏که از سوی خدای تبارک و تعالی به او وحی شد، سیزده سال در مکّه ماند ...(3).
- فضل (ت 260 ق) گوید: امام رضا علیه‏السلام فرمود:
... ماه رمضان ماهی است که خدای تعالی قرآن را در آن نازل کرد ... و در آن محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پیامبر شد(4).
از جمع‏بندی این روایات چنین برمی‏آید که از ماهی که پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به پیامبری برانگیخته شد، قرآن بر آن حضرت نازل گردید؛ امّا به این روایات اعتباری نیست؛ زیرا:
اوّلاً، روایت ابن عبّاس با روایات دیگر او معارض است؛ مانند: - روایت عمّار بن أبی عمّار (ت بعد 120 ق) که آغاز نزول وحی را بر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هفت سال پس از مبعث و دوره‏یِ‏نزول قرآن را هجده سال شمرده است(5).
- روایت عکرمه (ت 107 ق) و ضحّاک (ت بعد 100 ق) و ابوسلمه(20-94ق) که دوره‏یِ‏نزول قرآن را بیست سال به حساب آورده‏اند(6).
- روایت دیگر عکرمه که آغاز نزول قرآن را در چهل سالگی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و دوره‏یِ‏نزول قرآن را بیست سال محسوب کرده است(7).
ثانیاً، روایت مفضّل (ز 148 ق) و عبیداللّه حلبی(ز 115 ق) از امام صادق علیه‏السلام با روایت حفص بن غیاث(114-194 ق) از آن حضرت که دوره‏یِ‏نزول قرآن را بیست سال شمرده، معارض است(8).
ثالثا، آن دو روایت که دوره‏یِ‏نزول قرآن را بیست و سه سال به حساب آورده‏اند، در صورتی هم‏زمانی نبوّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و نزول قرآن را ثابت می‏کنند که دوره‏یِ‏نبوّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز بیست وسه سال محسوب شود؛ امّا اگر بنابر روایت قمی(ز قرن 4 ق) که آغاز نبوّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را در سی و هفت سالگی آن حضرت یاد کرده(9) و بنابر روایت عمّار بن أبی عمّار(ت بعد 120 ق) از ابن‏عباس(3 ق ه - 68 ق) که دوره‏یِ‏مکّی را پانزده سال به حساب آورده، دوره‏یِ نبوّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بیست و شش یا بیست و پنج سال شمرده شود، با آن دو روایت نمی‏توان هم‏زمانی نبوّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و نزول قرآن را ثابت کرد؛ بلکه باید گفت که آغاز نزول قرآن دو یا سه سال پس از مبعث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بوده است.
رابعا، آن روایات با روایات دیگر تعارض دارد؛ مانند:
- روایت ابورجاء (ت حدود 150 ق) و قتاده (57-117 ق) از حسن بصری(20-110ق) که دوره‏یِ‏نزول قرآن را هجده سال محسوب کرده‏اند و روایت معمر(96-154 ق) از همو که آن را بیست سال به حساب آورده است(10).
- روایت سعید بن مسیّب (13-94 ق) و شعبی (ت بعد 100 ق) که آغاز نزول قرآن را در چهل و سه سالگی و دوره‏یِ‏نزول قرآن را بیست سال شمرده‏اند؛ خصوصا روایت شعبی که تصریح دارد بر این که نزول قرآن، سه سال پس از نبوّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آغاز شده است(11).
خامسا، روایت امام رضا علیه‏السلام با روایات دیگر که ماه مبعث را ربیع الاوّل یا رجب می‏شمارد، تعارض دارد.
مجلسی(1037-1110 ق) در خصوص روایت منقول از امام رضا علیه‏السلام گوید:
این خبر با دیگر اخبار مستفیض مخالف است. شاید مراد از آن معنای دیگری مانند نزول قرآن یا دیگر معانی مجازی باشد یا مراد از نبوّت در دیگر اخبار رسالت بوده؛ ولی در این خبر نزول وحی بر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باشد، و ممکن است که آن را بر تقیّه حمل کرد؛ زیرا عامّه درباره‏یِ‏زمان بعثت آن حضرت پنج قول گفته‏اند:
اوّل: هفدهم ماه رمضان؛
دوم: هجدهم ماه رمضان؛
سوم: بیست و چهارم ماه رمضان؛
چهارم: دوازدهم ربیع الاول؛
و پنجم: بیست و هفتم رجب، و امامیّه بر همین قول اخیر اتّفاق نظر دارند(12).
سادسا، آن روایت با فرض صحّت، هم‏زمانی نبوّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و نزول قرآن را ثابت نمی‏کند؛ زیرا احتمال می‏رود که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نخست در ماه رمضان به نبوّت برانگیخته شده، سپس چند سال بعد در همان ماه، قرآن بر او نزول یافته‏باشد.
سابعا، آن روایات با روایات ترتیب نزول که سوره‏های علق، قلم، مزّمّل، مدّثّر، تبّت و جز آن را جزء سوره هایی می‏شمارند که در آغاز نازل شده‏اند، منافات دارند؛ زیرا در این سوره‏ها مضامینی هست که حاکی از تقدّم نبوّت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله بر نزول قرآن است.
علاّمه‏ی طباطبائی در این خصوص گوید:
سوره‏یِاقرأ باسم ربک، چنان‏که ناقلان یادآور شده‏اند، نخستین سوره‏ای است که بر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شده است ... خدای تعالی در آن فرماید: «أرأیت الذی ینهی عبدا اذا صلّی. أرأیت ان کان علی الهدی أوامر بالتقوی. أرأیت ان کذب و تولی. ألم یعلم بأن الله یری. کلالئن لم ینته لنسفعا بالناصیة. ناصیة کاذبة. خاطئة فلیدع نادیه سندع الزبانیه»(13)این آیات، چنان‏که ملاحظه می‏شود، ظهور در این دارد که اینجا کسی نمازگزاری را از نماز باز می‏دارد و کارش را در انجمن بازگو می‏کند و از عمل خود باز نمی‏ایستد و این نمازگزار به دلیل سخن خدا پس از آن، «کلا لاتطعه»(14) همان پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است.
این سوره دلالت دارد بر این که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پیش از نزول نخستین سوره‏یِ‏قرآن نماز می‏گزارده و بر هدایت بوده و به تقوی فرمان می‏داده است، و این همان نبوّت است ...(15).

