بررسي نشانه‏گذاري در سه ترجمه جديد از قرآن كريم

پدیدآورمحمد دانشگر

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 845 بازدید
بررسي نشانه‏گذاري در سه ترجمه جديد از قرآن كريم

دكتر محمد دانشگر
كاربرد نشانه‏گذاري در نوشته‏هاي فارسي، در شكل رايج كنوني، سابقه و پيشينه چندان زيادي ندارد. از آنجا كه عمدتا و غالبا اين نشانه‏ها با تعريفها و كاربردهاي زبان انگليسي و در قالب متون ترجمه شده به نوشته‏هاي فارسي راه پيدا كرده است، در بيشتر موارد و بدون توجه دقيق، در كاربرد آنها سليقه‏هاي متفاوتي دخل و تصرف مي‏كند.
با توجه به اهميّت فوق‏العاده ترجمه‏هاي قرآن به زبان فارسي، اين مقاله در صدد اين است كه كاربرد برخي از اين نشانه‏ها را بر اساس تعريفها و كاربردهاي مشخص و بدون دخالت سليقه و تفنن‏هاي فردي و ذوقي، در سه ترجمه جديد از قرآن بررسي كند؛ باشد كه باعثي بر به‏كارگيري دقت‏نظر در نوشته‏هاي علمي و رسمي گردد.
گرچه در باره نشانه‏گذاري در نوشته‏هاي فارسي گفته شده است كه از روزگاران گذشته و در نسخه‏هاي خطي نيز كاربرد اين نشانه‏ها سابقه و پيشينه دارد، امّا بايد گفت كه بواقع نشانه‏گذاري با اين شكل وگونه متنوع كاربرد امروزي در زبان نوشتاري فارسي بدون ترديد به تدريج از دوره ترجمه در عصر جديد از زبانهاي فرنگي به نوشته‏هاي فارسي راه پيدا كرده است.1
هدفهاي چندي براي ضرورت و بايستگي استفاده از اين نشانه‏ها گفته شده است كه مهمترين و عمده‏ترين آنها را مي‏توان اين‏گونه بيان كرد:
هدف از نشانه‏گذاري در نوشته، سريعتر، آسانتر و درست‏تر خواندن است به گونه‏اي كه اولاً نياز نباشد يك نوشته را بيش از يك بار بخوانيم تا به مفهوم آن پي ببريم؛ ثانيا هنگام خواندن، دچار اشتباه نشويم كه مثلاً آيا اين كلمه مضاف است و كلمه بعدي مضاف‏اليه و يا اينكه ميان اين دو كلمه، كداميك از دو حالت مكث كوتاه يا بلند يا اتصال و... را بايد دركار بست.
علاوه بر اينها، از آنجا كه در نوشته، ما از اشارتهاي چهره، شفاهي، گفتاري كلام، تكيه بر جزئي از كلمه يا جمله و لحن و اداي خاص مورد نياز برخي از گونه‏هاي كلام مثل جمله‏هاي پرسشي و تعجبي و... بي‏بهره هستيم، ضرورت كاربرد و استفاده از اين نشانه‏ها دوچندان مي‏شود؛ پس به ديگر سخن، كاربرد نشانه‏ها در نوشته با هدف و تعريفي مشخص انجام مي‏شود كه بيان هر يك از اين هدفها در جاي خود و توجه به موارد درست به كارگيري نشانه‏ها، سليقه‏اي بودن، تفنني به‏كاربردن و... را از بين مي‏برد و در عوض، علمي بودن، حتي فني و تخصصي بودن آن را محرز مي‏سازد.
بر اساس اين ملاحظات اساسي كه بيان شد، مسأله دو جنبه به خود مي‏گيرد:
