تمثيل‏هاي قرآن

پدیدآورمحمود اکبرزاده

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 970 بازدید
تمثيل‏هاي قرآن

اكبرزاده، محمود
«انزل من السماء ماءً فسالت اودية بقدرها فاحتمل السيل زبداً رابياً و مما يوقدون عليه في النار ابتغاء حلية او متاع زبد مثله. كذلك يضرب الله الحق و الباطل فاما الزبد فيذهب جفاء و اما ما ينفع الناس، فيمكثُ في الارض كذلك يضرب الله الامثال...
فرو فرستاد از آسمان آبي. پس روان شد رودها به اندازه آن (كه ميتوانست و در آن ميگنجيد) پس برگرفت آن سيل كفي را ايستاده بر سر آب و از آنچه برميفروزند بر آن در آتش كه از آن زيوري يا بهرهاي بسازند هم كفي است مانند آن. اين چنين ميزند خداي حق و باطل را. اما آن كف (بيرون انداخته شده) ميرود و آنچه مردم را كار آيد و سودمند باشد در زمين همي ماند اين چنين ميزند خدا (بدين نيكوئي) مثلها. رعد 17.
مفسران گفتهاند: در آيه 17 از سوره رعد دو مثل است. هر دو براي بيان ثبات حق و دوام آن، و ذكر فناي باطل و زوال آن. در مثل اول تشبيه كرده است حق را به آب باران كه از آسمان فرود آيد و در رودها جريان يابد و بر روي آن كف بالا گيرد. در مثل دوم تشبيه حق است به بعضي از فلزات گرانقيمت چون زر و سيم كه آن را بگدازند به قصد آنكه از آن زيورها و پيرايهها بسازند و بعضي فلزات ارزان قيمت چون آهن و مس كه آنها را نيز بگدازند به نيت آنكه از آنها متاعي و كالايي درست كنند. از آن فلزهاي گداخته نيز كفي بهوجود آيد و بر روي آن بايستد. همانگونه كه كف از آب برود، در فلز مذاب نيز باقي نماند و بزودي نابود و زايل شود و باطل نيز ثبات و دوام نياورد و كس از آن سودي نبرد يا دركنار رود بيفتد و باد آن را ببرد يا آنكه در بوته به جاي نماند و نابود شود. ليكن هرچه كه براي مردم سودمند است مانند آب روان و ماده صافي در زمين پايدار ميماند.
شيخ طبرسي به نقل از قتاده برآن است كه در اين آيه سه مثل است: اول تشبيه نزول قرآن به آبي كه از آسمان فرود آيد و تشبيه قلوب انسان به واديها و نهرها كه آب در آن جريان يابد. دوم تشبيه خطرات باطل و وسواس شيطاني به كفي كه بر روي آب قرار گيرد. سوم تمثيل كفر به كفي كه از اجزاي ناپاك فلز در موقع گداختن پديد آيد و از اين سبب است كه در آخر آيه به صيغه جمع فرموده:
«يضرب الله الامثال» تا آنكه به مثلهاي سهگانه اشارت باشد.
«اوديةٌ» جمع وادي است و آن درهاي است كه در آن رودي جريان يابد و غالباً در ميان دو كوه باشد. «بقدرها» يعني به مقداري كه لازم و سودمند است. «رابياً» يعني- عالياً و مرتفعاً- و اين صفت كف است، زيرا كف برفراز آب يا ماده مذاب قرار دارد و چون سيل جريان كند و يا فلز ذوب شود، آن كف از هر دو بالا گيرد. «جفاءً» يعني - باطلا.
بعضي از مفسران گفتهاند كه مراد از آب باران كه از آسمان فرود آيد، زلال علم و دانش است كه در واديهاي قلوب خلايق جريان يابد، و هر كسي به قدر خويش از آن بهره برد.
در تفاسير بعضي از علماي معاصر اين نكته مشاهده شده كه: در آيه مثالي است بر نظريه «تكامل» و قاعده «بقاء اصلح و فوز اكمل» و آن دانشمند بر آن است كه بقاء شيئي در وجود بسته به منفعت آن است و گفته - ملخص آيه آن است كه در جهان آن چيزي باقي ماند كه نافعتر باشد و نيز گويد: «فهي عيناً نظريه الترقي و بقاء الاصلح. فالماء و فلزات اشبه بالامم الراقيه، العاقله، الكاملة و الزبد اشبه بالامم الجاهلة التي تظهر غلبتها في الاول امر ثم يعتريها الاضمحلال و الانحلال...»
صوفيه و ارباب تأويل را در معناي اين مثل نيز مقالاتي است و گويند: «معناي آب نازل از آسمان درياي انوار ذات و صفات و اسماء و افعال الهي است و واديها، قلوب موحدان و عارفان است. همانگونه كه قطرات باران در واديها سيلاب شود و هر سيل را كفي بر سر آيد كه مانع جريان آن شود، همچنان از تواتر فيض بارش انوار تجلي حق مانند سيل دمان به جريان آيد و در جويهاي قلوب صافي و انهار دلهاي پاك روان شود و اوصاف بشريت مانند كفي زايل و باطل شود و صفاي دل و پاكي قلب كه از ظواهر هر ريا، شك و شبهه و نفاق و ضلال مصفا شده است به جاي ماند...» قال ابن عطا: «هذا مثل ضربه الله للعبد و هو انه اذا سال السيل في اودية لايبقي فيها نجاته الاكنسّها و ذهب بها كذلك اذا سال نور الذي قسم الله في العبد في نفسه لايبقي فيه غلفةً و لاضللته».
بوبكر واسطي: «اين آيه مدار علم حقيقت و معرفت است كه جلال احديت فرو فرستاد از آسمان بر پيغمبران و پيغام راست و وحي پاك و همچنين اولياء را الهام داد و نور حكمت در دل ايشان افكند و دلها را بقدر وسعت و حيات آن. دلهاي انبياء روشن گشت و بيفروخت به نور وحي و رسالت و اولياء را به چراغ حكمت و معرفت و آن دلها اگرچه روشن گشت و افروخته، ليكن از وساوس و هوا خالي نباشد و آن جمله از خطا و طغيان به باد رود و اشارت در اين آيه آن است كه نور معرفت چون در دل تابد آثار ظلمت معصيت را پاك ببرد و چون خورشيد يگانگي از افق غيب سر بزند، شب دوگانگي را زايل سازد.