2. نظریّه‏یِ تقدّم آغاز بعثت بر آغاز نزول قرآن

به احتمال قوی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نخست در 27 ماه رجب سال مبعث به پیامبری مبعوث شده؛ سپس در شب قدر ماه رمضان همان سال قرآن بر او نزول یافته است.
مؤیّدات این احتمال به این قرار است:

2. 1. روایات دال بر بعثت پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در ماه رجب

درباره‏یِ ماه مبعث سه قول مختلف روایت شده؛ امّا از جمع‏بندی روایاتی که در زمینه‏یِ ماه بعثت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رسیده‏است، چنین حاصل می‏شود که آن حضرت در ماه رجب مبعوث شده‏است.
این سه قول در ذیل بررسی می‏شود:

2 . 1. 1. ماه ربیع الاول

بنا بر روایاتی که به دنبال می‏آید، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در دهم یا یازدهم یا دوازدهم ربیع الاوّل به پیامبری مبعوث شد: عبیداللّه بن‏عبداللّه (ت94ق) گوید: ابن‏عبّاس (3ق هـ 68ق) گفت:
فرستاده‏یِ‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در روز دوشنبه ماه ربیع الاوّل به دنیا آمد، و در روز دوشنبه‏ی آغاز ماه ربیع الاوّل نبوّت بر او نازل شد(16).
سعید بن‏مینا(17)(ت ح110ق) گوید: جابر (16ق هـ78ق) و ابن‏عبّاس گفتند:
فرستاده‏یِ‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در عام الفیل روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل به دنیا آمد، و در آن مبعوث شد و در آن به آسمان بالا رفت و در آن هجرت کرد و در آن رحلت کرد(18).
ابن‏مسیّب (13ـ94ق) و ابن‏عبّاس گفتند:
در یازده روز گذشته از ربیع الاوّل [بر او وحی شد(19)].
مسعودی (ت345ق) گوید:
وقتی آن حضرت به چهل سالگی رسید، خدای عزّوجلّ او را در روز دوشنبه ده روز گذشته از ماه ربیع الاوّل به سوی مردم فرستاد، و آن با روز بیست و سوم آبان برابر است...(20)
چنان که ملاحظه شد، دو نفر از صحابه به نام‏هایِ جابر و ابن عبّاس و یک تن از تابعان به نام سعید بن مسیّب مبعث پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاوّل سال چهلم عام الفیل دانسته‏اند.

2 . 1. 2. ماه رمضان

بنا بر دو روایتی که از پی می‏آید، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در ماه رمضان به پیامبری برانگیخته شد.
ـ وهب بن‏کیسان مولی آل زبیر(21)(ت127ق) گوید: «عبید بن‏عمیر بن‏قتاده لیثی (ت قبل73ق) گفت:
ماه آن سالی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در آن مبعوث شد، ماه رمضان بود... به فرمان خدا جبرئیل علیه‏السلام به نزدش آمد... و گفت: بخوان...(22)
ـ فضل بن‏شاذان (ت260ق) گوید: من از امام رضا علیه‏السلام شنیدم، فرمود:
ماه رمضان ماهی است که خدای تعالی در آن قرآن را نازل کرد تا برای مردم راهنمایی و دلائل روشنی از هدایت و تمییز حقّ از باطل باشد، و در آن محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پیامبر شد، و در آن شب قدر است که از هزار ماه بهتر است...(23)

2 . 1. 3. ماه رجب

بنا بر روایاتی که در پی می‏آید، پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در بیست و هفتم رجب به پیامبری مبعوث شد:
ابن‏عبّاس (3ق هـ68ق) و أنس (ت92ق) گویند:
خدا در روز دوشنبه، بیست و هفتم رجب به آن حضرت وحی کرد و او چهل سال داشت(24).
سعید بن‏جبیر(44ـ94ق) گوید: ابن‏عبّاس گفت: فرستاده‏یِ‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:
خدا محمّد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را در بیست و هفتم رجب مبعوث کرد(25).
میمون بن‏مهران(26)(ت117ق) نیز همین مضمون را موقوفا از ابن‏عبّاس روایت کرده‏است(27).
کثیرالنّواء(28)(ت ح150ق) گوید: امام صادق علیه‏السلام فرمود:
در روز بیست و هفتم رجب نبوّت بر فرستاده‏یِ‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شد(29).
مبعوث شدن پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در بیست و هفتم ماه رجب را راویان دیگر نیز که در پی می‏آیند، نقل کرده‏اند(30):
شهر بن‏حوشب (ت112ق) از ابوهریره (20ق هـ78ق)، وهب بن‏منبه(31)(ت114ق)، حسن بن‏راشد(32)(ز148ق) از امام صادق علیه‏السلام و علی بن‏محمّد(33)(ز قرن 3ق) مرفوعا از همان حضرت، مبارک بن‏یزید(34)(ز148ق) از امام کاظم علیه‏السلام و سهل(35)(ز255ق) مرسلاً از همان حضرت، حسن بن‏بکّار صیقل(36) از امام رضا علیه‏السلام ، محمّد بن‏عفیر ضبی(37)(ز203ق) از امام جواد علیه‏السلام ، اسحاق بن‏عبداللّه علوی عریضی(38)(ز220ق) از امام هادی علیه‏السلام .
همان طور که ملاحظه می‏شود، سه نفر از صحابه و یک نفر از تابعان و پنج نفر از ائمّه‏یِ اهل بیت علیهم‏السلام و در مجموع نه نفر از راویان، مبعث پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را روز بیست و هفتم ماه رجب خوانده‏اند.
دوره‏یِ مکّی، بنابر روایتی که مبعث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را در ماه ربیع الاوّل شمرده، حدود سیزده سال، و بنابر روایاتی که آن را در ماه رجب گفته، حدود دوازده سال و شش ماه، و بنابر روایاتی که آن را در ماه رمضان ذکر کرده، حدود دوازده سال و سه ماه می‏شود.
از میان روایات سه‏گانه‏یِ یادشده، تنها روایاتی که رجب را ماه مبعث برشمرده‏اند، برتر به نظر می‏رسند؛ زیرا:
اوّلاً، درباره‏یِ ماه رجب دوازده روایت به دست آمده؛ در حالی که درباره‏یِ ماه ربیع‏الاوّل بیش از سه روایت و درباره‏یِ ماه رمضان بیش از دو روایت به دست نیامده‏است.
ثانیاً، روایات مربوط به ماه ربیع الاوّل و ماه رمضان در مورد روز مبعث اختلاف دارند؛ در حالی که روایت مربوط به ماه رجب به اتّفاق روز مبعث را بیست و هفتم گفته‏اند.
ثالثا، روایات مربوط به ماه رمضان، مبعث پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و نزول قرآن را هم‏زمان شمرده‏اند؛ در حالی که این بنابر ادلّه‏ای که خواهد آمد، مردود است.

