پرسش اصلي در باب اعجاز

پدیدآوراحمد بهشتی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1238 بازدید
پرسش اصلي در باب اعجاز

بهشتي، احمد

آيا اعجاز، در سلسله علل و اسباب طوليه است يا عرضيه؟

پرسش اصلي اين است: كاري كه پيامبر صلي‏الله‏عليه‏و‏آله به اذن خدا و به اعجاز انجام مي‏دهد، آيا در سلسله عرضيه علل و اسباب قرار مي‏گيرد يا در سلسله طوليه؟ آيا شفاي بيمار، همان‏طوري كه -به اذن خداوند- مستند به رژيم غذائي يا دارو و درمان است، مستند به دعاي پيامبر است؟ آيا دعا و دوا، در عرض يكديگرند يا در طول يكديگر؟ به زبان ساده‏تر، آيا دعا به موازات دوا اثر مي‏كند يا از بالاي سر و مسلط بر آن؟
اگر فرضا روزي دارويي كشف شود كه مرده را زنده كند، آيا زنده شدن مردگان به وسيله حضرت عيسي عليه‏السلام در عرض اين داروست يا در طول آن؟
ممكن است برخي از معجزات، فعل خداوند باشد، نه فعل پيامبر. چنانكه قرآن، كلام خداست، نه كلام پيامبر. گاهي چنين است كه خداوند، معني را به قلب پيامبر الهام مي‏كند و پيامبر دريافتهاي خود را به كلام و به زبان خود، بيان مي‏كند. در اين صورت، كلام، كلام پيامبر است؛ ولي گاهي خداوند خودِ كلام را به قلب پيامبر الهام مي‏كند و پيامبر همان كلام القاء شده خداوند را به زبان مي‏آورد و به اطلاع مردم مي‏رساند. هرچند كلام اول هم مع‏الواسطه كلام خداست، ولي كلام دوم، كلام بلاواسطه خداست؛ چنانكه قرآن مي‏فرمايد:
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ* عَلي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنْذِرينَ»1.
«روح الأمين، آن (قرآن) را بر قلب تو فرود آورد، تا از انذار كنندگان باشي».
در مورد قرآن كه كلام بلاواسطه خداوند است، اين سؤال مطرح است كه آيا خداوند كلام خود را بدون وساطت علل و اسباب، معجز ساخته، يا اين كه مانند ساير كارهايش از مجراي علل و اسباب مادي و غير مادي، چنين كرده است؟
برخي در مورد معجزه، قائل به «صرفه» شده‏اند.
مقصود از صرفه اين است كه خداوند مردم را از اين كه مثل قرآن بياورند، باز مي‏دارد و اين توان را از آنان سلب مي‏كند، براساس نظريه صرفه، آوردن مثل قرآن، كار غير ممكن نيست؛ ولي خداوند مانع(صارف) آنهاست. در اين صورت، او سبب‏سوزي مي‏كند و از فراز همه علل و اسباب، مانع تأثير آنها مي‏شود. همين هم ممكن است بلاواسطه باشد و ممكن است از طريق علل و اسباب باشد.
احتمال ديگر اين است كه خداوند اعجاز بودن قرآن را هم مانند ساير كارهايش در قالب سلسله طوليه و عرضيه انجام داده و به آن خاصيّتي بخشيده كه مثلش را نتوان آورد.

نظريه برخي از انديشمندان غربي

برخي از انديشمندان غربي -كه خداوند را همچون سازنده ساعت تلقي كرده‏اند كه ساعتي مي‏سازد و به كار مي‏اندازد و ارتباطش با آن قطع مي‏شود؛ ولي ساعت، مدتها به كار خود ادامه مي‏دهد- معتقدند كه خداوند حضور خود را از طريق معجزات و كارهاي خارق عادت و رخنه‏پوشي نشان مي‏دهد. اينان به خداي رخنه‏پوش معتقدند و در حقيقت، كارهاي او را خارج از نظام طولي و عرضي تلقي مي‏كنند.
از ديدگاه اينان، خداوند عصاي موسي عليه‏السلام را بدون وساطت سلسله طوليه و عرضيه، اژدها مي‏كند.

