نقدي بر ترجمه استاد محمد مهدي فولادوند از قرآن كريم

پدیدآورمحمدعلی کوشا

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2855 بازدید
نقدي بر ترجمه استاد محمد مهدي فولادوند از قرآن كريم

محمدعلي كوشا
چهار سال از تاريخ نشر چاپِ نخستِ ترجمه استاد محمد مهدي فولادوند از قرآن كريم مي‏گذرد، و اكنون چاپ سوم اين اثر ماندگار را در پيش روي دارم. پس از دريافت نسخه‏اي از چاپ اول، با ميل و رغبت فراوان به مطالعه آن پرداختم. اين ترجمه را در مجموع اثري نيكو، خوشخوان و روان يافتم، و بيشترين امتيازش را بر شماري از ترجمه‏هاي قرآن به «مطابق بودن» آن با متن آيات شناختم. اين ترجمه گويا و رسا در «معادل يابي كلمات قرآن» حتي الامكان از واژه‏هاي مأنوس زبان فارسي به گونه‏اي بهره جُسته است كه عموم اهل مطالعه اعم از دانش پژوهان عادي و فرهيختگان ادب پارسي و تازي، مي‏توانند به خوبي از آن استفاده كنند.
افرادي از ناقدانِ پژوهشگر در شماري از مجلاّت به نقد و بررسي آن پرداختند و با اشاره به جنبه‏هاي قوّت و نقاط ضعف اين اثر، بر شهرتِ بسزا و استقبال همگاني آن افزودند. از آن جا كه آرزوي هميشگي اين بنده دستيابي به ترجمه‏اي كامل و گويا از قرآن كريم بوده و سالياني چند با علاقه و دلبستگي فراوان به كاوش در زمينه تفسير، ترجمه و معارف قرآني پرداخته و بيشترين ترجمه‏هاي قرآن كريم را از نظر گذرانده و در جست و جوي ترجمه‏اي آراسته به محسّنات ادبي و پيراسته از نواقص لفظي و معنوي بوده‏ام، با دقّت فراوان چاپ نخستِ اين اثر را بررسي كردم و تمام نارسايي‏ها، كاستي‏ها و تركِ اَوْليهاي آن را ــ به گمان خود ــ يادداشت نمودم و در انتظار چاپ‏هاي بعدي ماندم. ولي چاپ دوم آن بدون هيچ‏گونه تصحيح و بازنگري همچون چاپ اول، پخش و منتشر گرديد. هنگامي كه در يكي از كتاب‏فروشي‏ها مژده چاپ سوم آن را به من دادند، با شور و شوق فراوان مبادرت به خريد آن كردم و پيش از هر چيز به شناسنامه آن نگريستم، نوشته بود: «با تجديد نظر كامل!» از اين خبر سخت خوشحال شدم و خداي را سپاس گفتم كه ترجمه‏اي از قرآن كريم، پيراسته از نقايص در دسترس «همگان» قرار مي‏گيرد. ولي پس از بررسي و مطالعه، با كمال تعجّب ديدم موارد اصلاح شده آن به مراتب كمتر از اصلاح ناشده‏هاي آن است! لذا پس از گذشت سه سال از چاپ اول آن، دريغم آمد كه مجموعه ملاحظات خود را بر اين اثر نفيس در معرض ديدِ اهل مطالعه قرار ندهم. البته از ميان دست نوشته‏هايِ نقدِ چاپ اول، مواردي را كه در چاپ سوم اصلاح شده بود حذف كردم، و اينك مجموعه نكات اصلاحي را به مترجم گران‏قدر و ارجمند، و نيز قرآن پژوهانِ اهل نظر خالصانه تقديم مي‏دارم، باشد كه با اِعمال آنها و اصلاح نهايي و همه جانبه و استفاده از تمامي نقدهاي ناقدانِ صالح و دلسوز، اين اثر شيوا و گويا، در چاپ چهارم ــ ان شاء اللّه‏ ــ بي‏هيچ عيب و نقصاني به صورت كامل در دسترس دين پژوهان و قرآن خوانانِ آگاه قرار گيرد.
