با توجه به اهميّت فوقالعاده ترجمههاي قرآن به زبان فارسي، اين مقاله در صدد اين است كه كاربرد برخي از اين نشانهها را بر اساس تعريفها و كاربردهاي مشخص و بدون دخالت سليقه و تفننهاي فردي و ذوقي، در سه ترجمه جديد از قرآن بررسي كند؛ باشد كه باعثي بر بهكارگيري دقتنظر در نوشتههاي علمي و رسمي گردد.
گرچه در باره نشانهگذاري در نوشتههاي فارسي گفته شده است كه از روزگاران گذشته و در نسخههاي خطي نيز كاربرد اين نشانهها سابقه و پيشينه دارد، امّا بايد گفت كه بواقع نشانهگذاري با اين شكل وگونه متنوع كاربرد امروزي در زبان نوشتاري فارسي بدون ترديد به تدريج از دوره ترجمه در عصر جديد از زبانهاي فرنگي به نوشتههاي فارسي راه پيدا كرده است.1
هدفهاي چندي براي ضرورت و بايستگي استفاده از اين نشانهها گفته شده است كه مهمترين و عمدهترين آنها را ميتوان اينگونه بيان كرد:
هدف از نشانهگذاري در نوشته، سريعتر، آسانتر و درستتر خواندن است به گونهاي كه اولاً نياز نباشد يك نوشته را بيش از يك بار بخوانيم تا به مفهوم آن پي ببريم؛ ثانيا هنگام خواندن، دچار اشتباه نشويم كه مثلاً آيا اين كلمه مضاف است و كلمه بعدي مضافاليه و يا اينكه ميان اين دو كلمه، كداميك از دو حالت مكث كوتاه يا بلند يا اتصال و... را بايد دركار بست.
علاوه بر اينها، از آنجا كه در نوشته، ما از اشارتهاي چهره، شفاهي، گفتاري كلام، تكيه بر جزئي از كلمه يا جمله و لحن و اداي خاص مورد نياز برخي از گونههاي كلام مثل جملههاي پرسشي و تعجبي و... بيبهره هستيم، ضرورت كاربرد و استفاده از اين نشانهها دوچندان ميشود؛ پس به ديگر سخن، كاربرد نشانهها در نوشته با هدف و تعريفي مشخص انجام ميشود كه بيان هر يك از اين هدفها در جاي خود و توجه به موارد درست به كارگيري نشانهها، سليقهاي بودن، تفنني بهكاربردن و... را از بين ميبرد و در عوض، علمي بودن، حتي فني و تخصصي بودن آن را محرز ميسازد.
بر اساس اين ملاحظات اساسي كه بيان شد، مسأله دو جنبه به خود ميگيرد:
1) از جانب نويسنده كه موظف است در كاربرد و بهرهگيري از اين نشانهها دقت لازم را به عمل آورد تا مبادا خلل و سستي در اداي مفهوم، مطابق آنچه در ذهن است، روي دهد.
2) از جانب خواننده كه ميتواند و بتواند به بودن يا نبودن هر نشانهاي هنگام خواندن متن، آنچنان اعتماد كند كه مطابق تعريفها و هدفهاي مشخص، وجود هر نشانه را در جاي خودش، نشاني از لزوم و ضرورت كاربرد آن تلقي كند و نبودن آن را نيز به معناي بينيازي از وجود نشانه، و در اين مسير تا آنجا پيش برود كه هنگام قرائت و خواندن هر متن و عبارت، دقيقا هر نشانه را در معناي خاص خود به كار ببرد؛ به عنوان مثال، نقطه را پايان جمله تلقي كند، ويرگول را نشاني از مكث كوتاه، لازم و ضروري كه از جانب نويسنده به خواننده القا ميشود، نشانه سؤال را براي جملههاي پرسشي مستقيم و...
متأسفانه عليرغم اينكه در زبان انگليسي درباره اين نشانهها و كاربرد دقيق آنها در نوشته كتابها نوشته شده،2امّا تاكنون براي انتقال دقيق تعريفها و هدفها و با توجه به ساختار ويژه زبان فارسي و دستور زبان آن، كوششي جدي به عمل نيامده است. البته در برخي كتابهاي آييننگارش فارسي تعريف نشانهها و هدف از بهرهگيري آنها بهطور كلي آمده و موارد استفادههاي جزئي هم تا حدودي بيان گرديده است3امّا از آنجا كه در اصل تعريف و نيز چگونگي كاربرد، اتفاق نظر كمتري وجود دارد، پارهاي تناقضها و ضد و نقيضگويي و نيز بيتوجهي در بيان مسائل و موارد و ناهمخواني تعريف با مثالها آن چنان به چشم ميخورد كه خواننده را دچار حيرت و سرگرداني ميكند. بگذريم كه برخي نيز به صِرف رونويسي از كتابهاي ديگر بسنده كرده و حق آن را فروگذاردهاند.