2. 2. شواهد دالّ بر نزول قرآن در ماه رمضان

بنابر آیات متعدّد و روایات فراوانی که اینک می‏آید، آغاز نزول قرآن در ماه رمضان بوده است:

2. 2. 1. آیات قرآن کریم دالّ بر نزول قرآن در ماه رمضان

از جمع بندی آیاتی که در زمینه‏یِ زمان نزول قرآن کریم وجود دارد، چنین حاصل می‏شود که قرآن در یکی از شب‏های پایانی رمضان سال اوّل یا دوم بعثت نازل شده‏است.
- ابن اسحاق (ت 150 ق) گوید:
نزول قرآن بر فرستاده‏یِ‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در ماه رمضان آغاز شد؛ به دلیل آیه‏یِ«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان»(39)، و آیه‏یِ«انا انزلناه فی لیلة القدر»(40)، و آیه‏یِ«حم و الکتاب المبین، انا انزلناه فی لیلة مبارکه»(41)، و «ان کنتم آمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان»(42) و آن [روز]ملاقات فرستاده‏یِ‏خدا و مشرکان در بدر بود.
همو افزود:
[امام] باقر علیه‏السلام به من حدیث کرد که فرستاده‏یِ‏خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله با مشرکان در بدر در روز جمعه بامداد هفده رمضان ملاقات کرد(43).
- عبداللّه بن معبد زمانی(44)(ت ح 110 ق) گوید:
ابوقتاده(45)(ت 54 ق) گفت: ای فرستاده‏یِ‏خدا آیا روزه داشتن روز دوشنبه را [روا [می‏بینید؟ فرمود: در آن [روز]قرآن بر من نازل شد، و اوّلین ماهی که قرآن در آن نزول یافت، ماه رمضان بود. خدای تعالی فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن؛ ماه رمضان که قرآن در آن نازل شد(46).
- شعبی (ت بعد 100 ق) درباره‏یِ«انا انزلناه فی لیلة القدر» گوید:
آغاز قرآن در شب قدر نازل شد(47).
- حمران (ت 145 ق) گوید: از امام باقر علیه‏السلام درباره‏یِ«انا انزلناه فی لیلة مبارکه» سؤال شد. آن حضرت فرمود:
آن شب قدر است، و آن در هر سال در دهه‏یِ‏آخر ماه رمضان است، و قرآن جز در شب قدر نازل نشد ...(48).

2. 2. 2. روایات دالّ بر نزول قرآن در ماه رمضان

پاره‏ای از روایات دلالت دارند بر این که شروع نزول قرآن در ماه رمضان بوده‏است:
- سعد (ت ح 150 ق) گوید: امام باقر علیه‏السلام فرمود:
رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شد(49).
- ابوحمزه (ت 150 ق) گوید: همو فرمود:
وقتی امیر مؤمنان [جان مبارکش]برگرفته شد، حسن بن علی علیهماالسلام در مسجد کوفه برخاسته، خدا را ستود و ثنا گفت و بر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درود فرستاد؛ سپس فرمود: ای مردم در این شب [جان مبارک] کسی برگرفته شد که نه پیشنیان بر او پیشی گرفتند و نه پسینیان او را در می‏یابند. به خدا ... در شبی که قرآن در آن نزول یافت، [جان مبارک] او برگرفته شد ...(50).
مشابه همین را حفص بن خالد(51)(ز 115 ق) از پدرش از حسن علیه‏السلام روایت کرده است(52).
- واثله (70 ق ه - 35 ق) گوید: پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:
قرآن بیست و چهار [شب]گذشته از رمضان نازل شد(53).
همین را ابراهیم(54)(ز 115 ق) و حفص بن غیاث(55)(114-194 ق) ازامام صادق علیه‏السلام از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روایت کرده‏اند؛ ولی حفص از آن حضرت آورده که قرآن در بیست و سوم رمضان نزول یافت(56).
نزول قرآن در بیست و چهارم رمضان را ابن عبّاس (3 ق ه - 68 ق) و ابوالجلد(57) و جابر (16-78 ق) و عائشه نیز روایت کرده‏اند(58).
و ابوسعید خُدْری (ت 64 ق) و ابن عبّاس و بلال(59)(ح 45-18 ق) از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روایت کرده‏اند که شب قدر شب بیست و چهارم رمضان است. از بلال شب بیست و سوم نیز روایت شده(60)، و همین شب در شیعه مشهور است(61).
فریقین‏در این نظر متّفق‏اند که‏شب قدر در یکی‏از شب‏های دهه‏ی آخر رمضان قرار دارد؛ ولی در این که در کدام‏یک از آن شب‏ها بوده، اختلاف دارند(62).
از جمع بندی این آیات و روایات چنین به دست می‏آید، که پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در بیست و هفتم ماه رجب سال اوّل مبعث به نبوّت برانگیخته می‏شود و در شب قدر ماه رمضان همان سال یا نهایتاً ماه رمضان سال بعد قرآن کریم بر آن حضرت شروع به نزول می‏نماید؛ بنابراین میان مبعث و نزول قرآن حدود دو ماه یا نهایتاً یک سال و دو ماه فاصله افتاده‏است.
دلیل این که نهایت فاصله‏یِ میان ماه بعثت و نزول قرآن دو سال و دو ماه در نظر گرفته می‏شود، این است:
از طرفی طبق روایات اسباب نزول، سوره‏یِ حجر در آغاز دعوت علنی پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و پس از سه سال دعوت پنهانی نازل شده‏است؛
از طرف دیگر برابر روایات ترتیب نزول، سوره‏یِ حجر پنجاه و چهارمین سوره‏یِ نازله‏است.
در نتیجه، امکان ندارد که میان مبعث و نزول قرآن سه‏سال فاصله شده باشد و در عین حال، سوره‏یِ حجر که پس از سه‏سال دعوت پنهانی نازل شده، پنجاه و چهارمین سوره‏یِ نازله باشد.
چون لازمه‏یِ آن این است که در یک‏سال، تعداد پنجاه و چهار سوره نازل شده‏باشد؛ حال آن که کل سوره‏هایِ نازله در مکّه، هشتاد و شش سوره بوده و نزول پنجاه و چهار سوره در یک سال مستلزم آن است که در ده‏سال باقیمانده از دوره‏یِ مکّی سی و دو سوره نزول یافته باشد و به عبارت دیگر در این ده‏سال، هرسال به طور میانگین حدود سه سوره نازل شده باشد؛ حال آن که بسیار بعید است که در یک‏سال، پنجاه و چهار سوره؛ ولی در هرسال از سال‏هایِ دیگر دوره‏یِ مکّی سه یا چهار سوره نازل گردیده باشد.
حتّی می‏توان گفت: بعید است که این پنجاه و چهار سوره در طی سه‏سال نازل شده باشد؛ زیرا براساس آن هرسال به طور میانگین هجده سوره نازل شده‏است؛ امّا در هرسال از سال‏هایِ باقی‏مانده از دوره‏یِ مکّی به طور میانگین سه‏سوره نازل گردد؛ چه رسد، به این که گفته شود، در یک سال، پنجاه و چهار سوره نازل شده‏است؛ براین‏اساس، باید گفت: به احتمال قوی، بیش از دو ماه میان مبعث و نزول قرآن کریم فاصله نیافتاده باشد و این دو ماه عبارت است از 27 ماه رجب تا 23 ماه رمضان سال اوّل مبعث.
البته، این استبعاد، بر مبنای تعداد سوره‏ها است؛ امّا چنان‏چه بر مبنای تعداد کلمات نازل شده، محاسبه شود، میزان این استبعاد کاهش می‏یابد؛ چون کلّ کلمات نازله در سه‏سال اوّل بعثت، 24728 کلمه بوده‏است که بر مبنای هر سال، حدود 8242 کلمه می‏شود و در ده‏سال باقی‏مانده از دوره‏یِ مکّی 22920 کلمه بوده‏است که بر مبنای هرسال باقی‏مانده از دوره‏یِ مکّی 2292 کلمه می‏گردد؛ مع الوصف رقم سه‏سال اوّل بعثت به سه یا چهار برابر هریک از سال‏هایِ بعد بالغ می‏شود که باز هم همان استبعاد باقی است.