انگيزه اين جانب در ارائه نقدِ ترجمه‏هاي قرآن كريم، چيزي جز زدودنِ كاستي‏ها از ساحت ترجمه اين كتابِ بي‏مانند و شناساندنِ پيامِ بلند پايه وحيِ الهي نبوده و نيست. و البته تنها ترجمه‏هايي را مورد بررسي و نقد قرار داده و مي‏دهم كه ارزش نقد و بررسي را داشته باشند. يعني مترجمِ آن، علاوه بر احراز شرايط لازم و كافي براي ترجمه، از قبيل: داشتنِ مراتبِ علمي، اخلاقي، معنوي و تسلّط كامل بر ساختار ادبي دو زبان پارسي و تازي، داراي ترجمه‏اي دستِ كم با اعتبار بيش از نود درصد باشد.
باري، از عمقِ جان و بُنِ دندان، صميمانه و خالصانه مي‏گويم:
وَما أُريدُ إِلاَّ الاْءِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَما تَوْفيقي إِلاّ بِاللّه‏ِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنيبُ.

موارد اشكال يا ترك اَوْلي

1 ـ بقره : 12
أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلكِنْ لايَشْعُرُونَ
«بهوش باشيد كه آنان فساد گرانند، ليكن نمي‏فهمند.»
اشكال: در اين ترجمه، ضمير «هُم» كه در آيه تكرار شده، ناديده گرفته شده است.
ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است: «هان! اينان خود تبهكارانند، وليكن نمي‏فهمند.»
نيز در آيه 193 آل عمران، جار و مجرور «عَنّا» و در آيه 115 نحل جار و مجرور «عليكم» ترجمه نشده است.
2 ـ بقره : 19
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فيهِ ظُلُماتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ في اذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللّه‏ُ مُحيطٌ بالْكافِرينَ
«يا چون [كساني كه در معرض [رگباري از آسمان ــ كه در آن تاريكي‏ها و رعد و برقي است ــ [قرار گرفته‏اند]؛ از [نهيب] آذرخش [و] بيم مرگ، سرانگشتان خود را در گوش‏هايشان نهند، ولي خدا بر كافران احاطه دارد.»
اشكال: «الصّواعق» كه جمع است به صورت مفرد (آذرخش) ترجمه شده است. در ضمن «و» را به «ولي» ترجمه كردن، در اين جا و ديگر موارد وجهي ندارد، و مطالب داخل قلاّب‏ها نيز زايد است.
ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«يا چون رگباري از آسمان كه در آن تاريكي‏ها و تندر و درخششي است؛ به بيم مرگ از آذرخش‏ها، سرانگشتانشان در گوش‏هاشان نهند و خداوند، فراگيرِ كافران است.»
3 ـ بقره : 26
إِنَّ اللّه‏َ لا يَسْتَحْيي أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها
«خداي را از اين كه به پشه‏اي ــ يا فروتر [يا فراتر] از آن ــ مثل زند، شرم نيايد.»
اشكال: «ما فَوْقَها» معادل فارسي آن «بالاتر» و «فراتر» است نه «فروتر». بنابراين بايد واژه «فروتر» و نيز قلاّب را حذف كرد. نكته‏اي كه در ترجمه بايد به آن توجّه داشت اين است كه بايد حتّي الامكان معادلِ واژه متن را آورد و از آوردن وجوه تفسيري پرهيز كرد و در صورت ضرورت در پانوشت به توضيح پرداخت. مثلاً در تفسير «ما فَوْقَها»، آيا مراد، ما فوقِ پشه در خُردي و ناچيزي است كه لازمه معني آن «فروتر» مي‏شود، يا مراد، مافوقِ پشه در بزرگي و جثّه است؟ كدام‏يك؟ در اين گونه موارد مترجم بايد تابع ظاهر الفاظ آيه باشد نه پيرو وجوهِ احتماليِ تفسيري؛ زيرا قلمرو ترجمه چيزي است و قلمرو تفسير چيز ديگر. گاهي همان تفسيري كه براي متن لازم است، براي ترجمه هم ضرورت پيدا مي‏كند، و هرگز نبايد از ترجمه، انتظار تفسير و توضيح را داشت.