در اين مقاله كوششي ـ هرچند مختصر و گذراـ به عمل آمده تا بررسي شود وضعيت كاربرد اين نشانهها باتوجه به تعريف و كاربرد دقيق هر يك (كه به وجود آنها اشارتي رفت) در سه ترجمه جديد فارسي از قرآن مجيد، كه اخيرا به همت و تلاش استادان فن به عمل آمده، چگونه است، آيا هر نشانه در جاي ويژه خود، آنگونه كه بايد، مورد استفاده قرار گرفته يا خير؟ اگر چنين است، تفاوت هر يك از ترجمهها در اين مورد با يكديگر تا كجاست؟ باشد كه اين بررسي، مقدمهاي فراهم آورد و توشه و بهرهاي فرا راه طالبْعلمان و معياري در خصوص اين كاربرد بگذارد.
براي پرهيز از اختلاط نا به جا و نيز مشخص بودن معيار بررسي در هر زمينه و ميزان دقت و عدم دقت در كاربرد هر يك از نشانهها ابتدا بياختلافترين تعريف و كاربرد از هر نشانه بيان ميشود و سپس نمونههايي ارائه ميگردد. نگارنده خود به اين مسأله آگاه است كه برخي از نكتههاي جزئي و ريز نيز، هم در تعريف و هم در كاربرد نشانهها، وجود دارد كه ميتوان از آن به سليقه تعبير كرد تا بحث در يك چهارچوب و معيار علمي؛ لذا از طرح چنين مسائلي تا آنجا كه بشود پرهيز خواهد كرد.
موضوع ديگر اين است كه آوردن تمام نمونهها و يا نمونههاي فراوان كه حاكي از استقصا و تفحص كامل باشد، عملاً و با توجه به حجم مقاله امكانپذير نيست، لذا بناچار به نقل نمونههايي در هر مورد بسنده ميشود؛ باشد كه از راه به دست دادن نمونهها آگاهي و اطلاع اجمالي حاصل آيد.
دفع دخل مقدر ديگر اين است كه روال و شيوه جملهبندي يا ساختار جمله (نحو) در زبانهاي فرنگي ـ كه خاستگاه عمده نشانههاست ـ با زبان عربي و نيز زبان فارسي كاملاً متفاوت است؛ بنابراين بايد تعريف و كاربرد هر يك از نشانهها با توجه به حفظ مفهوم اصلي در چهارچوب و قالب ساختار جملهاي كه در حال حاضر در آن مورد استفاده قرار ميگيرد، مورد نظر باشد نه اينكه صرفا بر تعريفها و كاربردهاي اوليه آن تكيه شود و در اين مقاله نيز همين اهميت و تكيه مورد توجه است؛ يعني توجه به قالب نگارش فارسي امروز همراه با بهكارگيري درست نشانهها در نوشته. (اين نكته تا پايان مقاله و در تمام مثالها همواره مورد نظر خواننده محترم قرار خواهد گرفت.)
به همين دليل در بسياري از موارد، نه تنها اين نوع نشانهها، بلكه هيچ نشانه ديگري نيز نخواهد توانست به اداي مفهوم آيه قرآن، آن چنان كه هست، كمك كند؛ پس به دليل اين محدوديتها در آوردن نمونهها و شواهد، انصاف و رعايت اين جنبهها اقتضا ميكند كه به اين مسائل توجه شود و تا آنجا كه امكان دارد نمونههايي طرح گردد كه اين محدوديتها كمتر دامنگير جملهها بشود. همچنين با توجه به ميزان كميّ كاربرد نشانهها و پرهيز از پراكندگي سخن ـ و نيز رعايت اختصار ـ بيشتر مدار بحث بر نشانههايي است كه استفاده فراوانتر و فراگيري بيشتري دارد نه تمام نشانهها.
