مردمان كور و كر و لال!

پدیدآورجعفر سبحانی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1388 بازدید
مردمان كور و كر و لال!

سبحاني، جعفر

مردمان كور و كر و لال!

خداوند رسول گرامي را از نظر دلسوزي؛ به چوپان گلّه، و نافهمي و بي‏شعوري مشركان را به نافهمي حيوانات تشبيه مي‏كند و آنان را افرادي كور و كر و لال معرفي مي‏نمايد.
1. «وَ اِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالوُا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَينا عَلَيْهِ آبائَنا أَوَلَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلوُنَ شَيْئا وَ لا يَهْتَدُونَ»1.
«وقتي به آنان (مشركان) گفته شود از آنچه خدا فرو فرستاده است پيروي كنيد، مي‏گويند: از (آييني كه) پدران خود را بر آن يافته‏ايم، پيروي مي‏كنيم، هر چند پدران آنها نه چيزي مي‏فهميدند و نه به (حقيقت) راه مي‏بردند».
3. «وَ مَثَلُ الَّذينَ كَفَرُوا كَمَثَلِ الَّذِي يَنْعِقُ بِما لا يَسمَعُ اِلاّ دُعاء وَ نِداءً صُمٌّ بُكْمٌ عُميٌ فَهُمْ لا يَعْقِلونَ»2.
«داستان دعوت كافران بسان كسي است كه بانگ مي‏زند چيزي(گوسفند) را كه نمي‏شنود جز خواندن و فرياد، كافران كر و لال و كورند چيزي نمي‏فهمند».

تفسير لغات

1. «دعاء» و «نداء» دو واژه عربي است كه در معني صدا زدن و فراخواندن به كار مي‏روند، چيزي كه هست هرگاه كسي را از نزديك بخوانند در آن جا كلمه «دعاء» و هرگاه از نقطه دور صدا بزنند لفظ «نداء» به كار مي‏برند، مثلاً گاهي مي‏گويند: «دَعَوْتُ زيدا» و گاهي مي‏گويند: «ناديت زيدا».
و در آيه كريمه هر دو واژه وارد شده و مقصود از مجموع آن دو، سر و صدا است.
2. «ينعق» از ماده «نعق» گرفته شده كه به معني زجر و بازداري حيوان از انجام كار است، مثلاً آنجا كه حيوان مي‏خواهد بيراهه رود، چوپان داد و فرياد راه مي‏اندازد، در حالي كه حيوان از آن، جز سر و صدا چيزي نمي‏فهمد، و اگر با شنيدن صداي چوپان از راه‏رفتن باز مي‏ايستد، نه اين است كه مقصود چوپان را مي‏فهمد، بلكه يك نوع سرگرداني به آن دست مي‏دهد و متحيّر مي‏ايستد.
قرآن به اين حقيقت با اين جلمه آغاز مي‏كند:
«كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ بِما لا يَسْمَعُ اِلاّ دُعاءً وَ نِداءً».
بسان كسي كه حيوان را بانگ مي‏زند در حالي كه حيوان جز سر و صدا چيزي احساس نمي‏كند.
3. «صُمّ» جمع «أصمّ» به معني كر و «بُكْم» جمع «أبكَمْ» به معني لال، «عمي» جمع «أعمي» به معني كور است.
هدف از توصيف افراد با اين صفات، نفي شعور و آگاهي است. مي‏گويند: فلاني كر و لال و كور است، يعني چيزي درك نمي‏كند و لذا در آيه مباركه پس از اين سه وصف مي‏گويد: «فَهُمْ لا يَعْقِلونَ»: «چيزي نمي‏فهمند».
جهت آن نيز روشن است زيرا عقل و خرد از مجاري حس، مايه مي‏گيرد و هرگاه فردي اين سه حس را از دست داد يا از آن‏ها بهره نگرفت، طبعا دستگاه تفكر او نيز تعطيل مي‏شود و در حقيقت آيه مباركه به اين نكته كه در شناخت به آن توجه كامل هست، اشاره مي‏نمايد.
در آيه ديگر نيز حس را مجاري آگاهي معرفي مي‏كند چنان كه مي‏فرمايد:
«وَ اللّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطوُنِ اُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئا وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمعَ وَ الأبْصارِ وَ الأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُروُن»3.
«خدا شما را از شكم مادرانتان بيرون آورد در حالي كه چيزي نمي‏دانستيد براي شما گوشها و چشمها و دلها قرار داد شايد شكرگزار باشيد».
خدا در اين آيه، نخست از ناآگاهي انسان سخن مي‏گويد: «أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئا». در جمله بعد از ابزار شناخت به نام سمع و بصر و فؤاد ياد مي‏كند، اشاره به اين كه آن ناآگاهي از طريق به كارگيري ابزار شناخت از بين مي‏رود و اگر اين ابزار از دست انسان گرفته شود و يا آنها را به كار نگيرد، در ناداني مطلق فرو مي‏رود.
تا اينجا با لغات و خصوصيات آيه آگاه شديم اكنون به تفسير آيه نخست كه پيرامون نكوهش تقليد است، مي‏پردازيم.