4 ـ بقره : 61
إِهْبِطُوا مِصْرا
«به شهر فرود آييد.»
اشكال: با توجه به اين كه «مِصْرا» به صورت نكره ذكر گرديده است، ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است: «به شهري فرود آييد.»
توضيح: مراد اين است كه از سرزمين سينا به شهري از شهرها درآييد. البته بعضي «مصر» را در اين جا، همان مصر معروف دانسته‏اند ولي ساختار لفظي آيه با ترجمه ما سازگارتر است.
5 ـ بقره : 67
إِنَّ اللّه‏َ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً
«خدا به شما فرمان مي‏دهد كه: ماده گاوي را سر ببريد.»
اشكال: كلمه «بَقَر» اسم جنس است و شامل گاو نر يا ماده هر دو مي‏شود. ولي «ة» بقرة در اين‏جا براي «وحدت» است نه «تأنيث»، چنان كه در آيه 70 از سوره بقره، بدون «ة» آمده است «إنَّ الْبَقَرَ تَشابَهَ عَلَيْنا»؛ يعني «اين گاو بر ما مشتبه شده است»، كه اين خود قرينه‏اي است بر اين كه مراد از بقره برخلاف تصوّر مترجم محترم، گاو نر است نه ماده. علاوه بر اين، معمول اين است كه با گاو نر زمين را شخم بزنند و آبكشي كنند، نه با گاو ماده: اِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الاْءَرْضَ وَلا تَسْقِي الْحَرْثَ (بقره / 71)
6 ـ بقره : 88
فَقَليلاً ما يُؤْمِنُونَ
«پس آنان كه ايمان مي‏آورند چه اندك شماره‏اند.»
اشكال: حرف «ما» زايد است و براي تأكيدِ معنيِ قِلّت آمده است نه تعجّب! و «قليلاً» هم منصوب است چون صفتِ مصدرِ فعلِ محذوف است كه در اصل چنين بوده است: يُؤْمِنُونَ إِيمانا قليلاً. و نيز ممكن است حال باشد براي ضمير واو در فعل «يؤمنون». ترجمه صحيح آيه چنين است:
«پس اندكي ايمان مي‏آورند.» و همين گونه است آيه 3 سوره اعراف و نيز آيه 10 همان سوره، كه در ترجمه آنها كلمه «چه» براي تعجّب به كار رفته است كه بايد حذف شود.
7 ـ بقره : 90
بِئْسَما اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ
«وه كه به چه بد بهايي خود را فروختند.»
اشكال: «بِئْسَ» از افعال ذمّ است نه تعجّب! بنابراين ترجمه صحيح آيه چنين است: «خود را به بد چيزي فروختند.»
بجز اين‏جا در آيه 102 و 206 سوره بقره و در ديگر مواردي كه بِئْسَ يا نِعْمَ را همچون بيشتر مترجمان در معناي فعل تعجّب ترجمه كرده‏اند و واژه «وه» و «چه» را در ترجمه آن براي اظهار تعجب به كار برده‏اند، مناسب است اين اصلاح صورت گيرد.
8 ـ بقره : 104
لاتَقُولُوا راعِنا وَقُولُوا انْظُرْنا
«نگوييد «راعنا» و بگوييد: «انظرنا».»
اشكال: مترجم محترم در پانوشت، «راعنا» را توضيح مختصري داده‏اند ولي «انظرنا» را توضيح نداده‏اند كه لازم است در چاپ‏هاي بعد توضيح آن در پانوشت بيايد.
9 ـ بقره : 120
وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مالَكَ مِنَ اللّه‏ِ مِنْ وَلِيٍّ وَلانَصيرٍ
«و چنانچه پس از آن علمي كه تو را حاصل شد، باز از هوس‏هاي آنان پيروي كني، در برابر خدا سرور و ياوري نخواهي داشت.»