1) از جانب نويسنده كه موظف است در كاربرد و بهره‏گيري از اين نشانه‏ها دقت لازم را به عمل آورد تا مبادا خلل و سستي در اداي مفهوم، مطابق آنچه در ذهن است، روي دهد.
2) از جانب خواننده كه مي‏تواند و بتواند به بودن يا نبودن هر نشانه‏اي هنگام خواندن متن، آن‏چنان اعتماد كند كه مطابق تعريفها و هدفهاي مشخص، وجود هر نشانه را در جاي خودش، نشاني از لزوم و ضرورت كاربرد آن تلقي كند و نبودن آن را نيز به معناي بي‏نيازي از وجود نشانه، و در اين مسير تا آنجا پيش برود كه هنگام قرائت و خواندن هر متن و عبارت، دقيقا هر نشانه را در معناي خاص خود به كار ببرد؛ به عنوان مثال، نقطه را پايان جمله تلقي كند، ويرگول را نشاني از مكث كوتاه، لازم و ضروري كه از جانب نويسنده به خواننده القا مي‏شود، نشانه سؤال را براي جمله‏هاي پرسشي مستقيم و...
متأسفانه علي‏رغم اينكه در زبان انگليسي درباره اين نشانه‏ها و كاربرد دقيق آنها در نوشته كتابها نوشته شده،2امّا تاكنون براي انتقال دقيق تعريفها و هدفها و با توجه به ساختار ويژه زبان فارسي و دستور زبان آن، كوششي جدي به عمل نيامده است. البته در برخي كتابهاي آيين‏نگارش فارسي تعريف نشانه‏ها و هدف از بهره‏گيري آنها به‏طور كلي آمده و موارد استفاده‏هاي جزئي هم تا حدودي بيان گرديده است3امّا از آنجا كه در اصل تعريف و نيز چگونگي كاربرد، اتفاق نظر كمتري وجود دارد، پاره‏اي تناقضها و ضد و نقيض‏گويي و نيز بي‏توجهي در بيان مسائل و موارد و ناهمخواني تعريف با مثالها آن چنان به چشم مي‏خورد كه خواننده را دچار حيرت و سرگرداني مي‏كند. بگذريم كه برخي نيز به صِرف رونويسي از كتابهاي ديگر بسنده كرده و حق آن را فروگذارده‏اند.
در اين مقاله كوششي ـ هرچند مختصر و گذراـ به عمل آمده تا بررسي شود وضعيت كاربرد اين نشانه‏ها باتوجه به تعريف و كاربرد دقيق هر يك (كه به وجود آنها اشارتي رفت) در سه ترجمه جديد فارسي از قرآن مجيد، كه اخيرا به همت و تلاش استادان فن به عمل آمده، چگونه است، آيا هر نشانه در جاي ويژه خود، آن‏گونه كه بايد، مورد استفاده قرار گرفته يا خير؟ اگر چنين است، تفاوت هر يك از ترجمه‏ها در اين مورد با يكديگر تا كجاست؟ باشد كه اين بررسي، مقدمه‏اي فراهم آورد و توشه و بهره‏اي فرا راه طالبْ‏علمان و معياري در خصوص اين كاربرد بگذارد.
براي پرهيز از اختلاط نا به جا و نيز مشخص بودن معيار بررسي در هر زمينه و ميزان دقت و عدم دقت در كاربرد هر يك از نشانه‏ها ابتدا بي‏اختلافترين تعريف و كاربرد از هر نشانه بيان مي‏شود و سپس نمونه‏هايي ارائه مي‏گردد. نگارنده خود به اين مسأله آگاه است كه برخي از نكته‏هاي جزئي و ريز نيز، هم در تعريف و هم در كاربرد نشانه‏ها، وجود دارد كه مي‏توان از آن به سليقه تعبير كرد تا بحث در يك چهارچوب و معيار علمي؛ لذا از طرح چنين مسائلي تا آنجا كه بشود پرهيز خواهد كرد.