نقد اين نظريه

چه لزومي دارد كه از يك طرف معتقد شويم كه خداوند در رأس نظام طولي و عرضي قرار دارد و سرسلسله همه اسباب طولي و عرضي است و از طرف ديگر معتقد شويم كه خودش بر خلاف اين نظام عمل مي‏كند و به اعجاز يا رخنه‏پوشي مي‏پردازد؟
مگر اين نظام -نعوذ باللّه- نقصان يا خللي دارد كه او ناچار شود، برخلاف آن عمل كند و تصرّفاتي رخنه‏پوشانه يا برخلاف نظام داشته باشد؟
چه مانعي دارد كه خداوند در چارچوب همين نظام و از مجراي علل و اسباب طولي و عرضي، چوب خشكي را به يك چشم به هم زدن، جانوري مخوف سازد؟
يكي -مانند انسانهاي عادي- مي‏تواند تخت «بُلقيس» را چند روزه به بارگاه سليمان بياورد، و يكي مثل آن ديو جنّي يك ساعته مي‏آورد و يكي مثل «آصف‏بن‏برخيا» -وصيّ حضرت سليمان- قبل از يك چشم به هم زدن مي‏آورد.
همين انسانهاي عادي، هم‏اكنون به بركت تكنولوژي و صنعت، فاصله‏هاي زماني و مكاني را كم كرده‏اند؛ ولي هيچ‏كدام، از نظام اسباب طولي و عرضي خارج نشده‏اند. بشر امروز از راه دانش و صنعت، توانسته است با تصرّفاتي در علل و اسباب عرضي تغييراتي در جهان پديد آورد. او توانسته است گل خيار را يك روزه خيار و جوجه يك روزه را يك ماهه مرغ كند و از يك بوته گوجه فرنگي صدها گوجه فرنگي بچيند و ...
اژدها شدن عصا از مجاري عادي در نظام طبيعت، وقت زيادي مي‏خواهد. بايد عصا خاك شود و وارد اندام گياهي گردد و از آنجا وارد بدن حيواني شود و ماري آن حيوان را شكار كند و در معده خود هضم كند و بخشي از آن، سلول نطفه‏اي شود و آن مار، تخم‏گذاري كند و از آن تخم، بچه ماري خارج شود و سالها بگذرد تا ماري ستبر و اژدهايي مخوف گردد. ممكن است انسانها با علم و تكنيك جديد، تا آنجايي كه مي‏توانند زمان را كوتاه كنند، ولي آيا ممكن است اين كار را به‏طور دفعي انجام دهند؟ معجزه موسي اين بود كه عصا را بي‏درنگ اژدها كرد. همه اين كارها -چه عادي و چه غير عادي- به خدا منتهي مي‏شود. آيا خداوند مستقيما در عصا تصرّف كرد و به امر (كُن) و بلاواسطه اژدهايش كرد(فيكون) يا اين كه از طريق سلسله اسباب طوليه و عرضيه اين كار را انجام داد؟
هيچ‏كدام اينها نقض اصل عليت نيست. منتهي اگر خارج از مقتضاي نظام طولي و عرضي باشد، با قاعده «أَبَيَ اللّهُ أَنْ يُجْرِيَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها»2. سازگار نيست.
نظام اسباب طولي و عرضي، مقتضاي اراده حكيمانه خداوند است و حتي اگر نظامي از اين بهتر و برتر ممكن بود، خلق مي‏كرد؛ چرا كه اگر خلق نمي‏كرد، يا جاهل بود يا عاجز يا بخيل. به قول غزالي و محي‏الدين و صدرالمتألّهين، او نه جاهل است، نه عاجز و نه بخيل. اين نظام همان است كه حكمايش «نظام احسن» ناميده و در باره‏اش گفته‏اند: «ليس في الإمكانِ ابدعُ ممّا كانَ» بديع‏تر و زيباتر و كامل‏تر از آنچه هست، ممكن نيست. و گرنه خالق دانا و توانا و جواد، همان را مي‏آفريد3.
آيا اين نظام، تحمل معجزات را ندارد، تا خداوند ناگزير باشد از وراي سلسله طولي و عرضي، دخالت كند و چوب خشكي را به يك لحظه اژدها سازد و قطعه خاكي را كه عيسي عليه‏السلام شكل مرغ به آن بخشيده، به پرواز درآورد و جسد بي‏جاني را حيات بخشد يا همه اينها از مجاري همين اسباب و علل طولي و عرضي امكان‏پذير است؟