اشكال: كلمه «باز» در جمله «باز از هوس‏هاي آنان پيروي كني...» در آيه شريفه هيچ گونه معادلي براي آن نيامده است و علاوه بر اين كه زايد است مغيّرِ معنيِ آيه نيز هست، چون مُوهمِ اين است كه گويي پيامبر اكرم(ص) پيش از آن، از هوا و هوس يهود و نصاري پيروي كرده است! و حال آن كه آيه شريفه بيانگر چنين چيزي نيست.
ترجمه صحيح آيه چنين است: «و اگر پس از دانشي كه تو را رسيده است، از خواهش‏هاي ايشان پيروي كني، از سوي خدا تو را هيچ سرور و ياوري نخواهد بود.»
10 ـ بقره : 138
صِبْغَةَ اللّه‏ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّه‏ِ صِبْغَةً
«[اين است] نگارگري الهي؛ و كيست خوش نگارتر از خدا.»
اشكال: «صِبْغَةَ» منصوب به فعلِ مقدّر است؛ بنابراين مفعولٌ به است، ولي مترجم محترم با آوردنِ [اين است]، آن را خبر مبتداي محذوف تصوّر كرده كه صحيح نيست. ترجمه صحيح آيه چنين است:
«[برگزينيد] رنگ خداي را، و كه نيكوتر است از خداي به رنگ؟» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي).
توضيح: منظور از «رنگ خدايي»، دين خدا و يا صفات اوست.
11 ـ بقره : 155
وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الاْءَمْوالِ وَالاْءنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرينَ
«و قطعا شما را به چيزي از [قبيل] ترس و گرسنگي، و كاهش در اموال و جان‏ها و محصولات مي‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را.»
اشكال: در اين آيه «أَنْفُس» به معني «جان‏ها» نيست، بلكه به معني «اشخاص» و «كسان» است. مثلاً در ترجمه آيه «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» (آل عمران / 185) نمي‏توان گفت: هرجاني چشنده مرگ است. چون اساسا نقص در جان‏ها معني ندارد؛ زيرا جان‏ها كم نمي‏شوند، بلكه جاويدان‏اند. و نيز در آيه «إِنَّ اللّه‏َ اشْتَري مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه / 111) ترجمه صحيح آن چنين است: «به راستي خداوند از مؤمنان، خودشان و مال‏هايشان را خريده است به اين كه بهشت از آنان باشد.» اساسا گاه انسان با مال و ثروتش در راه خدا جهاد مي‏كند و يك وقت هم تنها خود به جنگ مي‏رود و گاهي هم هر دو را به كار مي‏گيرد، هم مال و هم تمام قوا و نيروي خود را، و اين جاست كه بذل انفس و اموال ــ يعني به كارگيري نيروي شخصي و مالي در راه خدا ــ تحقّق پيدا مي‏كند، چه در اين راه كشته شود و يا بعد از پيكار زنده بماند. اين آيه علاوه بر شهيدان، شامل حال تمام كساني كه در راه خدا جنگيده‏اند و سالم و يا مجروح از جنگ برگشته‏اند نيز مي‏شود و اين طور نيست كه تعبير به «أَنْفُسْ» در اين آيه و امثال آن به معني «جان‏ها» باشد كه تنها معناي «اِزهاق روح از بدن» از آن ارائه گردد و در نتيجه فقط شامل حال شهيدان گردد، نه ديگر مجاهدانِ زنده راه حقّ. بنابراين معادل فارسي كلمه «نفس» كه جمعِ آن «أَنْفُس و نُفوس» در قرآن آمده، «خود»، «كس»، «شخص» و «فرد» است و تنها در چند مورد محدود به معني «روح» و «جان» و «روان» آمده است؛ مثل: وَلاأُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوّامَةِ (قيامت / 2)؛ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (فجر / 27)؛ وَنَفْسٍ وَما سَوّيها (شمس / 7)؛ وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كافِرُونَ (توبه / 85)؛ و در باقي موارد ــ چنان كه از موارد استعمال آن بر مي‏آيد ــ به معني «خود»، «كس» و «شخص» مي‏آيد، نه «جان» و «روح» و «روان».