در آغاز و قبل از هر سخني لازم است هر يك از ترجمهها با ذكر مشخصات و به ترتيب چاپ معرفي گردد:
1ـ قرآن مجيد با ترجمه استاد عبدالمحمّد آيتي و ويراستاري آقاي موسياسوار كه توسط انتشارات سروش منتشر، و به علت استقبال علاقهمندان خوشبختانه تاكنون چندين بار نيز تجديد چاپ شده است (چاپ سوم اين ترجمه مبناي نقل قرار گرفته است).
2ـ قرآن مجيد با ترجمه استاد محترم دكتر سيدجلالالدين مجتبوي و ويراستاري آقاي حسين استاد ولي كه چاپ اول آن در سال 1371توسط انتشارات حكمت در شكلي نفيس همراه با زيرنويسهايي نسبتا زياد منتشر شده است.
3ـ قرآن مجيد با ترجمه استاد آيةاللّه مكارم شيرازي و ويراستاري آقاي جواد محدّثي كه چاپ اول آن در سال 1373 توسط دارالقرآن الكريم، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي قم، منتشر گرديده است.
به خاطر رعايت اختصار و پرهيز از تكرار، نقل نمونهها فقط با همين شمارهها صورت ميگيرد.
نقطه، نشانه مكث كامل است كه در پايان جملههاي خبري و امري ميآيد؛ البته منظور، جملهاي است كه از نظر دستوري كامل باشد كه غالبا و معمولاً در پايان چنين جملههايي، فعل، تمامكننده جمله است. لازم به يادآوري است كه در پايان جملههاي پرسشي مستقيم به جاي نقطه، نشانه پرسش ميآيد.4
براساس آنچه در هدف بهكارگيري اين نشانهها نيز گفته شد بايسته است به دو نكته توجه اساسي شود:
1ـ گذاشتن نقطه و يا نشانه پرسش در پايان جمله، انتظار خواننده را براي ادامه جمله از بين ميبرد و او بايد هنگام ديدن نشانهها خبري بودن يا پرسشي بودن جمله را همراه با تمام شدن آن دريابد كه اگر چنين نشد، معلوم است او جمله را بدرستي نخوانده و يا نشانه نابجا به كار رفته است و در هر حال بايد جمله را دوباره از آغاز بخواند تا اشتباه را جبران كند؛ پس توجه نكردن به كاربرد درست، خواننده را در خواندن متن دچار مشكل خواهد كرد.
2ـ آوردن "واو" پس از نقطه در آغاز جمله غلط است زيرا نقطه، نشانه مكث كامل و پايان يافتن جمله از نظر دستوري است و حرف "واو" فقط نشانه ربط و پيوند،5بر خلاف زبان عربي كه به اين حرف جهات كاربردهاي مختلف ميتواند در آغاز جمله نيز بيايد6امّا در زبان فارسي چنين نيست و بويژه در نگارش فارسي امروز، جمله هيچگاه با واو شروع نميشود.
ذيلاً نمونههايي از نادرستي كاربرد اين نشانه ارائه ميگردد:
نمونه از ترجمه شماره يك: سوره طه آيه 121ـ از آن درخت خوردند و شرمگاهشان در نظرشان از دو سو پيدا شد. و همچنان برگ درختان بهشت بر آنها ميچسبانيدند.
(كاملاً معلوم است كه جمله ادامه دارد، لذا آوردن نقطه قبل از واو نادرست است.)
سوره زمر آيه 29ـ مردي را كه چند تن در او شريكند و بر سر او اختلاف دارند. و مردي كه تنها از آن يكي باشد. آيا اين دو با هم برابرند؟
(با كمي دقت آشكار ميشود كه هر دو نقطه ـ كه هر كدام نشانه پايان يافتن يك جمله است ـ داخل يك جمله صورت گرفته و نادرست است.
سوره كهف آيه 2ـ كتابي عاري از انحراف. تا مردم را از خشم شديد خود بترساند و... (گذاشتن نقطه قبل از حرف "تا" بيتوجهي به وجود اين كلمه است.)
در اين ترجمه، پاورقيهايي نيز براي توضيح نكتهها و يا بيان موارد تفسيري آمده است كه در عبارات آنها نيز اين بيدقتّي تا حدودي رخ داده است؛ براي نمونه ميتوانيد به پاورقيهاي صفحه 462 در توضيح آيه 23 سوره زمر و نيز دو پاورقي صفحه 344 در توضيح آيات 20 و 27 سوره مؤمنون نگاه كنيد.