موضوع ديگر اين است كه آوردن تمام نمونه‏ها و يا نمونه‏هاي فراوان كه حاكي از استقصا و تفحص كامل باشد، عملاً و با توجه به حجم مقاله امكانپذير نيست، لذا بناچار به نقل نمونه‏هايي در هر مورد بسنده مي‏شود؛ باشد كه از راه به دست دادن نمونه‏ها آگاهي و اطلاع اجمالي حاصل آيد.
دفع دخل مقدر ديگر اين است كه روال و شيوه جمله‏بندي يا ساختار جمله (نحو) در زبانهاي فرنگي ـ كه خاستگاه عمده نشانه‏هاست ـ با زبان عربي و نيز زبان فارسي كاملاً متفاوت است؛ بنابراين بايد تعريف و كاربرد هر يك از نشانه‏ها با توجه به حفظ مفهوم اصلي در چهارچوب و قالب ساختار جمله‏اي كه در حال حاضر در آن مورد استفاده قرار مي‏گيرد، مورد نظر باشد نه اينكه صرفا بر تعريفها و كاربردهاي اوليه آن تكيه شود و در اين مقاله نيز همين اهميت و تكيه مورد توجه است؛ يعني توجه به قالب نگارش فارسي امروز همراه با به‏كارگيري درست نشانه‏ها در نوشته. (اين نكته تا پايان مقاله و در تمام مثالها همواره مورد نظر خواننده محترم قرار خواهد گرفت.)
به همين دليل در بسياري از موارد، نه تنها اين نوع نشانه‏ها، بلكه هيچ نشانه ديگري نيز نخواهد توانست به اداي مفهوم آيه قرآن، آن چنان كه هست، كمك كند؛ پس به دليل اين محدوديتها در آوردن نمونه‏ها و شواهد، انصاف و رعايت اين جنبه‏ها اقتضا مي‏كند كه به اين مسائل توجه شود و تا آنجا كه امكان دارد نمونه‏هايي طرح گردد كه اين محدوديتها كمتر دامنگير جمله‏ها بشود. همچنين با توجه به ميزان كميّ كاربرد نشانه‏ها و پرهيز از پراكندگي سخن ـ و نيز رعايت اختصار ـ بيشتر مدار بحث بر نشانه‏هايي است كه استفاده فراوانتر و فراگيري بيشتري دارد نه تمام نشانه‏ها.
در آغاز و قبل از هر سخني لازم است هر يك از ترجمه‏ها با ذكر مشخصات و به ترتيب چاپ معرفي گردد:
1ـ قرآن مجيد با ترجمه استاد عبدالمحمّد آيتي و ويراستاري آقاي موسي‏اسوار كه توسط انتشارات سروش منتشر، و به علت استقبال علاقه‏مندان خوشبختانه تاكنون چندين بار نيز تجديد چاپ شده است (چاپ سوم اين ترجمه مبناي نقل قرار گرفته است).
2ـ قرآن مجيد با ترجمه استاد محترم دكتر سيدجلال‏الدين مجتبوي و ويراستاري آقاي حسين استاد ولي كه چاپ اول آن در سال 1371توسط انتشارات حكمت در شكلي نفيس همراه با زيرنويسهايي نسبتا زياد منتشر شده است.
3ـ قرآن مجيد با ترجمه استاد آية‏اللّه‏ مكارم شيرازي و ويراستاري آقاي جواد محدّثي كه چاپ اول آن در سال 1373 توسط دارالقرآن الكريم، دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامي قم، منتشر گرديده است.
به خاطر رعايت اختصار و پرهيز از تكرار، نقل نمونه‏ها فقط با همين شماره‏ها صورت مي‏گيرد.