بنابراين ترجمه صحيح آيه چنين است:
«شما را به اندك چيزي از ترس و گرسنگي و كاستي در مال‏ها و كسان و محصولات مي‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را.»
12 ـ بقره : 164
وَالسَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَالاْءَرْضِ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ
«و ابري كه ميان آسمان و زمين آرميده است، براي گروهي كه مي‏انديشند، واقعا نشانه‏هايي [گويا] وجود دارد.»
اشكال: «السَّحابِ» معرفه است نه نكره. بنابراين ترجمه صحيح آيه چنين است:
«و ابر آرميده ميان آسمان و زمين، حقّا نشانه‏هايي [گويا] است، براي گروهي كه مي‏انديشند.»
همين اشكال در ترجمه «الشر» و «الخير» (معارج / 20 و 21) وجود دارد.
13 ـ بقره : 177
لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ
«نيكوكاري آن نيست كه روي خود را به سوي مشرق و [يا] مغرب بگردانيد.»
اشكال: [يا] كلاً زايد و بيهوده است، زيرا اگر چنين مي‏بود، در آيه به جاي «واو» «أَوْ» مي‏آمد! و حال آن كه چنين نيست. متأسفانه شمار قلاب‏هاي بيهوده و زايد در اين ترجمه كم نيست، مانند ترجمه آيه 186 سوره بقره ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«نيكي آن نيست كه روي‏تان به خاور و باختر كنيد.» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
14 ـ بقره : 187
وَلا تُباشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ
«در حالي كه در مساجد معتكف هستيد، [با زنان] در نياميزيد.»
اشكال: با توجه به ضمير «هُنَّ» كه مرجع آن معلوم است، قلاب زايد است و آوردنِ ترجمه خودِ ضمير، اَوْلي است.
«در حالي كه در مسجدها معتكف هستيد، با آنان مياميزيد.»
15 ـ آل عمران : 10
در ترجمه اين آيه، فقط كلمه «عذاب» بايد در ميان قلاب قرار گيرد نه [از عذاب خدا].
16 ـ آل عمران : 20
أُوتُوا الْكِتابَ وَالاْءُمّيّينَ
«كه اهل كتابند و مشركان...»
اشكال: گر چه اميّيّن در اين جا مصداقا منطبق بر «مشركان» است، ولي ترجمه آن به «درس ناخواندگان» يا «نافرهيختگان» با روش ترجمه تطبيقي استاد فولادوند سازگارتر و مناسب‏تر است.
17 ـ آل عمران : 99
تَبْغُونَها عِوَجا
«و آن [راه] را كج مي‏شماريد.»
اشكال: تَبْغُونَ از ماده بَغْي در اين جا به معني «جست و جو كردن» و «خواستن» است نه «شمردن»، بنابراين ترجمه صحيح آيه چنين است:
«در حالي كه آن را كج مي‏خواهيد.»
18 ـ آل عمران : 125
بِخَمْسَةِ الافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ
«با پنج هزار فرشته نشاندار»
اشكال: «نشاندار» معادل «مُسَوَّمين» به فتح واو و به صيغه اسم مفعول است. ولي در آيه به كسر واو و به صيغه اسم فاعل است. بنابراين ترجمه صحيح آيه چنين است:
«با پنج هزار فرشته نشانگذار».
توضيح: وجه تسميه فرشتگان به «نشانگذار»، اين بوده كه آنان محورهاي عملياتي جنگ را براي مجاهدان بدر نشانه گذاري و تعيين علامت مي‏كرده‏اند.1
19 ـ آل عمران : 150
بَلِ اللّه‏ُ مَوْليكُمْ
«آري، خدا مولاي شماست.»