نمونه از ترجمه شماره دو: سوره هود آيه 47 ـ گفت: پروردگارا، من به تو پناه ميبرم از اينكه چيزي از تو بخواهم كه مرا بدان دانشي نيست. و اگر مرا نيامرزي و برمن نبخشايي از زيانكاران باشم. (نقطه در وسط جمله آمده و نادرست است.)
در اين ترجمه نيز پاورقيهايي افزونتر از ترجمه شماره يك و سه آمده كه در مواردي ـ البته كم ـ جاي نشانه نقطه نادرست است از جمله ص404 كه چنين است: 1ـ اين بر سبيل تهديد و وعيد است. و بزودي سرانجام كفر و ناسپاسي خود را بدانند و به كيفر رسند.
همچنين به پاورقي ص291 نگاه كنيد كه براي رعايت اختصار از نقل آن صرف نظر ميشود. لازم است اين نكته گفته شود كه وجود اين نادرستي كاربرد در ترجمه شماره دو بمراتب از ترجمههاي شماره يك و سه كمتر است.
نمونه از ترجمه شماره سه: سوره بقره انتهاي آيه 102ـ آنها قسمتهايي را فرا ميگرفتند كه به آنان زيان ميرسانيد و نفعي نميداد. و مسلما ميدانستند هر كسي خريدار اينگونه متاع باشد، در آخرت بهرهاي نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر ميدانستند!
(در وسط جمله دوجا نقطه آورده كه هر دو جا نادرست است.)
سوره بقره آيه 96ـ ... در حالي كه اين عمر طولاني، او را از كيفر (الهي) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بيناست. (همانگونه كه گفته شد آوردن نقطه و بلافاصله ذكر "واو" نادرست است.)
در اين ترجمه بر خلاف دو ترجمه ديگر، پاورقي توضيحي و يا تفسيري نيامده است، امّا در چند صفحه آخر كه توضيحي درباره ترجمه از مترجم محترم و نيز تشكّر و سپاسي كه از جانب ناشر محترم به چاپ رسيده باز همين اشكال را دارد كه نقطه در جاي نادرست گذاشته شده است؛ علاقهمندان به صفحات پاياني اين ترجمه مراجعه كنند.
ويرگول، نشانه مكث كوتاه و كاربرد آن در بيشتر موارد، تابع لحن كلام و اداي جمله مطابق منظور نويسنده است. بر اين نكته بايد تأكيد كرد كه بويژه زياده روي دركاربرد ويرگول پسنديده نيست زيرا عموما و غالبا منظور از كاربرد ويرگول، نشان دادن مكثي است كه از جانب نويسنده به خواننده ضرورتا القا ميشود و يا مكثي كه اگر هنگام خواندن صورت نگيرد، خواننده را در درست خواندن دچار اشتباه ميكند؛ پس جايي كه خواننده خود بخود و بدون توجه دادنِ نويسنده و به هنگام خواندن، مكث ميكند يا كلمههايي كه حرف يا صداي آخر آنها طوري است كه به هيچوجه امكان متصل خواندن يا گونه ديگري خواندن و يا اشتباه خواندن وجود ندارد، گذاشتن ويرگول، زايد، بيمعني و ناپسند است.
توجه نكردن به اين مسأله مهم باعث ميشود كه تعداد زيادي نشانه بدون علّت موجّه در نوشته بيايد و از توجه دقيق خواننده در جاهاي لازم بكاهد. ذيلاً موارد جزئيتر به همراه نمونهها از هر ترجمه ارائه ميشود:
نمونه از ترجمه شماره يك: سوره بقره آيه 255ـ نگهداري آنها، بر او دشوار نيست. (پس از كلمه آنها گذاشتن ويرگول هيچ ضرورتي ندارد چرا كه نه ميتوان عبارت را به گونهاي ديگر خواند و هم طبيعتا مقداري مكث خودبخود انجام ميگيرد. معمولاً گذاشتن ويرگول قبل از حروف اضافه زايد است.)
سوره اعراف آيه 115ـ گفتند: اي موسي، آيا نخست تو ميافكني، يا ما بيفكنيم؟ (اينجا نيز آوردن ويرگول قبل از حرف "يا" زايد است.)
سوره طه آيه 117ـ گفتيم: اي آدم، اين دشمن تو و همسر توست، شما را از بهشت بيرون نكند، كه نگونبخت شوي.