3. پاسخ به برخی از اشکالات

بر این نظریّه که پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در ماه رجب سال اوّل بعثت به پیامبری مبعوث شد و در ماه رمضان همان سال یا سال دیگر قرآن کریم بر او نازل شد، اشکالات چندی وارد شده یا ممکن است وارد کرد که اینک به بررسی و پاسخ‏گویی به برخی از آن‏ها پرداخته می‏شود.

3. 1. دلالت آیات سه‏گانه بر نزول دفعی قرآن

برخی درباره‏یِ آیات پیش‏گفته ایراد گرفته، گویند: این آیات حاکی از نزول دفعی قرآن است و بر آغاز نزول قرآن دلالتی ندارد؛ چون در آن آیات گفته نشده‏است که نزول قرآن در ماه رمضان شروع شد تا بر شروع قرآن در ماه رمضان دلالت داشته باشد؛ به علاوه در پاره‏ای از روایات نیز این آیات بر نزول دفعی قرآن در ماه رمضان حمل شده‏است؛ نظیر:
- حفص بن غیات (114-194 ق) گوید:
من از امام صادق علیه‏السلام درباره‏یِ «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(63)پرسیدم: [چگونه قرآن در ماه رمضان نزول یافت] در حالی که آن از آغاز تا پایانش در بیست سال نازل شد؟ آن گاه امام صادق علیه‏السلام فرمود: قرآن در ماه رمضان یک‏باره به بیت معمور نزول یافت؛ سپس در طیّ بیست سال [بر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ] نازل شد(64).
- عکرمه (ت 107 ق) گوید: ابن عباس (3 ق ه - 68 ق) گفت:
قرآن در شب قدر یک‏باره به آسمان دنیا نازل شد؛ سپس پس از آن در بیست سال نزول یافت(65).
- ضحّاک (ت بعد 100 ق) گوید: همو گفت:
قرآن‏از نزد خدا، از لوح محفوظ یک‏باره به فرشتگان نویسنده‏یِ‏بزرگوار(66)آسمان دنیا نازل شد؛ آن‏گاه آن فرشتگان در بیست شب به تدریج بر جبرئیل علیه‏السلام نازل کردند، و جبرئیل علیه‏السلام در بیست سال به تدریج بر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نازل کرد(67).
- مفضّل بن عمر (ز 148 ق) گوید: امام صادق علیه‏السلام فرمود:
ای مفضّل قرآن در بیست و سه سال نازل شد. خدا می‏فرماید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(68)و «انا انزلناه فی لیلة مبارکة»(69)و «لولا نزّل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک»(70)
مفضّل عرض کرد:
ای مولایم! این تنزیلی است که خدا آن را در کتاب خود یاد آور شده‏است؛ حال چگونه وحی در بیست و سه سال پدید آمده است؟
آن حضرت فرمود:
آری ای مفضّل! خدا آن را در ماه رمضان [به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ] داد؛ ولی او آن را جز در وقت ضرورت خطاب ابلاغ نمی‏کرد و جز در وقت امر و نهی [به مردم]نمی‏رساند ...(71).
در پاسخ، این نکات در خور ذکر است:
1. در زمینه‏یِ نزول دفعی قرآن در آغاز بعثت پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سه احتمال به نطر می‏رسد که اینک بررسی می‏شود:
اوّلین احتمال این است که همین قرآن موجود به طور دفعی بر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شده باشد؛ چنان که روایت مفضّل از امام صادق علیه‏السلام بر آن دلالت دارد؛ امّا این احتمال صحیح نیست؛ زیرا قرآن معهود میان ما هرگز به طور دفعی بر پیامبر نازل نشده‏است؛ چون:
اوّلاً، نزول دفعی قرآن معهود در اوایل مبعث پیامبر اسلام مستلزم این است که بسیاری از خطابات الهی در قرآن کریم عبث و غیر عقلایی باشد؛ زیرا در آن آیات به افرادی خطاب شده‏است که در وقت خطاب حضور نداشتند و اشخاصی به سبب کاری سرزنش شده‏اند که هنوز آن کار را مرتکب نشده‏اند؛
ثانیاً، در آیات قرآن از رخدادهایی که در سال‏های بعد از مبعث واقع شده‏است، با صیغه‏یِ ماضی تعبیر شده است؛ حال آن که قرآن به همان زبان عربی فصیح عصر نزول یافته‏است و لزوماً بایست از رخدادهایی که در آینده اتّفاق خواهد افتاد، به صیغه‏یِ مستقبل تعبیر می‏کرد؛ بنابراین چنین آیاتی، حاکی از این است که آن‏ها پس وقوع رخدادهای مربوط نازل شده و براین‏اساس قرآن معهود، نزول تدریجی داشته است؛ نه نزول دفعی.
ثالثاً، در برخی از روایات نظیر روایات مربوط به اصحاب کهف و ظهار آمده‏است که گاهی مردم اموری را از پیامبر اسلام سئوال می‏کردند و آن حضرت می‏فرمود: در این زمینه به من چیزی وحی نشده‏است؛ لذا در انتظار بمانید، خداوند درباره‏یِ آن به من آیاتی را وحی کند. این سخن پیامبر اسلام نشان می‏دهد که قرآن معهود به طور دفعی بر آن حضرت نازل نشده‏است.
رابعاً، صریح آیه‏یِ «لولا نزّل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک»(72)نزول دفعی قرآن موجود را رد می‏کند؛ چون در این آیه، این سخن که قرآن «جملةً واحده» نازل شده، تأیید شده‏است؛ براین اساس روایت مفضّل به دلیل مخالفت با صریح آیه مورد قبول نیست.
احتمال دوم، این است که روح و اجمالی از قرآن موجود به طور دفعی بر پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شده‏است. این نظر اگرچه با نزول تدریجی قرآن موجود منافاتی ندارد؛ ولی مردود است و در ردّ این نظر باید گفت:
اوّلاً، اصل این نظر، صرفِ ادّعا است و هیچ آیه یا روایتی بر آن دلالت ندارد؛ چون در آیات و روایات از نزول قرآن بدون قید روح و اجمال سخن رفته‏است.
ثانیاً، مراد از روح و اجمال قرآن چیست؟ اگر مراد از آن خلاصه‏یِ مضامین قرآن کریم است، بایست پیامبر آن زمانی که از او چیزی را می‏پرسیدند، می‏توانست پاسخ آن را بدهد ولو آن که عبارت آن حضرت با الفاظ قرآن مقداری تفاوت داشته باشد؛ نه آن که بفرماید: در این زمینه چیزی به من وحی نشده‏است.
احتمال سوم، این است که قرآن بر غیر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نظیر آسمان دنیا و بیت‏المعمور و فرشتگان به طور دفعی نازل شده باشد، چنان که پاره‏ای از روایات بر آن دلالت دارد. این احتمال نیز مردود است؛ زیرا روایات یاد شده در توجیه معارضت ظاهری آیاتی مانند «انا انزلناه فی لیلة القدر»، «انا انزلناه فی لیلة مبارکة»(73) و «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(74) با آیه‏یِ «لولا نزّل علیه القرآن جملة واحدة کذلک لنثبت به فؤادک»(75) است؛ حال آن که در این آیات از قرآن معهود مردم عصر نزول سخن رفته‏است؛ نه قرآنی که بر آن‏ها نازل نشده و از کم و کیف آن خبری ندارند؛ چون در آیه‏یِ قدر، ضمیر هاء به قرآن معهود برمی‏گردد و دلیل آن که در این آیه، مرجع ضمیر هاء ذکر نشده، معهود ذهنی بودن مرجع ضمیر برای آنان بوده‏است و در ضمیر هاء در آیه‏یِ دخان نیز به همین قرآن معهود برمی‏گردد؛ زیرا صدر و ذیل این آیه چنین است:
حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ
حاء میم سوگند به قرآن آشکار که ما آن را در شبی مبارک نازل کردیم.
چنان که ملاحظه می‏شود، مرجع ضمیر انزلناه «الکتاب المبین» است و همراه بودن کتاب با «ال» حاکی از معهود بودن آن برای مردم عصر نزول است؛ هم چنین همراه بودن قرآن با «ال» در آیه‏یِ بقره بر معهود بودن آن دلالت دارد؛ بنابراین روایات مورد بحث که در آن از قرآنی سخن رفته که برای آنان معهود و آشنا نیست، با ظاهر آیات قرآن تعارض دارد.
با مردود بودن این سه احتمال، نزول دفعی قرآن کریم رد می‏شود؛ براین اساس باید آیات سه‏گانه‏یِ مذکور را بر همان نزول تدریجی و معهود قرآن حمل کرد؛ امّا چون همه‏یِ این قرآن معهود در شب قدر و ماه رمضان نازل نشده‏است، باید گفت: فقط بخش نخست قرآن در این شب و ماه نزول یافته‏است.
2. لفظ «القرآن» در آیات قرآن در حالی به کار رفته‏است که هنوز نزول قرآن به اتمام نرسیده بود؛ حتّی ملاحظه می‏شود، این لفظ در همان سوره‏های نخستین قرآن آمده که موارد ذیل از آن جمله‏است:
وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً (76)؛ و قرآن را با درنگ بخوان.
فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ(77)؛ هرچه از قرآن برایتان میسور است، بخوانید.
ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجِیبٌ (78)
قاف و سوگند به قرآن شکوهمند درشگفت شدند از این که بیم دهنده‏ای از خودشان آمد و کافران گفتند: این چیزی شگفت است.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبّارٍ فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ (79)؛ ما به آن‏چه می‏گویند، داناتریم و تو بر آنان اجبارکننده نیستی؛ پس هر که را از عذاب من می‏ترسد، بیم ده.
بنابراین لزوماً لفظ «القرآن» بر کلّ قرآن دلالت ندارد و اطلاق آن بر بخشی از قرآن بی‏اشکال است؛ براین اساس، بر حمل آیات سه‏گانه بر نزول بخش نخست قرآن در شب قدر و ماه رمضان اشکالی نمی‏توان گرفت.
3. واژه‏یِ «نزول»، نظر به این که به «قرآن» که امری تدریجی‏الوقوع است، نسبت داده شده، بر نزول بخش نخست قرآن دلالت دارد؛ براین اساس، «قرآن در شب قدر نازل شد»، نظیر «در فلان شب باران بارید» و «در فلان روز سیل جاری شد»، است که بسا ممکن است، آن‏ها روزها و حتّی سال‏ها ادامه داشته باشند.