نقطه

نقطه، نشانه مكث كامل است كه در پايان جمله‏هاي خبري و امري مي‏آيد؛ البته منظور، جمله‏اي است كه از نظر دستوري كامل باشد كه غالبا و معمولاً در پايان چنين جمله‏هايي، فعل، تمام‏كننده جمله است. لازم به يادآوري است كه در پايان جمله‏هاي پرسشي مستقيم به جاي نقطه، نشانه پرسش مي‏آيد.4
براساس آنچه در هدف به‏كارگيري اين نشانه‏ها نيز گفته شد بايسته است به دو نكته توجه اساسي شود:
1ـ گذاشتن نقطه و يا نشانه پرسش در پايان جمله، انتظار خواننده را براي ادامه جمله از بين مي‏برد و او بايد هنگام ديدن نشانه‏ها خبري بودن يا پرسشي بودن جمله را همراه با تمام شدن آن دريابد كه اگر چنين نشد، معلوم است او جمله را بدرستي نخوانده و يا نشانه نابجا به كار رفته است و در هر حال بايد جمله را دوباره از آغاز بخواند تا اشتباه را جبران كند؛ پس توجه نكردن به كاربرد درست، خواننده را در خواندن متن دچار مشكل خواهد كرد.
2ـ آوردن "واو" پس از نقطه در آغاز جمله غلط است زيرا نقطه، نشانه مكث كامل و پايان يافتن جمله از نظر دستوري است و حرف "واو" فقط نشانه ربط و پيوند،5بر خلاف زبان عربي كه به اين حرف جهات كاربردهاي مختلف مي‏تواند در آغاز جمله نيز بيايد6امّا در زبان فارسي چنين نيست و بويژه در نگارش فارسي امروز، جمله هيچ‏گاه با واو شروع نمي‏شود.
ذيلاً نمونه‏هايي از نادرستي كاربرد اين نشانه ارائه مي‏گردد:
نمونه از ترجمه شماره يك: سوره طه آيه 121ـ از آن درخت خوردند و شرمگاهشان در نظرشان از دو سو پيدا شد. و همچنان برگ درختان بهشت بر آنها مي‏چسبانيدند.
(كاملاً معلوم است كه جمله ادامه دارد، لذا آوردن نقطه قبل از واو نادرست است.)
سوره زمر آيه 29ـ مردي را كه چند تن در او شريكند و بر سر او اختلاف دارند. و مردي كه تنها از آن يكي باشد. آيا اين دو با هم برابرند؟
(با كمي دقت آشكار مي‏شود كه هر دو نقطه ـ كه هر كدام نشانه پايان يافتن يك جمله است ـ داخل يك جمله صورت گرفته و نادرست است.
سوره كهف آيه 2ـ كتابي عاري از انحراف. تا مردم را از خشم شديد خود بترساند و... (گذاشتن نقطه قبل از حرف "تا" بي‏توجهي به وجود اين كلمه است.)
در اين ترجمه، پاورقيهايي نيز براي توضيح نكته‏ها و يا بيان موارد تفسيري آمده است كه در عبارات آنها نيز اين بي‏دقتّي تا حدودي رخ داده است؛ براي نمونه مي‏توانيد به پاورقيهاي صفحه 462 در توضيح آيه 23 سوره زمر و نيز دو پاورقي صفحه 344 در توضيح آيات 20 و 27 سوره مؤمنون نگاه كنيد.
نمونه از ترجمه شماره دو: سوره هود آيه 47 ـ گفت: پروردگارا، من به تو پناه مي‏برم از اينكه چيزي از تو بخواهم كه مرا بدان دانشي نيست. و اگر مرا نيامرزي و برمن نبخشايي از زيانكاران باشم. (نقطه در وسط جمله آمده و نادرست است.)
در اين ترجمه نيز پاورقيهايي افزونتر از ترجمه شماره يك و سه آمده كه در مواردي ـ البته كم ـ جاي نشانه نقطه نادرست است از جمله ص404 كه چنين است: 1ـ اين بر سبيل تهديد و وعيد است. و بزودي سرانجام كفر و ناسپاسي خود را بدانند و به كيفر رسند.
همچنين به پاورقي ص291 نگاه كنيد كه براي رعايت اختصار از نقل آن صرف نظر مي‏شود. لازم است اين نكته گفته شود كه وجود اين نادرستي كاربرد در ترجمه شماره دو بمراتب از ترجمه‏هاي شماره يك و سه كمتر است.
نمونه از ترجمه شماره سه: سوره بقره انتهاي آيه 102ـ آنها قسمتهايي را فرا مي‏گرفتند كه به آنان زيان مي‏رسانيد و نفعي نمي‏داد. و مسلما مي‏دانستند هر كسي خريدار اين‏گونه متاع باشد، در آخرت بهره‏اي نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مي‏دانستند!
(در وسط جمله دوجا نقطه آورده كه هر دو جا نادرست است.)
سوره بقره آيه 96ـ ... در حالي كه اين عمر طولاني، او را از كيفر (الهي) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بيناست. (همان‏گونه كه گفته شد آوردن نقطه و بلافاصله ذكر "واو" نادرست است.)
در اين ترجمه بر خلاف دو ترجمه ديگر، پاورقي توضيحي و يا تفسيري نيامده است، امّا در چند صفحه آخر كه توضيحي درباره ترجمه از مترجم محترم و نيز تشكّر و سپاسي كه از جانب ناشر محترم به چاپ رسيده باز همين اشكال را دارد كه نقطه در جاي نادرست گذاشته شده است؛ علاقه‏مندان به صفحات پاياني اين ترجمه مراجعه كنند.