نكوهش تقليد ناروا

پرورش انسان در نخستين روزهاي زندگي، در پرتو تقليد و پيروي از حركات پدر و مادر صورت مي‏پذيرد و اگر غريزه تقليد در نهاد كودك نبود، او گامي به سوي تكامل بر نمي‏داشت. اين روح «محاكات» است كه هر روز صفحه جديدي در زندگي كودك به روي او مي‏گشايد، ولي بايد توجه نمود كه حس تقليد در نخستين فصول انسان زندگي كاملاً مفيد و سازنده است ولي پس از سپري‏گرديدن چنين مرحله بايد نيروي فكر و انديشه جاي تقليد و محاكات را بگيرد، و از طريق تفكر و تعقل و با آگاهي كامل چيزي را بپذيرد يا رد كند، قرآن در آيات متعددي انسان را به انديشيدن دعوت كرده و از پيروي‏هاي نسنجيده از پدر و مادر و يا محيط، نكوهش نموده است و در آيه‏اي چنين مي‏فرمايد:
«وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ اِنّ السَّمْعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ كُلُّ أُولِئكَ كانَ عَنْهُ مَسؤولاً»4.
«از چيزي كه به آن يقين نداري، پيروي مكن زيرا هر يك از گوشها و چشمها و دل، مسؤول مي‏باشد».
قرآن در بازداري مشركان از پرستش سنگ و گل و چوب و فلز، آنان را به كارگيري نيروي خرد دعوت مي‏كند حتي دعوت به تفكر، اساس دعوت تمام پيامبران الهي را تشكيل مي‏دهد. از باب نمونه:
ابراهيم عليه‏السلام به مشركان عصر خود كه بستگان او بودند، چنين خطاب مي‏كند: «قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ اِذْ تَدْعُونَ أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ»5.
«آيا آنگاه كه شما بت‏ها را عبادت مي‏كنيد و از آنها درخواست حاجت مي‏نماييد، آنها سخنان شما را مي‏شنوند يا سود و زياني به شما مي‏رسانند؟».
پاسخ مشركان در همه عصرها از عصر ابراهيم عليه‏السلام تا عصر نبي خاتم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله يكي بود، و آن اين كه درست است آنها نه سخن ما را مي‏شنوند و نه سود و زياني به ما مي‏رسانند، اما علت گرايش ما پيروي از روش نياكان است چنان كه مي‏فرمايد:
«قالوُا بَلْ وَجَدْنا آبائنا كَذلكَ يَفْعَلوُنَ»6.
«گفتند: پدرانمان را ديديم چنين مي‏كنند(ما نيز چنين مي‏كنيم).
و لذا مشركان همين منطق را در برابر دعوت پيامبر اسلام به توحيد تكرار كردند و گفتند:
«بَلْ نَتَّبِعْ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آبائَنا»
«از راه پدران خود پيروي مي‏كنيم».
در حقيقت جهان شرك در همه دورانها در مقابل رسالت پيامبران يك منطق پوشالي بيش نداشت و هم اكنون نيز بر همين منطق تكيه مي‏كنيم.
اين همان تقليد كوركورانه و تعصب‏هاي بي‏جا است كه انسان بدون دليل از ديگران پيروي مي‏كند بدون اين كه در عواقب آن بينديشد.
شعراي نغزسرا درباره اين نوع تقليد سرودههايي دارند كه دو بيت را يادآور مي‏شويم:
ناصرخسرو مي‏گويد:
بيان كن حال و جايش را، اگر داني مرا ور نه مپوي اندر ره حكمت، ز تقليد اي پسر عميا سعدي مي‏گويد:
عبادت به تقليد گمراهي است خنك رهروي را كه آگاهي است