اشكال: «بَلْ» حرف عطفي است كه براي اضراب (اعراض) به كار مي‏رود كه معادل فارسي آن گاهي «بلكه» و گاهي «نه» و گاهي هم «نه، بلكه» مي‏آيد، و «بَلْ» غير از «بَلي» است كه حرف جواب است و معادل فارسي آن «بلي» و «آري» مي‏باشد.
پس ترجمه صحيح آيه چنين است: «نه، بلكه خدا مولاي شماست.»
20 ـ آل عمران : 200
يا أَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا
«اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، صبر كنيد و ايستادگي ورزيد و مرزها را نگهباني كنيد.»
اشكال: «صابِرُوا» از باب مفاعله، طرفيني و براي مقابله مي‏آيد. «مصابره» در دو معني استعمال شده است:
1 ـ همديگر را به صبر تشويق كردن.
2 ـ در صبر از هم پيشي گرفتن.
بنابراين ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«اي كساني كه ايمان آورده‏ايد، شكيبايي ورزيد و يكديگر را به شكيبايي واداريد و مرزباني كنيد.»
21 ـ نساء : 3
ذلِكَ أَدْني أَنْ لاتَعُولوُا
«اين [خودداري] نزديك‏تر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيال‏وار گرديد].»
اشكال: مترجم محترم، در «لاتَعُولُوا» «لا»ي نافيه را ناديده گرفته است. ترجمه صحيح آيه چنين است: «اين نزديك‏تر است به آن كه ستم نكنيد.»
22 ـ در ترجمه آيه 47 از سوره نساء :
«اصحاب سَبْت را لعنت كرديم»، و در ترجمه آيه 51 همان سوره: «كه به جبت و طاغوت ايمان دارند»، هر يك از اين دو ترجمه در پانوشت آنها، براي روشن شدن معني، احتياج به توضيح دارد. همچنين مترجم محترم در آيه 5 سوره حج و 14 سوره مؤمنون، كلمات «علقه» و «مضغه» را بدون ترجمه و يا توضيحي در پانوشت باقي گذارده‏اند.
23 ـ نساء : 53
أَمْ لَهُمْ نَصيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذا لايُؤْتُونَ النّاسَ نَقيرا
«آيا آنان نصيبي از حكومت دارند؟ [اگر هم داشتند] به قدر نقطه پشت هسته خرمايي [چيزي] به مردم نمي‏دادند.»
اشكال: در اين ترجمه، «فَإِذا» ناديده گرفته شده و ترجمه نشده است. ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«آيا آنان بهره‏اي از فرمانروايي دارند؟ كه آن گاه، به اندازه گودي پشت هسته خرما به مردم ندهند.»
24 ـ مائده : 5
وَمَنْ يَكْفُرْ بِالاْيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ
«و هر كس در ايمان خود شكّ كند، قطعا عملش تباه شده.»
اشكال: معلوم نيست كه مترجم محترم، چرا «كفر» را به معني «شكّ» ترجمه كرده است؟
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«هر كه از گرويدن سرباز زند، كارش بي‏مزد شود.» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
«هر كس به [اركان] ايمان كفر ورزد، عملش تباه است.» (ترجمه بهاءالدين خرمشاهي)
«هر كه ايمان را انكار كند ــ به اسلام كفر ورزد ــ براستي كردارش تباه گردد.» (ترجمه دكتر سيد جلال الدين مجتبوي)
25 ـ اعراف : 54
أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالاْءَمْرُ
«آگاه باش كه [عالَم] خلق و امر از اوست.»
اشكال: مترجم محترم و يا گروه ويراستاران ارجمند «خلق» و «امر» در اين آيه را ترجمه نكرده‏اند، بلكه با اضافه كردن واژه [عالَم] در ميان قلاب بر ابهام آن افزوده‏اند و در پانوشت هم هيچ توضيحي نداده‏اند! به هر حال، ترجمه روشن آيه چنين است:
«هان! آفرينش و فرمان از آنِ اوست.»
دكتر سيد جلال الدّين مجتبوي، چنين ترجمه كرده است: «آگاه باشيد كه آفريدن و فرمان ويژه اوست.» آن گاه در پانوشت آورده است: «ممكن است مراد از «خلق» آفرينش تدريجي و مربوط به عالَم طبيعت باشد، و مراد از «امر» آفرينش دفعي و مربوط به عالم مجردات باشد.»