3. 2. ناسازگاری نزول قرآن در ماه رمضان با اقامه‏یِ نماز در روز مبعث

طبق پاره‏ای از روایات، پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در همان روزی که به پیامبری مبعوث شد، جبرئیل به او وضو و نماز آموزش داد و در همان روز به اقامه‏یِ نماز پرداخت و از طرف دیگر، در پاره‏ای دیگر از روایات آمده‏است که در همان آغاز نبوّتِ پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله سوره‏یِ حمد بر آن حضرت نازل شد و از جانب دیگر، در روایات فراوانی آمده‏است که پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: هیچ نمازی بدون فاتحة الکتاب روا نیست؛ به علاوه، هیچ نماز بدون سوره‏یِ حمدی در اسلام سابقه‏یِ منقولی ندارد. از مجموع این روایات، چنین حاصل می‏شود که سوره‏یِ حمد در همان ماه رجب سال اوّل بعثت نازل شده‏است و این با نزول قرآن در ماه رمضان منافات دارد.
این اشکال را می‏توان این گونه پاسخ داد که:
اوّلاً، از طرفی، چنان که در روایت ذیل آمده‏است، سوره‏ای که در آغاز نبوّت به پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آموزش داده شد، از نوع قرائت جبرئیل بر آن حضرت نبود؛ بلکه جبرئیل نوشته‏ای را بر آن حضرت عرضه کرد و از او خواست که آن را بخواند و او خود پس از به هم فشردنی که از جانب جبرئیل نسبت به خویش احساس کرد، خوانا شد، این چنین که یافت، نوشته‏ای در دلش نوشته شده‏است.
عبداللّه بن زبیر گوید: به عبید بن عمیر بن قُتاده لیثی(ت قبل 73 ق) گفتم:
حَدِّثنا یا عبید کیف کان بدء ما ابتدی‏ء به رسول الله من النبوة حین جاء جبریل علیه‏السلام فقال عبید:... فقال رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فجائنی و انا نائم بنمط من دیباج، فیه کتاب، فقال: اقرأ، فقلت،: ماأقرأ؟ فقتّنی حتی ظننت أنه الموت، ثم ارسلنی فقال اقرأ فقلت: ما أقرأ؟ و اقول ذلک الاّ افتداءً منه أن یعود الیّ بمثل ما صنع بی، قال: «إقرأ باسم ربک الذی خلق» الی قوله«علّم الانسان مالم یعلم». قال: فقرأته، قال: ثم انصرف عنّی و هببت من نومی و کأنما کتب فی قلبی کتاباً....(80)
ای عبید، برای ما نقل کن، نبوّت رسول اللّه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، آن زمان که جبرئیل آمد، چگونه آغاز شد؟ عبید گفت: ... فرستاده خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: «او در حالی که من خواب بودم، پارچه‏ای از ابریشم را که در آن نوشته‏ای بود، به نزدم آورد و گفت: بخوان! من گفتم: چه بخوانم؟ او مرا به هم فشرد؛ طوری که مرگ را احساس کردم؛ سپس مرا رها کرد و گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ - من این را جز برای رهایی از او نمی‏گفتم. مبادا همان کاری را که با من کرد، تکرار کند - او گفت: و بخوان با نام پروردگارت که آفرید ...(81)؛ آن‏گاه من آن را خواندم؛ سپس آن پایان پذیرفت؛ زان پس او از نزد من بازگشت و من از خوابم برخاستم؛ در حالی که گویا نوشته‏ای در دلم ثبت شده بود.
اگر چه ظاهر این روایت دلالت دارد بر این که سوره‏یِ علق در همان آغاز نبوّت بر رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نازل شده‏است، امّا به نظر می‏رسد در این روایت، بر اثر نقل به معنا میان سخن جبرئیل خطاب به پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و آغاز سوره‏یِ علق خلط شده‏است و آغاز سوره‏یِ علق هرگز ناظر به آغاز وحی نیست؛ چون این سوره دفعی النّزول بوده و در آن، قرائن متعدّدی وجود دارد، مبنی بر این که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قبل از نزول این سوره به پیامبری مبعوث شده بوده‏است؛ بلکه ناظر به اقامه‏یِ نماز از سوی پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، علی‏رغم ممانعتی بوده‏است که سران قریش، به ویژه ابوجهل از نمازگزاری آن حضرت به عمل می‏آوردند.
با توجّه به قرائنی که در آغاز این مقاله به اشاره آمد باید گفت: واقعیّت امر این است که در روایت عبید به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دستور داده شده‏است که سوره‏یِ حمد را از روی نوشته‏ای بخواند و آن حضرت به دلیل امّی بودن قادر به خواندن آن نبوده‏است؛ لذا فرموده‏است که من نمی‏توانم آن را بخوانم و البته، پس از به هم فشردنی که از سوی جبرئیل صورت گرفته‏است، توانسته‏است، آن نوشته را بخواند؛ چنان که نظیر این حادثه در دوره‏یِ اخیر برای فردی عادی به نام کربلایی کاظم رخ داده‏است.
نتیجه‏یِ بحث، آن که سوره‏یِ حمد را جبرئیل بر پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نخوانده‏است؛ برخلاف بقیّه‏یِ سوره‏هایِ قرآن که از سوی آن فرشته بر آن حضرت قرائت شده و آن حضرت، پس از قرائت او قادر به فراگیری آن‏ها شده‏است؛ بنابراین، سوره‏یِ حمد با سایر سوره‏هایِ قرآن یک تمایزی در ناحیه‏یِ تلقّی‏اش از سوی پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دارد و آن این است که از جنس قرآن به معنای خواندن جبرئیل بر آن حضرت نبوده‏است؛ بلکه از جنس کتاب به معنای نوشته‏ای بوده‏است که خود آن حضرت، به کمک جبرئیل قادر به خواندن آن شده‏است.