ويرگول

ويرگول، نشانه مكث كوتاه و كاربرد آن در بيشتر موارد، تابع لحن كلام و اداي جمله مطابق منظور نويسنده است. بر اين نكته بايد تأكيد كرد كه بويژه زياده روي دركاربرد ويرگول پسنديده نيست زيرا عموما و غالبا منظور از كاربرد ويرگول، نشان دادن مكثي است كه از جانب نويسنده به خواننده ضرورتا القا مي‏شود و يا مكثي كه اگر هنگام خواندن صورت نگيرد، خواننده را در درست خواندن دچار اشتباه مي‏كند؛ پس جايي كه خواننده خود بخود و بدون توجه دادنِ نويسنده و به هنگام خواندن، مكث مي‏كند يا كلمه‏هايي كه حرف يا صداي آخر آنها طوري است كه به هيچ‏وجه امكان متصل خواندن يا گونه ديگري خواندن و يا اشتباه خواندن وجود ندارد، گذاشتن ويرگول، زايد، بي‏معني و ناپسند است.
توجه نكردن به اين مسأله مهم باعث مي‏شود كه تعداد زيادي نشانه بدون علّت موجّه در نوشته بيايد و از توجه دقيق خواننده در جاهاي لازم بكاهد. ذيلاً موارد جزئي‏تر به همراه نمونه‏ها از هر ترجمه ارائه مي‏شود:
نمونه از ترجمه شماره يك: سوره بقره آيه 255ـ نگهداري آنها، بر او دشوار نيست. (پس از كلمه آنها گذاشتن ويرگول هيچ ضرورتي ندارد چرا كه نه مي‏توان عبارت را به گونه‏اي ديگر خواند و هم طبيعتا مقداري مكث خودبخود انجام مي‏گيرد. معمولاً گذاشتن ويرگول قبل از حروف اضافه زايد است.)
سوره اعراف آيه 115ـ گفتند: اي موسي، آيا نخست تو مي‏افكني، يا ما بيفكنيم؟ (اينجا نيز آوردن ويرگول قبل از حرف "يا" زايد است.)
سوره طه آيه 117ـ گفتيم: اي آدم، اين دشمن تو و همسر توست، شما را از بهشت بيرون نكند، كه نگونبخت شوي.
(هنگامي كه حرف "كه" به عنوان حرف ربط مستقل مي‏آيد، گذاشتن ويرگول قبل از آن غلط است؛ مانند همين مثال و كاربرد سوره زمر آيه 22 همين ترجمه)
سوره زمر آيه 23ـ خدا بهترين سخن را نازل كرده است... كه از تلاوت آن كساني را كه از پروردگارشان مي‏ترسند از خوف تن بلرزد.
(در اين جمله بعد از كلمه آن و نيز پس از كلمه "خوف" آوردن ويرگول لازم است كه در متن نيامده، زيرا امكان اشتباه و متصل خواندن خواننده زياد است.)
در اين ترجمه متأسفانه ويرگولهاي زياد فراوان است، مواردي هم وجود دارد كه گذاشتن ويرگول ضروري است اما مورد غفلت قرار گرفته است؛ از جمله سوره بقره آيه 175 قسمت پاياني آيه (ميان دو كلمه آتش و شكيبا).
نمونه از ترجمه شماره دو: سوره احزاب آيه 60ـ اگر منافقان و كساني كه در دلهاشان بيماري است و آنان كه در مدينه خبرهاي دروغ مي‏پراكنند [از اين كار بدِ خود[ باز نايستند هر آينه تو را بر ضد آنان برانگيزيم سپس در آن (مدينه) در كنار تو نباشند...
(پس از آمدن فعل شرط و قبل از شروع جزاي شرط، آوردن ويرگول لازم است، بنابراين قبل از كلمه "هر آينه" بايد ويرگول بيايد. همچنين قبل از كلمه "سپس" نيز آوردن ويرگول لازم است.)
سوره فتح آيه 11ـ واپس ماندگانِ [از جنگ]، از باديه‏نشينان، خواهند گفت: مالها و زنان و فرزندانمان ما را سرگرم داشتند...
(بعد از كروشه و پرانتز، در ميان جمله، معمولاً گذاشتن هر نشانه‏اي و از جمله ويرگول بي‏معنا و زايد است به اين دليل كه حداقل هدف ويرگول كه مكث باشد، خودبخود برآورده مي‏شود.
در اين ترجمه خوشبختانه موارد نادرستي كاربرد ويرگول بسيار كم است.
نمونه از ترجمه شماره سه: سوره عمران آيه 35ـ (به ياد آوريد) هنگامي را كه همسرِ "عمران" گفت: خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براي تو نذر كردم، كه "محرَّر" (و آزاد، براي خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايي!
(در اين جمله همه ويرگولها بي‏معناست و ويرگول آخر قبل از حرف "كه" نيز غلط است.)
سوره يونس آيه 5ـ او كسي است كه خورشيد را روشنايي، و ماه را نور قرار داد؛ و براي آن منزلگاههايي مقدر كرد، تا عدد سالها و حساب (كارها) را بدانيد؛
(ويرگول پس از كلمه روشنايي هيچ دليلي ندارد و قبل از حرف "تا" گفته شد كه زايد و نادرست است.)
متأسفانه در اين ترجمه ويرگولهاي زايد و بي‏معني فراوان به كار رفته به گونه‏اي كه خواننده بواقع نمي‏تواند به هيچ كدام از آنها وقعي بنهد؛ اميد است در ويرايش دوم به اين مهم توجهي اساسي بشود.
سوره بقره آيه 130ـ جز افراد سفيه و نادان، چه كسي از آيين ابراهيم، (با آن پاكي و درخشندگي،) روي گردان خواهد شد؟! ما او را در اين جهان برگزيديم؛ و او در جهان ديگر، از صالحان است. (ويرگول قبل از پرانتز و نيز داخل پرانتز و همچنين ويرگول در پايان جمله قبل از حرف "از" هيچ هدف و منظور القايي را نمي‏رساند، زيرا همان گونه كه گفته شد در اين قبيل موارد، خودبخود مكث انجام مي‏شود.