(هنگامي كه حرف "كه" به عنوان حرف ربط مستقل ميآيد، گذاشتن ويرگول قبل از آن غلط است؛ مانند همين مثال و كاربرد سوره زمر آيه 22 همين ترجمه)
سوره زمر آيه 23ـ خدا بهترين سخن را نازل كرده است... كه از تلاوت آن كساني را كه از پروردگارشان ميترسند از خوف تن بلرزد.
(در اين جمله بعد از كلمه آن و نيز پس از كلمه "خوف" آوردن ويرگول لازم است كه در متن نيامده، زيرا امكان اشتباه و متصل خواندن خواننده زياد است.)
در اين ترجمه متأسفانه ويرگولهاي زياد فراوان است، مواردي هم وجود دارد كه گذاشتن ويرگول ضروري است اما مورد غفلت قرار گرفته است؛ از جمله سوره بقره آيه 175 قسمت پاياني آيه (ميان دو كلمه آتش و شكيبا).
نمونه از ترجمه شماره دو: سوره احزاب آيه 60ـ اگر منافقان و كساني كه در دلهاشان بيماري است و آنان كه در مدينه خبرهاي دروغ ميپراكنند [از اين كار بدِ خود[ باز نايستند هر آينه تو را بر ضد آنان برانگيزيم سپس در آن (مدينه) در كنار تو نباشند...
(پس از آمدن فعل شرط و قبل از شروع جزاي شرط، آوردن ويرگول لازم است، بنابراين قبل از كلمه "هر آينه" بايد ويرگول بيايد. همچنين قبل از كلمه "سپس" نيز آوردن ويرگول لازم است.)
سوره فتح آيه 11ـ واپس ماندگانِ [از جنگ]، از باديهنشينان، خواهند گفت: مالها و زنان و فرزندانمان ما را سرگرم داشتند...
(بعد از كروشه و پرانتز، در ميان جمله، معمولاً گذاشتن هر نشانهاي و از جمله ويرگول بيمعنا و زايد است به اين دليل كه حداقل هدف ويرگول كه مكث باشد، خودبخود برآورده ميشود.
در اين ترجمه خوشبختانه موارد نادرستي كاربرد ويرگول بسيار كم است.
نمونه از ترجمه شماره سه: سوره عمران آيه 35ـ (به ياد آوريد) هنگامي را كه همسرِ "عمران" گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براي تو نذر كردم، كه "محرَّر" (و آزاد، براي خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايي!
(در اين جمله همه ويرگولها بيمعناست و ويرگول آخر قبل از حرف "كه" نيز غلط است.)
سوره يونس آيه 5ـ او كسي است كه خورشيد را روشنايي، و ماه را نور قرار داد؛ و براي آن منزلگاههايي مقدر كرد، تا عدد سالها و حساب (كارها) را بدانيد؛
(ويرگول پس از كلمه روشنايي هيچ دليلي ندارد و قبل از حرف "تا" گفته شد كه زايد و نادرست است.)
متأسفانه در اين ترجمه ويرگولهاي زايد و بيمعني فراوان به كار رفته به گونهاي كه خواننده بواقع نميتواند به هيچ كدام از آنها وقعي بنهد؛ اميد است در ويرايش دوم به اين مهم توجهي اساسي بشود.
سوره بقره آيه 130ـ جز افراد سفيه و نادان، چه كسي از آيين ابراهيم، (با آن پاكي و درخشندگي،) روي گردان خواهد شد؟! ما او را در اين جهان برگزيديم؛ و او در جهان ديگر، از صالحان است. (ويرگول قبل از پرانتز و نيز داخل پرانتز و همچنين ويرگول در پايان جمله قبل از حرف "از" هيچ هدف و منظور القايي را نميرساند، زيرا همان گونه كه گفته شد در اين قبيل موارد، خودبخود مكث انجام ميشود.
اين نشانه كه تركيبي از نقطه و ويرگول است، كاربردي دقيق و مناسب دارد و طبعا بيتوجهي به كاربرد آن نيز ميتواند مخلّ به وضع آن و در نتيجه، نادرستي بيان در عبارت شود.
كاربرد اين نشانه در عبارات فارسي به مراتب از ويرگول و نقطه كمتر است و فقط به مواردي محدود خلاصه ميشود.