مقالات مشابه

واکاوی بیان شیوه‌های تمثیلی در قرآن کریم

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهمجید خزاعی, مجیدرضا کمالی بانیانی, محمدرضا کمالی بانیانی, مهدی‌رضا کمالی بانیانی

«تمثیل» ابزار مشترک قرآن کریم و أناجیل

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهفیض‌الله اکبری دستک

جستارى بر انواع تمثيل در مَثَل ها و قصّه هاى قرآن كريم

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهنیلوفر رضازاده, فاطمه شاهرودی

تبيين عبارت (من كل مثل) در قرآن كريم

نام نشریهفصلنامه حسنا

نام نویسندهسهیلا جلالی, فریده امینی

تفسير حکمت تکرار «تمثيل دنيا» در قرآن

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهرحمت‌الله عبدالله‌زاده, محمدتقی رفعت‌نژاد, شیدالله رستخیز شورکایی

فرهنگ نامه ای قرآنی از لون دیگر

نام نشریهماهنامه کتاب ماه دین

نام نویسندهاسماعیل باغستانی

جنبه های روانشناختی در تمثیل های ادبی قرآن و تأثیر آن در تربیت انسان

نام نشریهفصلنامه لسان مبین(پژوهش ادب عرب)

نام نویسندهسیداسماعیل حسینی اجداد, رحمت پورمحمد, محمدبهرامی نصیر محله

تمثیل و بررسی ادبی تمثیلات قرآن

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهحمید صمصام, فرشید نجار همایونفر, محمود حسن آبادی

أمثال سورة النور

نام نشریهکلیة اللغة العربیة بالقاهره

نام نویسندهمحمد محمدأبوموسی