نقطه ويرگول

اين نشانه كه تركيبي از نقطه و ويرگول است، كاربردي دقيق و مناسب دارد و طبعا بي‏توجهي به كاربرد آن نيز مي‏تواند مخلّ به وضع آن و در نتيجه، نادرستي بيان در عبارت شود.
كاربرد اين نشانه در عبارات فارسي به مراتب از ويرگول و نقطه كمتر است و فقط به مواردي محدود خلاصه مي‏شود.
نقطه ويرگول، نشانه مكثي طولاني‏تر از ويرگول و حد فاصل ويرگول و نقطه است كه به نقطه نزديكتر است. به طوركلي مي‏توان گفت كه كاربرد عام آن در دوجاست:
1) وقتي جمله از نظر دستوري تمام، و در پايان آن به نقطه نياز است ولي جمله يا عبارت توضيحي و تكميلي در انتهاي جمله به گونه‏اي متصل با جمله قبل مي‏آيد كه اين جمله توضيحي يا تكميلي، خود يك جمله مستقل نيست، بلكه به تبع جمله قبل آمده است؛ پس نقطه به اعتبار جمله مستقل قبل و ويرگول به اعتبار جمله غيرمستقل بعد مي‏آيد.
2) وقتي چند جمله كه يك فاعل دارند، پشت‏سرهم ذكر مي‏شوند و فاعل فقط در جمله اول مذكور است، به اين اعتبار كه فاعل جمله‏هاي بعدي در جمله اول ذكر شده، ميان اين جمله‏ها و در پايان هر يك از آنها نقطه ويرگول مي‏آيد.
با توجه به آنچه گفته شد، آوردن "واو" پس از نقطه ويرگول نيز درست مانند آوردن "واو" پس از نقطه نادرست و غلط است، چون نقطه از حكم كلي خودش، كه پايان بخشيدن به جمله باشد، ساقط نمي‏شود، زيرا همان‏گونه كه گفته شد، اصالت در كاربرد اين نشانه تركيبي با نقطه است كه در پايان جمله آمده است به گونه‏اي كه اگر ادامه جمله نباشد بايد به راحتي بتوان ويرگول را حذف كرد. بار ديگر بر اين مهم تأكيد مي‏شود كه كاربرد اين نشانه مثل نقطه و يا ويرگول چندان گسترده نيست، بلكه به موارد محدودي خلاصه مي‏شود كه دقت نظر نويسنده را در ابتدا و پس از آن توجه دقيق خواننده را مي‏طلبد.
به طور كلي مي‏توان گفت كه بجز ترجمه شماره دو در دو ترجمه ديگر و بويژه در ترجمه شماره سه تا حدود زيادي به هدف و معناي كاربرد اين نشانه اصلاً توجه نشده و موارد زيادي از نادرستي كاربرد مشهور است. ذيلاً نمونه‏هايي ارائه مي‏شود؛
نمونه از ترجمه شماره يك: سوره مؤمنون آيه 20ـ و درختي است كه در طور سينا مي‏رويد. روغن مي‏دهد و...
اين جمله از نمونه‏هاي دقيق مورد دوم كاربرد نقطه ويرگول است، چراكه فاعل جمله دوم (روغن مي‏دهد) فقط در جمله قبل آمده، لذا حتما بايد با نقطه ويرگول با جمله قبل ارتباط بيابد كه چنين نشده است.
سوره نساء آيه 171ـ ... هر آينه عيسي پسر مريم پيامبر خدا و كلمه او بود كه به مريم القا شد و روحي از او بود. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و مگوييد كه سه چيزند. از اين انديشه‏ها باز ايستيد كه خير شما در آن خواهد بود. جز اين نيست كه اللّه‏ خدايي است يكتا. منزه است از اينكه صاحب فرزندي باشد. از آنِ اوست انچه در آسمانها و زمين است، و خدا كارسازي را كافي است.
در اين عبارت قبل از كلمه‏هاي "پس" و "از اين" و "منزه" و "از آن" آوردن نقطه ويرگول به جاي نقطه لازم است كه در متن جمله‏ها با نقطه از هم جدا شده‏اند.
نمونه‏اي از ترجمه شماره دو: سوره احزاب آيه 59ـ اي پيامبر، زنان و دختران خويش و زنان مؤمنان را بگو: چادرهاي خود را برخويشتن فرو پوشند ـ خود را بپوشانند ـ اين نزديكتر است به آنكه شناخته شوند ـ به صلاح و عفت ـ و آزارشان ندهند؛ و خدا آمرزگار و مهربان است.
از جمله مواردي است كه پس از نقطه ويرگول "واو" آمده و نادرست است. در اين قبيل موارد غالبا همان ويرگول كافي است و يا نشانه‏اي نياز ندارد.
نمونه از ترجمه شماره سه: سوره انبيا آيه 91ـ و به ياد آور زني را كه دامان خود را پاك نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دميديم؛ و او و فرزندش [= مسيح] را نشانه بزرگي براي جهانيان قرار داديم!
روال و سياق جمله نشان مي‏دهد كه همه جمله‏ها با واو به همديگر عطف شده و پيوند خورده است، لذا به هيچ نشانه‏اي نياز نيست، چه برسد به نقطه ويرگول كه لازمه كاربردش، حداقل، مكثي طولاني است.
سوره بقره آيه 96ـ و آنها را حريص‏ترين مردم ـ حتي حريص‏تر از مشركان ـ بر زندگيِ (اين دنيا، و اندوختن ثروت) خواهي يافت؛ (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود!
همان‏گونه كه ملاحظه مي‏شود در اين عبارت قبل از پرانتز دوم نقطه ويرگول آمده كه هيچ توجيهي ندارد، زيرا جمله به هر صورت كه خوانده شود، دست‏كم، به اين نشانه هيچ نيازي ندارد.