نقطه ويرگول، نشانه مكثي طولانيتر از ويرگول و حد فاصل ويرگول و نقطه است كه به نقطه نزديكتر است. به طوركلي ميتوان گفت كه كاربرد عام آن در دوجاست:
1) وقتي جمله از نظر دستوري تمام، و در پايان آن به نقطه نياز است ولي جمله يا عبارت توضيحي و تكميلي در انتهاي جمله به گونهاي متصل با جمله قبل ميآيد كه اين جمله توضيحي يا تكميلي، خود يك جمله مستقل نيست، بلكه به تبع جمله قبل آمده است؛ پس نقطه به اعتبار جمله مستقل قبل و ويرگول به اعتبار جمله غيرمستقل بعد ميآيد.
2) وقتي چند جمله كه يك فاعل دارند، پشتسرهم ذكر ميشوند و فاعل فقط در جمله اول مذكور است، به اين اعتبار كه فاعل جملههاي بعدي در جمله اول ذكر شده، ميان اين جملهها و در پايان هر يك از آنها نقطه ويرگول ميآيد.
با توجه به آنچه گفته شد، آوردن "واو" پس از نقطه ويرگول نيز درست مانند آوردن "واو" پس از نقطه نادرست و غلط است، چون نقطه از حكم كلي خودش، كه پايان بخشيدن به جمله باشد، ساقط نميشود، زيرا همانگونه كه گفته شد، اصالت در كاربرد اين نشانه تركيبي با نقطه است كه در پايان جمله آمده است به گونهاي كه اگر ادامه جمله نباشد بايد به راحتي بتوان ويرگول را حذف كرد. بار ديگر بر اين مهم تأكيد ميشود كه كاربرد اين نشانه مثل نقطه و يا ويرگول چندان گسترده نيست، بلكه به موارد محدودي خلاصه ميشود كه دقت نظر نويسنده را در ابتدا و پس از آن توجه دقيق خواننده را ميطلبد.
به طور كلي ميتوان گفت كه بجز ترجمه شماره دو در دو ترجمه ديگر و بويژه در ترجمه شماره سه تا حدود زيادي به هدف و معناي كاربرد اين نشانه اصلاً توجه نشده و موارد زيادي از نادرستي كاربرد مشهور است. ذيلاً نمونههايي ارائه ميشود؛
نمونه از ترجمه شماره يك: سوره مؤمنون آيه 20ـ و درختي است كه در طور سينا ميرويد. روغن ميدهد و...
اين جمله از نمونههاي دقيق مورد دوم كاربرد نقطه ويرگول است، چراكه فاعل جمله دوم (روغن ميدهد) فقط در جمله قبل آمده، لذا حتما بايد با نقطه ويرگول با جمله قبل ارتباط بيابد كه چنين نشده است.
سوره نساء آيه 171ـ ... هر آينه عيسي پسر مريم پيامبر خدا و كلمه او بود كه به مريم القا شد و روحي از او بود. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و مگوييد كه سه چيزند. از اين انديشهها باز ايستيد كه خير شما در آن خواهد بود. جز اين نيست كه اللّه خدايي است يكتا. منزه است از اينكه صاحب فرزندي باشد. از آنِ اوست انچه در آسمانها و زمين است، و خدا كارسازي را كافي است.
در اين عبارت قبل از كلمههاي "پس" و "از اين" و "منزه" و "از آن" آوردن نقطه ويرگول به جاي نقطه لازم است كه در متن جملهها با نقطه از هم جدا شدهاند.
نمونهاي از ترجمه شماره دو: سوره احزاب آيه 59ـ اي پيامبر، زنان و دختران خويش و زنان مؤمنان را بگو: چادرهاي خود را برخويشتن فرو پوشند ـ خود را بپوشانند ـ اين نزديكتر است به آنكه شناخته شوند ـ به صلاح و عفت ـ و آزارشان ندهند؛ و خدا آمرزگار و مهربان است.
از جمله مواردي است كه پس از نقطه ويرگول "واو" آمده و نادرست است. در اين قبيل موارد غالبا همان ويرگول كافي است و يا نشانهاي نياز ندارد.
نمونه از ترجمه شماره سه: سوره انبيا آيه 91ـ و به ياد آور زني را كه دامان خود را پاك نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دميديم؛ و او و فرزندش [= مسيح] را نشانه بزرگي براي جهانيان قرار داديم!
روال و سياق جمله نشان ميدهد كه همه جملهها با واو به همديگر عطف شده و پيوند خورده است، لذا به هيچ نشانهاي نياز نيست، چه برسد به نقطه ويرگول كه لازمه كاربردش، حداقل، مكثي طولاني است.