از طرف دیگر، نام‏گذاری وحی‏هایی که بر پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله شده، به «قرآن» بی‏وجه نیست. به نظر می‏رسد، وجه تسمیه‏یِ آن به قرآن، این بوده‏است که جبرئیل آن وحی‏ها را بر آن حضرت قرائت می‏کرده‏است؛ چنان که در آیات ذیل این معنا ملاحظه می‏شود:
ـ إِنَّ عَلَیْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ (82)
بر ما است که آن را گرد آوریم و آن را [بر تو] بخوانیم؛ پس هرگاه آن را [ بر تو [خواندیم، از خواندن آن پیروی کن.
ـ سنقرئک فلاتنسی (83)؛ بر تو خواهیم خواند؛ پس فراموش نخواهی کرد.
ثانیاً، از آیه‏یِ سوره‏یِ حجر نیز به دست می‏آید که خداوند میان سوره‏یِ حمد و سایر وحی‏هایِ داده شده به پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تمایز قائل شده‏است. در این آیه می‏خوانیم:
وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعا مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ (84)
و ما به تو سبع مثانی و قرآن بزرگ را دادیم.
گفتنی است که شانزده راوی از فریقین نقل کرده‏اند که مراد از «سبعاً من المثانی» سوره‏یِ حمد است. این راویان عبارت‏اند از: امام علی، امام حسن بن علی، امام صادق علیهم‏السلام ، ابوهریره و ابوسعد بن معلی از پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، ابن‏مسعود، ابن‏عبّاس، ابیّ‏بن کعب، عمر، عبید بن عمیر، ابوفاخته، ابن‏ابی‏ملیکه، حسن بصری، قتاده، ابوالعالیه و سعید بن جبیر.(85)
بنابراین، با عنایت به این که در این آیه، حساب سوره‏یِ حمد از «القرآن العظیم» جدا شده‏است، شاید بتوان گفت: در لسان قرآن مراد از لفظ «قرآن»، همان وحی‏هایی است که جبرئیل بر پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قرائت کرده‏است و براین‏اساس، اگر در آیاتی از قرآن آمده‏است که قرآن در ماه رمضان نازل شده‏است، ناظر به سوره‏یِ حمد نیست؛ بلکه ناظر به سایر سوره‏ها است که از سوره‏یِ علق آغاز می‏شود.
ثالثاً، سبک سوره‏یِ حمد نیز با سایر سوره‏ها تفاوت دارد: در سوره‏یِ حمد بشر به خداوند خطاب می‏کند؛ ولی در سایر سوره‏ها خدا به بشر خطاب می‏نماید.
در هیچ سوره‏ای جز سوره‏یِ حمد چنین خصوصیّتی را که تمام آیاتش خطاب بشر به خداوند باشد، نمی‏توان یافت. این نشان می‏دهد که سوره‏یِ حمد از سایر سوره‏ها متمایز است.
رابعاً، در بیشتر روایات ترتیب نزول، سوره‏یِ حمد بر خلاف سایر سوره‏هایِ دیگر ذکر نشده‏است. این نشان می‏دهد که نزول سوره‏یِ حمد از نزول سایر سوره‏ها تمایز داشته‏است.
خامساً، سوره‏یِ حمد به نسبت به کلّ سوره‏هایِ قرآن رتبه‏ای ویژه دارد؛ طوری که در پاره‏ای از روایات «امّ الکتاب» و «امّ القرآن» خوانده شده‏است. نمونه‏هایی از آن‏ها به شرح ذیل است:
امام صادق علیه‏السلام فرمود:
إن إبلیس رن رنتین : لما بعث الله نبیه صلی‏الله‏علیه‏و‏آله علی حین فترة من الرسل ، وحین نزلت أم الکتاب (86)؛ ابلیس دو بار ناله سر داد: یکی زمانی که خدا پیامبرش را در دوره‏یِ فترت پیامبران مبعوث کرد و دیگر زمانی که أم الکتاب را نازل کرد.
ابوهریره از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آورده‏است که فرمود:
الحمد لله رب العالمین أم القرآن وأم الکتاب والسبع المثانی(87)؛ الحمد لله رب العالمین أم القرآن و أم الکتاب و سبع مثانی است.
همو از ابّی‏بن کعب آورده‏است که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود:
ما أنزل الله فی التوراة ولا فی الانجیل ولا فی الزبور ولا فی الفرقان مثل أم القرآن وهی السبع المثانی والقرآن العظیم الذی أوتیت (88)
خدا نه در تورات و نه در انجیل و نه در زبور و نه در قرآن مانند أم الکتاب را نازل نکرده‏است و آن همان سبع مثانی و قرآن عظیم است که به من داده‏شد.
ابودرداء از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آورده‏است که فرمود:
فاتحة الکتاب تجزئ ما لایجزئ شئ من القرآن ولو أن فاتحة الکتاب جعلت فی کفة المیزان وجعل القرآن فی الکفة الاخری لفضلت فاتحة الکتاب علی القرآن سبع مرات (89)
فاتحة الکتاب آن‏چه را که هیچ چیزی از قرآن کفایت نمی‏کند، کفایت می‏کند و اگر فاتحة الکتاب در یک کفه‏یِ ترازو و قرآن در کفه‏یِ دیگر آن قرار گیرد، فاتحة الکتاب هفت برابر از قرآن سنگین‏تر خواهد بود.
عبادة بن صامت از آن حضرت آورده‏است که فرمود:
أم القرآن عوض عن غیرها ولیس غیرها عوضا منها (90)
أم القرآن به جای هر سوره‏یِ دیگر قرار می‏گیرد؛ امّا هیچ سوره‏یِ دیگر جای آن را نمی‏گیرد.
نتیجه‏ای که از تمام این قرائن به دست می‏آید، این است که سوره‏یِ حمد ویژگی منحصر به فردی دارد؛ براین اساس اشکالی نخواهد داشت که گفته شود، قرآن در آیات سه‏گانه‏ای که در آن‏ها از نزول قرآن در شب قدر و ماه رمضان سخن رفته، به غیر از سوره‏یِ حمد انصراف دارد؛ بنابراین می‏توان گفت: سوره‏یِ حمد در آغاز بعثت در 27 ماه رجب به پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آموخته شد و حدود دو ماه یا نهایتاً دو سال و دوماه بعد از آن، سوره‏یِ علق در شب قدر ماه رمضان نازل شد.