نشانه تعجب

گرچه براي نام اين نشانه، كلمه تعجب را آورده‏اند، اما كاربرد آن فقط به تعجب خلاصه و محدود نمي‏شود بلكه اين نشانه كلاً براي اظهار حالتهاي احساسي و عاطفي مؤكَّد (دقت كنيد، مؤكَّد) مثل تعجبي مشخص، جلب توجه، دعا، نفرين، دشنام، ندا و خطابي خاص، يا تحذير و تحسين ويژه به كار مي‏رود. اگر اين حالتها با تأكيد همراه نباشد، دليل خاصي براي كاربرد نشانه تعجب وجود ندارد، بلكه مي‏توان به مقتضاي حال از هر نشانه لازم بهره گرفت.
مي‏توان گفت در ترجمه شماره سه بدون توجه به كمترين و كوچكترين مورد استفاده اين نشانه، در پايان بيشتر جمله‏ها به جاي نقطه پاياني از اين نشانه بهره گرفته شده و حال اينكه نادرست است؛ از جمله فقط به همين اندازه بسنده مي‏شود كه در اين ترجمه، ويراستار محترم، آنقدر از اين علامت استفاده كرده كه آن را كاملاً از خاصيت و ويژگي انداخته است؛ مثل" ص68 آيه 147 در دو سطر عبارت، پنج نشانه تعجب؛ ص75 آيه 191در سطر آخر آيه سه نشانه تعجب آمده است كه اگر اين نشانه‏ها حذف شود، ترجمه بسيار درست و رواني به دست مي‏آيد. ص30 آيه 195 در يك سطر و نيم سه نشانه تعجب؛ سوره بقره آيه 115 سه علامت تعجب در يك سطر عبارت به كار رفته است؛ مگر اينكه ابتدا تعريفي خاص از اين نشانه به دست داده مي‏شد، كه مسلما با تعريف و هدف رايج آن كاملاً متفاوت بود، آنگاه اين‏گونه سخاوتمندانه از اين نشانه استفاده مي‏شد.

نشانه پرسش همراه با نشانه تعجب

ابتدا بايد گفت كه آوردن دو نشانه، كه هركدام به تنهايي در پايان نوعي جمله مي‏آيد كه با همديگر كاملاً مغاير هستند و وضعي خاص و ويژه را به خواننده القا مي‏كند، در كنار هم چندان كاربرد درستي نمي‏تواند داشته باشد؛ مگر اينكه از روي نوعي مسامحه و تسامح بگوييم: در نوشته‏هاي رسمي و علمي و براي نشان دادن ترديد همراه با تعجب يا استهزا در مواردي بسيار معدود مي‏توانيم اين دو نشانه را به همراه هم و در پايان يك جمله بياوريم. (گرچه چنين سختگيري و محدوديتي در نوشته‏هاي غير علمي، غير رسمي و يا فكاهي وجود ندارد.)
بر اين اساس بايد گفت كه استفاده از اين نشانه نمي‏تواند مستقلاً به عنوان يك كاربرد اصيل و مجزّا همواره دم دست نويسنده باشد، بلكه بايد در مواردي معدود، محدود و ويژه، و به تعبيري اضطراري، از آن بهره گرفت.
خوشبختانه در ترجمه شماره يك علي‏رغم جستجوي فراوان نشاني از كاربرد نادرست اين نشانه يافت نشد. نمونه‏اي از ترجمه شماره دو: سوره ص آيه28ـ مگر كساني را كه ايمان آوردند و كارهاي نيك و شايسته كردند مانند تباهكارانِ در زمين مي‏گردانيم؟! يا مگر پرهيزكاران را مانند بدكاران مي‏سازيم؟! آوردن اين نشانه در پايان جمله ظاهرا ايرادي ندارد اما تكرار آن در وسط جمله‏اي كه بعد از اين نشانه حرف "يا" آمده است، مسلما نمي‏تواند كاربرد درستي باشد.
در اين ترجمه نيز كاربردي بسيار محدود از اين نشانه انجام شده كه در خور تحسين و تقدير است؛ از جمله سوره مريم آيه 29 كه بحق جاي علامت سؤال و تعجب با هم هست. چنين دقت‏نظري ايجاب مي‏كند كه خواننده نيز بموقع و در جاي مناسب، مفهومي را كه بايد و لازم است، از ترجمه دريابد.
نمونه از ترجمه شماره سه: سوره بقره آيه 133ـ آيا هنگامي كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شما حاضر بوديد؟! در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت...
كاربرد اين نشانه در وسط اين جمله با توجه به سياق عبارت و آيه نمي‏تواند مبناي تعجب، سؤال و يا مسأله مؤكدَّي باشد كه لزوم كاربرد اين نشانه را برساند؛ افزون بر اينكه به طوركلي در اين ترجمه از اين نشانه نيز با بي‏توجهي استفاده شده است؛ از جمله در آيات 2 و 3 از سوره يونس؛ آيات 19 و 27 از سوره رعد.
آنچه بسيار مهم و مورد تأكيد است، اين است كه اگر از نشانه‏ها آن چنان كه بايد و ضروري است، بهره گرفته شود، خواننده نيز در خواهد يافت كه منظور چه بوده و برابري مفهومي ترجمه، دست‏كم، رعايت مي‏شود اما اگر چنين نشود، طبيعتا خواننده نيز اين نشانه‏ها را هرز و بي‏هدف تلقي مي‏كند و نقض غرض مي‏شود.