سوره بقره آيه 96ـ و آنها را حريصترين مردم ـ حتي حريصتر از مشركان ـ بر زندگيِ (اين دنيا، و اندوختن ثروت) خواهي يافت؛ (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود!
همانگونه كه ملاحظه ميشود در اين عبارت قبل از پرانتز دوم نقطه ويرگول آمده كه هيچ توجيهي ندارد، زيرا جمله به هر صورت كه خوانده شود، دستكم، به اين نشانه هيچ نيازي ندارد.
گرچه براي نام اين نشانه، كلمه تعجب را آوردهاند، اما كاربرد آن فقط به تعجب خلاصه و محدود نميشود بلكه اين نشانه كلاً براي اظهار حالتهاي احساسي و عاطفي مؤكَّد (دقت كنيد، مؤكَّد) مثل تعجبي مشخص، جلب توجه، دعا، نفرين، دشنام، ندا و خطابي خاص، يا تحذير و تحسين ويژه به كار ميرود. اگر اين حالتها با تأكيد همراه نباشد، دليل خاصي براي كاربرد نشانه تعجب وجود ندارد، بلكه ميتوان به مقتضاي حال از هر نشانه لازم بهره گرفت.
ميتوان گفت در ترجمه شماره سه بدون توجه به كمترين و كوچكترين مورد استفاده اين نشانه، در پايان بيشتر جملهها به جاي نقطه پاياني از اين نشانه بهره گرفته شده و حال اينكه نادرست است؛ از جمله فقط به همين اندازه بسنده ميشود كه در اين ترجمه، ويراستار محترم، آنقدر از اين علامت استفاده كرده كه آن را كاملاً از خاصيت و ويژگي انداخته است؛ مثل" ص68 آيه 147 در دو سطر عبارت، پنج نشانه تعجب؛ ص75 آيه 191در سطر آخر آيه سه نشانه تعجب آمده است كه اگر اين نشانهها حذف شود، ترجمه بسيار درست و رواني به دست ميآيد. ص30 آيه 195 در يك سطر و نيم سه نشانه تعجب؛ سوره بقره آيه 115 سه علامت تعجب در يك سطر عبارت به كار رفته است؛ مگر اينكه ابتدا تعريفي خاص از اين نشانه به دست داده ميشد، كه مسلما با تعريف و هدف رايج آن كاملاً متفاوت بود، آنگاه اينگونه سخاوتمندانه از اين نشانه استفاده ميشد.
ابتدا بايد گفت كه آوردن دو نشانه، كه هركدام به تنهايي در پايان نوعي جمله ميآيد كه با همديگر كاملاً مغاير هستند و وضعي خاص و ويژه را به خواننده القا ميكند، در كنار هم چندان كاربرد درستي نميتواند داشته باشد؛ مگر اينكه از روي نوعي مسامحه و تسامح بگوييم: در نوشتههاي رسمي و علمي و براي نشان دادن ترديد همراه با تعجب يا استهزا در مواردي بسيار معدود ميتوانيم اين دو نشانه را به همراه هم و در پايان يك جمله بياوريم. (گرچه چنين سختگيري و محدوديتي در نوشتههاي غير علمي، غير رسمي و يا فكاهي وجود ندارد.)
بر اين اساس بايد گفت كه استفاده از اين نشانه نميتواند مستقلاً به عنوان يك كاربرد اصيل و مجزّا همواره دم دست نويسنده باشد، بلكه بايد در مواردي معدود، محدود و ويژه، و به تعبيري اضطراري، از آن بهره گرفت.
خوشبختانه در ترجمه شماره يك عليرغم جستجوي فراوان نشاني از كاربرد نادرست اين نشانه يافت نشد. نمونهاي از ترجمه شماره دو: سوره ص آيه28ـ مگر كساني را كه ايمان آوردند و كارهاي نيك و شايسته كردند مانند تباهكارانِ در زمين ميگردانيم؟! يا مگر پرهيزكاران را مانند بدكاران ميسازيم؟! آوردن اين نشانه در پايان جمله ظاهرا ايرادي ندارد اما تكرار آن در وسط جملهاي كه بعد از اين نشانه حرف "يا" آمده است، مسلما نميتواند كاربرد درستي باشد.