رجوع به متخصص حساب جداگانه دارد

در اينجا از يادآوري نكته‏اي ناگزيريم و آن اين كه رجوع به انسان متخصص ارتباطي به تقليد كوركورانه ندارد زيرا در رجوع به متخصص، انسان از دليل اجمالي كه او را بر پيروي از گفتار او دعوت مي‏كند، پيروي مي‏نمايد و آن دليل اجمالي اين است كه او فرد درس‏خوانده و آگاه است و پاسي از عمر خود را در اين راه به كار گرفته و من يك فرد ناآگاهم و ناآگاه بايد مشكلات خود را از طريق رجوع به فرد آگاه برطرف كند.
و به ديگر سخن: زندگي اجتماعي بر اساس تقسيم مسؤوليت‏ها استوار است و هر انساني مسؤوليتي بر عهده گرفته كه بايد ديگران از تجارب و اندوخته علمي او بهره گيرند، از اين جهت پزشك به هنگام ساختن خانه به مهندس و معمار مراجعه كرده و آن دو به هنگام بيماري از دانش پزشك، بهره مي‏گيرند.
مسأله مراجعه به فقيهان آگاه از احكام اسلام بسان مراجعه به پزشك و مهندس است زيرا آنان پاسي از عمر خود را در فراگيري احكام الهي به كار برده و در اين قسمت خبير و متخصص گشته‏اند از اين جهت مهندس و معمار و طبيب و پزشكيار در احكام شرعي بايد به فقيه مراجعه كنند همچنان كه فقيه نيز در رفع نيازهاي زندگي به آنها مراجعه نمايد.
حاصل سخن اين كه بهره‏گيري از دانش انسان‏هاي خبير پيروي نسنجيده و بي‏دليل نيست، بلكه با دليل اجمالي همراه است.
تا اينجا تفسير آيه نخست به پايان رسيد.
اينك به تفسير آيه دوم كه موضوع اصلي است، مي‏پردازيم:
موقعيت پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله در برابر مشركان
قرآن براي ترسيم اثرپذيري مشركان در مقابل دعوت پيامبران و مصلحان از تمثيلي بهره مي‏گيرد، و اين تمثيل براي خود اركاني دارد كه به تدريج روشن مي‏گردد. قرآن يادآور مي‏شود كه:
موقعيت مصلحان و صاحبان رسالت‏هاي آسماني در برابر مشركان كوردل كه درباره سخنان پيامبران نمي‏انديشند بسان چوپان دلسوزي است كه بر گلّه داد و فرياد مي‏زند و آنها را از بيراهه‏رفتن باز مي‏دارد. همان‏طور كه گوسفندان از سروصداي چوپان جز داد و فرياد چيزي درك نمي‏كنند، همچنين مشركان دوران رسالت از آيات قرآني و دعوت پيامبر جز الفاظ، چيزي نمي‏شنوند بي آنكه در معاني آنها بينديشند.
در حقيقت اين تشبيه بر دو پايه استوار است.
1. پيامبران صاحب رسالت، بسان سرپرستان دلسوز گلّه‏اند.
2. بهره‏گيري مشركان از اين دعوت‏ها بسان بهره‏گيري گوسفندان از داد و فرياد چوپان است.
وجه شَبَه در هر دو، اين است كه هر دو سرپرست به نجات مورد سرپرستي خود علاقهمند است و در عين حال مورد سرپرستي در هر دو مورد از بهره‏گيري صحيح محروم است و جز يك مشت صداي ممتد چيزي به گوش او فرو نمي‏رود.
اكنون برگرديم آيه را تطبيق كنيم:
«مَثَلُ الَّذِينَ كَفَروُا كَمَثَلِ الَّذي يَنْعِقُ».
با توجه به تقريري كه از مثل كرديم كلمه‏اي در آيه مقدر است و آن «مثلك مع الذين كفروا» يعني موقعيت تو اي رسول خدا در برابر كافران بسان موقعيت چوپان فريادگر است كه داد و فرياد مي‏كند ولي گلّه از داد و فرياد او جز سر و صدا چيزي نمي‏فهمد.
در اين جمله به دو ركن نخست چنين اشاره شده است:
الف: «مَثَلُكَ».
ب: «كَمَثَلِ الّذِي يَنْعِقُ».
و به دو ركن ديگر با جمله‏هاي ديگر اشاره شده است يعني:
«الذين كفروا»
«بما لا يسمع الاّ دعاء و نداء»
از آنجا كه گروه مشركان از ابزار شناخت بهره نمي‏گيرند، قرآن آنها را حكما كر و لال و كور مي‏خواند زيرا فرقي با فاقدان اين ابزار شناخت ندارند، اگر فاقدان ابزار شناخت راهي به حقيقت ندارند آنان نيز به خاطر عدم بهره‏گيري از ابزار شناخت در نتيجه با آنها يكسانند.
در پايان يادآور مي‏شويم تفسيري كه ما انتخاب كرديم، طبرسي7 آن را نخستين تفسير آيه قرار داده، هر چند نظريات ديگري نيز نقل كرده است.
بار ديگر تكرار مي‏كنيم علت تقدير واژه «مثلك» اين است كه منهاي آن، آيه مفهوم صحيحي پيدا نمي‏كند و اگر به ظاهر آيه اكتفا ورزيم، نتيجه اين خواهد بود:
خدا كافران را به چوپان تشبيه مي‏كند و مي‏گويد: «مَثَل الَّذين كفروا كمثل الذي ينعق» در حالي كه واقع تشبيه غير از آن است.
خدا رسول گرامي را از نظر دلسوزي به چوپان گلّه، و نافهمي و بي‏شعوري مشركان را به نافهمي حيوانات تشبيه مي‏كند.
و در حقيقت جمله «مثل الذين كفروا» اشاره به جامعه كافران و مشركان است كه پيامبر در ميان آنان بوده است و در حقيقت چنين مي‏گويد: «مثل اين جامعه با ويژگي‏ي دارد كه (رسول خدا در ميان آنها است)، مثل چوپاني است كه بر سر گوسفندان داد و فرياد مي‏كشد... .