پی‏نوشت‏ها···

1 . محمّد بن جریر طبری؛ تاریخ الطّبری، 1:527 و 572 و 2:240 ومسلم؛ 1825 و احمد؛ 1:236 و 294 و 328 و 363 و 370 و 371 و احمد بن یحیی بلاذری؛ 1:114.
2 . محمّد باقر مجلسی؛ بحار الانوار، ج89، ص38.
3 . همان، ج18، ص176.
4 . همان، ج18، 190 و عبدعلی حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج5، ص630.
5 . ابن‏حنبل؛ المسند، ج1، ص266 و 279 و 312 و 359 و مسلم؛ الصّحیح، ح1827 و بلاذری؛ انساب الاشراف، ج1، ص114.
6 . ابن‏حنبل؛ المسند، ج1، ص296 و بخاری؛ الصّحیح، ج6، ص96 و طبری؛ تاریخ الطبری، ج1، ص572 و ج2، ص241 و همو؛ جامع البیان، ج8، ص162 و ج12، ص651 و نسائی؛ السّنن، ج5، ص3 و سیوطی؛ الاتقان، ج1، ص89 و 91.
7 . طبری؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص572 و 527.
8 . کلینی؛ اصول کافی، ج4، ص437.
9 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج18، ص179 و 194.
10 . طبری؛ جامع البیان، ج9، ص387 و ج8، ص162 و 163 و همو؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص574.
11 . طبری؛ جامع البیان، ج9، ص572-574 و بلاذری؛ انساب الاشراف، ج1، ص114 و سیوطی؛ الاتقان، ج1، ص99.
12 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج18، ص190.
13 . علق، 9-18.
14 . علق، 19.
15 . طباطبائی؛ المیزان، ج2، ص21.
16 . ابن‏کثیر، اسماعیل بن‏عمر؛ السّیرة النبویّة، ج1، بی‏چا، بیروت، دارالکتب العلمیّة، بی‏تا، ص200.
17 . سعید بن‏مینا مولی بختری ابوالولید حجازی موثّق بود (ابن‏حجر؛ تقریب التّهذیب، ذیل همین نام).
18 . ابن‏کثیر؛ السّیرة النبویّة، ج1، ص199.
19 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج18، ص205.
20 . مسعودی؛ التّنبیه و الاشراف، ص198.
21 . وهب بن‏کیسان قرشی ابونعیم مدنی موثّق بود (ابن‏حجر؛ تقریب التهذیب، ذیل همین نام).
22 . طبری؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص532 و سهیلی؛ الرّوض الانف، ج7، ص381.
23 . حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج1، ص164 و مجلسی؛ بحار الانوار، ج18، ص190.
24 . همان، ج18، ص204.
25 . همان، ج94، ص51 و نوری؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص518.
26 . میمون بن‏مهران جزری ابوایّوب کوفی مقیم رقّه موثّق، فقیه و از اصحاب خاصّ حضرت علی علیه‏السلام بود (ابن‏حجر؛ تقریب التّهذیب؛ و ابوالقاسم خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
27 . مجلسی؛ پیشین و نوری؛ مستدک الوسائل، ج7، ص519 و 291.
28 . کثیر بن‏اسماعیل نواء ابواسماعیل تمیمی کوفی، بُتری و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بود (ابن‏حجر؛ تقریب التّهذیب و خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
29 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج94، ص35 و 37 و ج18، ص189 و حرّ عاملی؛ وسائل الشّیعه، ج7، ص329.
30 . حسکانی؛ فضائل شهر رجب، ضمیمه شواهد التّنزیل، ، ج2، ص500 و مجلسی؛ بحار الانوار، ج94، ص35 و 37ـ36 و ج18، ص189 و حرّ عاملی؛ وسائل الشّیعه، ج7، ص329 و ج5، ص242 و نوری؛ مستدرک الوسائل، ج6، ص289.
31 . وهب بن‏منبّه یمانی ابوعبداللّه أنباری موثّق بود (ابن‏حجر؛ تقریب التّهذیب، ذیل همین نام).
32 . حسن بن‏راشد مولی بنی‏العبّاس ابومحمّد کوفی، ضعیف و از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام بود(خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
33 . علیّ بن‏محمّد جنابی ابوالحسن برقی، موثّق و دانشمند و از مشایخ کلینی (ت329ق) بود(همان).
34 . مبارک بن‏یزید ابوسیف از اصحاب امام کاظم علیه‏السلام بود(همان).
35 . سهل بن‏زیاد ابوسعید آدمی رازی، غالی و از اصحاب امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم‏السلام بود (همان).
36 . شناخته نشد.
37 . شناخته نشد.
38 . شناخته نشد.
39 . بقره، 185.
40 . قدر، 1.
41 . دخان، 1-3.
42 . انفال، 41.
43 . سهیلی؛ الرّوض الانف، ج2، ص415.
44 . عبداللّه بن معبد زمانی بصری موثّق بود (ابن‏حجر؛ تقریب التّهذیب، ذیل همین نام).
45 . حارث بن ربعی، ابوقتاده انصاری سلمی مدنی از اصحاب پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و علی علیه‏السلام بود(همان: باب الکنی و خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
46 . واحدی؛ اسباب النّزول، ص9.
47 . طبری؛ جامع البیان، ج12، ص651.