در اين ترجمه نيز كاربردي بسيار محدود از اين نشانه انجام شده كه در خور تحسين و تقدير است؛ از جمله سوره مريم آيه 29 كه بحق جاي علامت سؤال و تعجب با هم هست. چنين دقتنظري ايجاب ميكند كه خواننده نيز بموقع و در جاي مناسب، مفهومي را كه بايد و لازم است، از ترجمه دريابد.
نمونه از ترجمه شماره سه: سوره بقره آيه 133ـ آيا هنگامي كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت...
كاربرد اين نشانه در وسط اين جمله با توجه به سياق عبارت و آيه نميتواند مبناي تعجب، سؤال و يا مسأله مؤكدَّي باشد كه لزوم كاربرد اين نشانه را برساند؛ افزون بر اينكه به طوركلي در اين ترجمه از اين نشانه نيز با بيتوجهي استفاده شده است؛ از جمله در آيات 2 و 3 از سوره يونس؛ آيات 19 و 27 از سوره رعد.
آنچه بسيار مهم و مورد تأكيد است، اين است كه اگر از نشانهها آن چنان كه بايد و ضروري است، بهره گرفته شود، خواننده نيز در خواهد يافت كه منظور چه بوده و برابري مفهومي ترجمه، دستكم، رعايت ميشود اما اگر چنين نشود، طبيعتا خواننده نيز اين نشانهها را هرز و بيهدف تلقي ميكند و نقض غرض ميشود.
- برخي از تعاريف و كاربردها اقتباس شده از: غلامحسينزاده، غلامحسين، آييننامه نگارش و ويرايش، سازمان سمت، ص17 به بعد و همان، ويرايش دوم، تكثير آزمايشي قبل از چاپ، پاييز 1372 ص21 به بعد. تا آنجا كه اين بنده اطلاع دارد، اين جزوه مبحث جامع و دقيقي را به نشانهگذاري فارسي اختصاص داده است. نقد منابع نگارش فارسي فرصت ديگر ميطلبد.
- به عنوان نمونه نگاه كنيد به: احمدي گيوي، حسن و ديگران، زبان و نگارش فارسي، سازمان سمت، 1367، گفتار سوم؛ اين كتاب براي درس آييننگارش و ادبيات فارسي دانشگاهها تدوين شده است. ـ ياحقي، محمدجعفر و ناصح، محمد مهدي، راهنماي نگارش و ويرايش، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس، چاپ هشتم، 1368، بخش دوم ـ عماد افشار، حسين، گزارش و نگارش در روابط عمومي، دانشگاه علامه طباطبايي (ره) چاپ دوم، 1372، ص255 به بعد ـ احمدي گيوي، حسن، ادب و نگارش، دانشگاه علامه طباطبايي (ره) چاپ چهارم، 1363، بخش دهم
1- نگاه كنيد به: عماد افشار، حسين، شيوه نگارش فارسي در مطبوعات، دانشگاه علامه طباطبايي(ره) چاپ اول، 1372 ص97 به بعد.
2- معمولاً در پايان فرهنگهاي انگليسي مبحثي به همين منظور با عنوان Punctuation اختصاص يافته است؛ علاوه بر كتابهاي مستقلي كه در اين زمينه به رشته تحرير در آمده است؛ از جمله ر.ك به: Oxford Advanced Learner's Dictionary و نيز: New Punctuation England: Long man Gordon Ian (1989)
5- در فارسي حرف "واو" بجز كاربرد عطف و ربط كاربرد مستقل ديگري ندارد؛ ر.ك.به: خانلري، پرويز، تاريخ زبان فارسي، جلد سوم، نشر نو، تهران، 1365، ص421 و نيز: احمدي گيوي، حسن/انوري، حسن، دستور زبان فارسي، انتشارات فاطمي، تهران، چاپ ششم، 1368 ص215 به بعد و نيز: دهخدا، علياكبر، لغتنامه، ذيل حرف واو.
6- در زبان و ادبيات عرب، حرف "واو" كاربردهاي فراوان و گسترده دارد و به خاطر هدفها و معاني گوناگون ميتواند در آغاز جمله هم بيايد؛ از جمله ر.ك. به: ابنهشام، ابيمحمد جمالالدين، مغنياللبيب عن كتب الاعاريب، حققه و فصّله و ضبط غرائبه محمد محيالدين عبدالحميد، طهران، منشورات مكتبة الصادق للمطبوعات، الجزءالثاني، ص354 به بعد.