گفتاري از امام صادق عليه‏السلام

اين امام بزرگوار كه مذهب را آنچنان كه هست به شايستگي و بدون پيرايه معرفي كرده، در ذيل همان كلامي كه دلالت دارد، بر اين كه خداوند امتناع دارد كه كارها را از غير مجراي علل و اسباب طولي و عرضي انجام دهد، مي‏فرمايد:
«فجعل لكُلِّ شي‏ءٍ سببا و جعل لكلِّ سببٍ شرحا و جعلَ لكُلِّ شرحٍ مِفتاحا و جعلَ لكلّ مفتاحٍ علما و جعلَ لكُلِّ علمٍ بابا ناطقا، مَن عرفَهُ عرفَ اللّهَ و مَن أنكرَهُ أنكر اللّهَ. ذلك رسولُ اللّهِ و نحنُ»4.
«خداوند براي هر چيزي سببي و براي هر سببي شرحي و براي هر شرحي كليدي و براي هر كليدي علمي و براي هر علمي بابي گويا قرار داد. هر كه آن باب ناطق را بشناسد، خدا را شناخته و هركس انكار كند، خدا را انكار كرده است. آن باب، پيامبر خدا و ماييم».
ملاحظه مي‏كنيم كه امام، هيچ پديده و هيچ مخلوقي را بدون سبب، نمي‏داند. هر سببي، شرح مي‏خواهد و هر شرحي كليد مي‏خواهد و هر كليدي، دانش مي‏خواهد و هر دانشي، بابي ناطق مي‏خواهد. اين باب ناطق، پيامبر و ائمه معصومند.
در بيان معصوم، هم بر اصل عليت اعتماد شده و هم بر نظام طولي.
اين قاعده كلي همه چيز را فرا مي‏گيرد. نه تنها امور عادي مشمول اين قاعده‏اند كه معجزات نيز از قلمرو اين قاعده خارج نيستند.
در قرآن كريم آمده است كه:
«وَ إذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرَنا مُتْرَفِيها فَفَسَقُوا فِيها فَحَقَّ عَلَيْهاَ القَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمِيرا»5.
مضمون آيه شريفه اين است كه هلاك و نابودي هيچ قريه‏اي بدون فسق و فجور مترفين و بلهوسي و شهوتراني آنهايي كه غوطه‏ور در ناز و نعمت مي‏باشند، ممكن نيست. نه قومي بي‏سبب، عزيز و سربلند و نه ملّتي بي‏سبب، ذليل و بدبخت و نگون‏بخت مي‏شود. نه عزّت و سربلندي و اقتدار، خارج از مجاري علل و اسباب است و نه ذلّت و سقوط و فنا و اضمحلال، راهي غير از مجاري علل و اسباب دارد.
سنت غير قابل تغيير الهي به كار گرفتن نظام طولي و عرضي است. سنت الهي قابل تبديل و تحويل نيست. قرآن كريم مي‏فرمايد:
«...لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِيلاً»6.«هرگز براي سنت خداوند تبديلي نمي‏يابي».
و نيز مي‏فرمايد:
«...لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَحْوِيلاً»7.«هرگز براي سنت خداوند، دگرگوني و تحويلي نمي‏يابي».
اجراي امور از طريق علل و اسباب، سنت الهي است و به همين دليل، غير قابل تغيير است. ولي اگر سنت الهي نباشد، در قابليت تغيير آن، جاي چون و چرا نيست. مع‏ذلك، اگر سنت الهي نباشد، خارج از قانون عليت نيست؛ ولي عقل و نقل حكم مي‏كنند كه هر كاري -چه اعجاز و چه غير اعجاز- انجام گيرد، هم مشمول قانون عليت است و هم در چارچوب نظام طولي و عرضي.
جاذبه، جسم را به سوي خود مي‏كشاند و لذا ما نمي‏توانيم در فضا معلّق بمانيم؛ ولي هواپيما با استفاده از همين سيستم عرضي در فضا پرواز مي‏كند و هلي‏كوپتر، معلّق مي‏ماند.
اگر انساني به نيروي الهي در فضا معلّق بماند يا پرواز كند، چگونه است؟ آيا او نيز در چارچوب همين علل و اسباب طولي و عرضي عمل كرده منتها از علل و اسباب ناشناخته‏اي استفاده كرده، يا هيچ كاري به آنها ندارد، بلكه خود از وراي آنها عمل مي‏كند؟
مرتاضي كه قطاري غول پيكر را با نگاه چشم از حركت باز مي‏دارد، چگونه عمل مي‏كند؟ آيا از مجاري علل و اسباب، وارد مي‏شود يا از وراي آنها عمل مي‏كند؟
در صورت اول، او به قدرت نفس و به بركت رياضتهاي دشوار، از علل و اسباب ناشناخته‏اي استفاده مي‏كند كه ديگران و حتي دانشمندان امروز از شناخت آنها عجز دارند و در صورت دوم از بالاي سر و از فراز آنها تأثير كرده و همه اسبابي را كه در قطار براي حركت آن فراهم است، خنثي مي‏سازد.
ديديم كه فعل و انفعال علل و اسباب عرضي و خنثي شدن يا تقويت و ابقاي آنها به وسيله يكديگر، ممكن و مسلّم است. نفس شخص مرتاض هم در رديف همين علل و اسباب عرضي قرار مي‏گيرد و با استفاده از آنها كاري عجيب و شگفت‏انگيز انجام مي‏دهد.
نفوس نبوي و وَلَوي چگونه‏اند؟ آيا با به كارگيري برخي از علل و اسباب عرضي ناشناخته، مانع تأثير برخي ديگر مي‏شوند يا بدون واسطه تأثير مي‏كنند. نفس وَلَوي امام صادق عليه‏السلام بيانگر اين نكته بود كه بايد از مجاري علل و اسباب باشد.