48 . حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج4، ص624 و ج5، ص625 و حرّ عاملی؛ وسائل الشّیعه، ج7، ص256.
49 . حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج1، ص167.
50 . همان، ج4، ص623 و ج5، ص624.
51 . حفص بن خالد بن جابر بصری از اصحاب امام صادق علیه‏السلام بود (خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
52 . سیوطی؛ الدّرالمنثور، ج1، ص343 و ابن عساکر؛ ترجمة الامام علی علیه‏السلام من تاریخ مدینة دمشق، ج3، ص403.
53 . طبری؛ جامع البیان، ج2، ص150 و واحدی؛ اسباب النّزول، ص10.
54 . ابراهیم بن فضیل بن قیس اشعری از اصحاب امام صادق علیه‏السلام بود (خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
55 . حفص بن غیاث ابو عمرو نخعی کوفی قاضی، عامی و موثّق و از اصحاب امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم‏السلام بود (همان و ابن‏حجر؛ تقریب التّهذیب، ذیل همین نام).
56 . عیّاشی، محمّد بن مسعود؛ تفسیر العیّاشی، ج 1، بی چا، تهران، المکتبة العلمیّة الاسلامیّة 1380 ق، ص 80 و مجلسی؛ بحار الانوار، ج94، ص25 و حویزی؛ تفسیر نورالثّقلین، ج1، ص166 و ج5، ص624.
57 . جیلان بن فروه ابوجلد مخضرم بود (فؤاد سزگین؛ تاریخ التّراث العربی، م1، ج1، ص65).
58 . طبری؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص528 و سیوطی؛ الدّر المنثور؛ ج1، ص342.
59 . بلال بن رباح مؤذّن ابوعبداللّه مولی رسول الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله صحابی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و از کسانی بود که از بیعت با ابوبکر سرباز زد(ابن حجر؛ تقریب التّهذیب، و خوئی؛ معجم رجال الحدیث، ذیل همین نام).
60 . سیوطی؛ پیشین.
61 . حرّ عاملی؛ وسائل الشّیعه، ج7، ص259.
62 . همان و سیوطی؛ پیشین.
63 . بقره، 185.
64 . کلینی؛ ج4، ص437 و حویزی؛ تفسیر نور الثّقلین، ج1، ص166 و ج5، ص624.
65 . طبری؛ جامع البیان، ج8، ص162 و ج12، ص651 و سیوطی؛ الاتقان، ج1، ص89.
66 . السّفرة الکرام الکاتبین.
67 . سیوطی؛ الاتقان، ج1، ص91.
68 . بقره، 185.
69 . دخان، 3.
70 . فرقان، 32.
71 . مجلسی؛ بحار الانوار، ج89، ص38.
72 . فرقان 32.
73 . دخان، 3.
74 . بقره، 185.
75 . فرقان، 32.
76 . مزّمّل، 5.
77 . مزّمّل، 20.
78 . ق، 1ـ2.
79 . مرسلات، 46.
80 . طبری؛ تاریخ الطّبری، ج1، ص532 و سهیلی؛ الرّوض الانف فی شرح السّیرة النبویّة لابن‏هشام، ج 7، بی چا، القاهره، دارالکتب الحدیثة، 1387 ق، ص 381.
81 . علق، 1-5.
82 . قیامة، 18ـ 19.
83 . اعلی، 7.
84 . حجر، 88.
85 . رک: سیوطی، الدّر المنثور، ذیل آیه.
86 . - مشهدی، میرزا محمد؛ تفسیر کنز الدّقائق، ج1، ص67: وروی علی بن إبراهیم بإسناده عن علیّ بن عقبة ، عن أبی عبد اللّه ( علیه السّلام ) قال
87 . سیوطی؛ الدّر المنثور، ج1، ص3: وأخرج البخاری والدّارمی فی مسنده وأبو داود والتّرمذی وابن المنذر وابن أبی حاتم وابن أبی مردویه فی تفاسیرهم عن أبی هریرة قال قال رسول اللّه صلی اللّه علیه وسلّم
88 . همان، ج1، ص4: وأخرج الدّارمی والتّرمذی وحسنه والنّسائی وعبداللّه بن أحمد بن حنبل فی زوائد المسند وابن الضّریس فی فضائل القرآن وابن جریر وابن خزیمة والحاکم وصححه من طریق العلاء عن أبیه عن أبی هریرة عن أبیّ بن کعب قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم
89 . همان، ج1، ص5: وأخرج أبو نعیم والدّیلمی عن أبی الدّرداء قال قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم.
90 . همان، ج1، ص6: وأخرج الدّارقطنی والحاکم عن عبادة بن الصّامت قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه وسلّم.

مقالات مشابه

نزول وحی

نام نشریهمعارج

نام نویسندهعبدالله جوادی آملی

نقد و بررسی روش هرشفلد در تاریخ گذاری قرآن

نام نشریهعیون

نام نویسندهابراهیم اقبال, محمدعلی حیدری مزرعه آخوند

مخاطب شناسی و تاریخ گذاری آیه 91 سوره انعام

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهامیر احمد‌نژاد, زهرا کلباسی

بررسي فترت نزول قرآن

نام نشریهبینات

نام نویسندهناصر عابدینی

علوم قرآن در روايات رضوي

نام نشریهبینات

نام نویسندهسهیلا پیروزفر

تاريخ گذاري سوره فجر

نام نشریهبینات

نام نویسندهاعظم اکبری

ابزارهای لفظی شناسایی واحدهای نزول قرآن کریم

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهجواد سلمان‌زاده, محمد خامه‌گر