پی نوشت ها:

- برخي از تعاريف و كاربردها اقتباس شده از: غلامحسين‏زاده، غلامحسين، آيين‏نامه نگارش و ويرايش، سازمان سمت، ص17 به بعد و همان، ويرايش دوم، تكثير آزمايشي قبل از چاپ، پاييز 1372 ص21 به بعد. تا آنجا كه اين بنده اطلاع دارد، اين جزوه مبحث جامع و دقيقي را به نشانه‏گذاري فارسي اختصاص داده است. نقد منابع نگارش فارسي فرصت ديگر مي‏طلبد.
- به عنوان نمونه نگاه كنيد به: احمدي گيوي، حسن و ديگران، زبان و نگارش فارسي، سازمان سمت، 1367، گفتار سوم؛ اين كتاب براي درس آيين‏نگارش و ادبيات فارسي دانشگاه‏ها تدوين شده است. ـ ياحقي، محمدجعفر و ناصح، محمد مهدي، راهنماي نگارش و ويرايش، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس، چاپ هشتم، 1368، بخش دوم ـ عماد افشار، حسين، گزارش و نگارش در روابط عمومي، دانشگاه علامه طباطبايي (ره) چاپ دوم، 1372، ص255 به بعد ـ احمدي گيوي، حسن، ادب و نگارش، دانشگاه علامه طباطبايي (ره) چاپ چهارم، 1363، بخش دهم
1- نگاه كنيد به: عماد افشار، حسين، شيوه نگارش فارسي در مطبوعات، دانشگاه علامه طباطبايي(ره) چاپ اول، 1372 ص97 به بعد.
2- معمولاً در پايان فرهنگهاي انگليسي مبحثي به همين منظور با عنوان Punctuation اختصاص يافته است؛ علاوه بر كتابهاي مستقلي كه در اين زمينه به رشته تحرير در آمده است؛ از جمله ر.ك به: Oxford Advanced Learner's Dictionary و نيز: New Punctuation England: Long man Gordon Ian (1989)
5- در فارسي حرف "واو" بجز كاربرد عطف و ربط كاربرد مستقل ديگري ندارد؛ ر.ك.به: خانلري، پرويز، تاريخ زبان فارسي، جلد سوم، نشر نو، تهران، 1365، ص421 و نيز: احمدي گيوي، حسن/انوري، حسن، دستور زبان فارسي، انتشارات فاطمي، تهران، چاپ ششم، 1368 ص215 به بعد و نيز: دهخدا، علي‏اكبر، لغتنامه، ذيل حرف واو.
6- در زبان و ادبيات عرب، حرف "واو" كاربردهاي فراوان و گسترده دارد و به خاطر هدفها و معاني گوناگون مي‏تواند در آغاز جمله هم بيايد؛ از جمله ر.ك. به: ابن‏هشام، ابي‏محمد جمال‏الدين، مغني‏اللبيب عن كتب الاعاريب، حققه و فصّله و ضبط غرائبه محمد محي‏الدين عبدالحميد، طهران، منشورات مكتبة الصادق للمطبوعات، الجزءالثاني، ص354 به بعد.

مقالات مشابه

ترجمه‌های تحت اللفظی معاصر قرآن کریم به زبان فارسی؛ برتری‌ها و کاستی‌ها

نام نشریهمطالعات ترجمه قرآن و حدیث

نام نویسندهمصطفی شیروی خوزانی, مهدی ناصری, محمود رضا توکلی محمدی

کارکردهای بلاغی «حذف» و اثر آن در ترجمه قرآن‌کریم

نام نشریهپژوهش های زبان شناختی قرآن

نام نویسندهحمید احمدیان, نصرالله شاملی, اصغر شهبازی