مروري بر آيات قرآني و استفاده چند نكته

1. از ديدگاه قرآن، پديده مادّي علت مادي دارد. هرچند تأثير آن علت مادي به اذن خداوند است.
2. دانشمندان جديد، پديده‏هاي خارق عادت را به امواج مجهول مغناطيسي مستند كرده‏اند. به نظر آنها رياضتهاي سخت و دشوار، انسان را بر آنها مسلط مي‏سازد و مي‏تواند توسط آنها به كارهايي عجيب دست بزند؛ ولي قرآن كريم، بدون اين كه همچون علماي جديد، به معرفي آن علت طبيعي پرداخته باشد، مي‏گويد:
«...و مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا* وَ يَرْزُقهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَليَ‏اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللّهُ لِكُلِّ شَي‏ءٍ قَدْرا»8.
«هركس تقوا پيشه كند، خداوند برايش راهي قرار مي‏دهد و او را از جايي كه گمان ندارد، روزي مي‏دهد و هركس بر خدا توكّل كند، خداوند او را بس است. خداوند به فرمان خودش مي‏رسد. خداوند براي هر چيزي اندازه‏اي قرار داده است».
آري هرچند اسباب ظاهري، اقتضاي فقر و تهيدستي و گرفتاري داشته باشند، ولي تقوا و توكّل، راه را بر اسباب ديگر مي‏گشايند و شخص را از گرفتاري و تنگدستي نجات مي‏دهند.
3. از جمله «قد جعل الله لكل شي‏ءٍ قدرا» استفاده مي‏شود كه بازهم در صورت تقوا و توكّل، اسباب طبيعي عمل مي‏كنند. منتهي اسباب فقر و تهيدستي حد و اندازه‏اي دارند كه نمي‏توانند از حد خود تجاوز كنند و مانع تأثير تقوا و توكل شوند.
4. در عين حال، قرآن كريم مي‏گويد:«...كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ...»9.«همه چيز از جانب خداست». چه آن عللي كه فقر مي‏زايند و چه آن عللي كه تمكّن و كفاف و ثروت مي‏آورند، همه و همه از جانب خدايند.
5. از ديدگاه قرآن مسلم است كه نفوس انبيا تأثير دارند و معجزات به نيروي نفوس آنهاست. منتهي آنچه انجام مي‏دهند، به اذن خداوند است. در اين باره مي‏گويد:
«...ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ اِلاّ بِإذْنِ اللّهِ...»10.
«هيچ پيامبري حق ندارد بدون اذن خداوند معجزه‏اي بياورد».
از اين آيه استفاده مي‏شود كه آوردن معجزه به تأثير نفوس نبوي و به اذن خداوند است.
6. در عين حال تأثير نفس نبوي، به عنوان علت تامه نيست، بلكه به عنوان مقتضي است و به همين جهت است كه تأثير آن، توقّف بر فرمان خداوند دارد؛ از اين‏رو به دنبال جمله فوق مي‏فرمايد:
«...فَإذا جاءَ أَمْرُ اللّهِ قُضِيَ بِالحَقِّ وَ خَسِرَ هُنالِكَ المُبْطِلُونَ»11.
«همين كه فرمان خدا فرا آمد، حكم به حق مي‏شود و اهل باطل، زيان‏كار مي‏شوند».
7. پس همه چيز -حتي اراده و مشيّت ما- به اراده و مشيت خداوند است. خداوند فعل ارادي و اختياري ما را اراده كرده و در عين حال، ما داراي اراده و اختياريم، تمام امور -چه عادي و چه غير عادي چه معجزه كه خير است و چه سحر و كهانت كه شرّ است- همه و همه در چارچوب علل و اسباب طولي و عرضي است و هيچ چيز، از نظام كلي و قانون عمومي عليت و معلوليت بيرون نيست. در عين حال، سبب معجزه و كرامت، غير مغلوب و ساير اسباب غلبه پذيرند.

پاورقيها:

1. الشعراء: 194 و 195.
2. مضمون فوق در روايات به اين صورت آمده است: «أبيَ اللّه أن يُجريَ الأشياء الاّ بأسبابها» خداوند امتناع دارد كه چيزها را جز به وسيله اسباب آنها به اجرا درآورد.(بحارالأنوار، ج2، ص 90، باب 14، حديث 14 و 15 و همان، ص 168، باب 22، حديث 1).
3. الأسفار الأربعه، ج7، ص 91(في العناية الالهيّة، الفصل 7).
4. بحارالأنوار، ج2، ص 90 و ج2، ص 168.
5. الإسراء، 16.
6. الأحزاب، 63 و فاطر، 43.
7. فاطر، 43.
8. الطلاق، 3.
9. النساء، 78.
10. المؤمن(غافر) 78.
11. المؤمن(غافر) 78.

مقالات مشابه

بررسی اعجاز قرآن کریم از دیدگاه شیخ مفید

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, محسن جهاندیده, محمدتقی اسماعیل‌پور

رشید رضا و اعجاز القرآن

نام نشریهالوعی الاسلامی

نام نویسندهاحمد الشرباصی

النظریة الإعجازیة للتنزیل

نام نشریهالمنهاج

نام نویسندهمشکور العوادی

قرآن معجزه ای فراتر از ساختار زبانی

نام نشریهکاوش نامه زبان و ادب

نام نویسندهاحمد فغانی, حسین شمس آبادی