پاورقيها:

1. بقره: 170.
2. بقره: 171.
3. نحل: 78.
4. اسراء: 36.
5. شعرا: 72 و 73.
6. شعرا: 74.
7) مجمع البيان، ج1، ص 254. وي به جاي كلمه «مثلك» كه ما در تقدير گرفتيم، جمله ديگري را در تقدير گرفته مي‏گويد: «مثل الّذين كفروا في دُعائك إيّاهم».

مقالات مشابه

واکاوی بیان شیوه‌های تمثیلی در قرآن کریم

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهمجید خزاعی, مجیدرضا کمالی بانیانی, محمدرضا کمالی بانیانی, مهدی‌رضا کمالی بانیانی

«تمثیل» ابزار مشترک قرآن کریم و أناجیل

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهفیض‌الله اکبری دستک

جستارى بر انواع تمثيل در مَثَل ها و قصّه هاى قرآن كريم

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهنیلوفر رضازاده, فاطمه شاهرودی

تبيين عبارت (من كل مثل) در قرآن كريم

نام نشریهفصلنامه حسنا

نام نویسندهسهیلا جلالی, فریده امینی

تفسير حکمت تکرار «تمثيل دنيا» در قرآن

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهرحمت‌الله عبدالله‌زاده, محمدتقی رفعت‌نژاد, شیدالله رستخیز شورکایی

فرهنگ نامه ای قرآنی از لون دیگر

نام نشریهماهنامه کتاب ماه دین

نام نویسندهاسماعیل باغستانی

جنبه های روانشناختی در تمثیل های ادبی قرآن و تأثیر آن در تربیت انسان

نام نشریهفصلنامه لسان مبین(پژوهش ادب عرب)

نام نویسندهسیداسماعیل حسینی اجداد, رحمت پورمحمد, محمدبهرامی نصیر محله

تمثیل و بررسی ادبی تمثیلات قرآن

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهحمید صمصام, فرشید نجار همایونفر, محمود حسن آبادی

أمثال سورة النور

نام نشریهکلیة اللغة العربیة بالقاهره

نام نویسندهمحمد محمدأبوموسی