26 ـ توبه : 103
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكّيهِمْ
«از اموال آنان صدقه‏اي بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‏شان سازي.»
اشكال: جمله «تُطَهِّرُ» محلاً منصوب و صفتي است براي «صدقه» (و البته جايز است كه حال از «خُذْ» باشد.) ولي مترجم محترم، آن را جواب «خُذْ» گرفته و لذا در ترجمه، كلمه «تا» را آورده است كه صحيح نيست. زيرا اگر چنين مي‏بود «تُطَهِّرْ» به صورت مجزوم مي‏آمد، و نيز «تُزَكّي»، «تُزَكِّ» مي‏شد.
بنابراين ترجمه صحيح آيه چنين است:
«از مالهاي‏شان صدقه‏اي بستان كه ايشان را با آن پاكيزه و پالايش مي‏كني.» يا : «از خواسته‏هاشان دهشي بستان كه بدان پاك سازي‏شان و پاكيزه داري‏شان.» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
يا: «از اموال ايشان كفّاره‏اي بگير كه بدان پاكيزه‏شان و پيراسته‏شان مي‏كني.» (ترجمه بهاءالدين خرّمشاهي)
27 ـ هود : 40
حَتّي إِذا جاءَ أَمْرُنا وَفارَ التَّنُّورُ
«تا آنگاه كه فرمان ما در رسيد و تنور فوران كرد.»
اشكال: در اين جا ترجمه مترجم محترم صحيح است اما در پانوشت، توضيحي كه داده‏اند ترجمه را دچار ابهام عجيبي مي‏كند! اينك توضيح ايشان:
«كلمه «تنور» از ريشه مشترك لغات سامي و هندي و اروپايي و تنوره فارسي به معني فرياد و فوران و انفجار و صوت بلند است و مراد، تنور نانوايي نيست.»
خوب، با اين توضيح كه «تنور» در آيه به معني «تنور نانوايي نيست» بلكه به معني «فوران» است، پس ترجمه مترجم محترم در واقع چنين مي‏شود:
«و فوران، فوران كرد!» يا «انفجار، فوران كرد!» آيا مترجم يا ويراستاران محترم به لازمه چنين توضيحي انديشيده‏اند؟!
28 ـ يوسف : 18
وَاللّه‏ُ الْمُسْتَعانُ
«خدا ياري ده است.»
اشكال: «مُسْتَعان» اسم مفعول است، نه اسم فاعل! ترجمه صحيح آيه چنين است:
«و خداست كه بايد از او ياري خواست.» يا: «خداست كه از او ياري خواسته مي‏شود.»
29 ـ حجر : 41
قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقيمٌ
«فرمود: اين راهي است راست [كه] به سوي من [منتهي مي‏شود].»
اشكال: «عَلَيَّ» يعني «بر من» و «به عهده من» و اين غير از «إِلَيَّ» است.
پس ترجمه صحيح آيه چنين است:
«گفت: اين راهي است راست كه برعهده من است.»
يا: «[خداي] گفت: اين راهي است راست كه [نگاهداشت آن] بر من است.»
(ترجمه دكتر سيد جلال الدين مجتبوي)
يا: «اين راهي است راست كه بر من گذرد.»
(ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
30 ـ حجر : 57
قالَ فَما خَطْبُكُمْ أَيُّهَا الْمُرْسَلُونَ
«[سپس] گفت: اي فرشتگان، [ديگر] كارتان چيست؟»
اشكال: علاوه بر اين كه مطالب داخل قلاب زايد است، سبك ترجمه تطبيقي مترجم محترم اقتضا دارد كه «مرسلون» را «فرستادگان» ترجمه كند، نه «فرشتگان»؛ هر چند كه مصداق اين واژه در اين جا فرشتگان هستند. پس ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«گفت: اي فرستادگان، چيست كارتان؟» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
31 ـ نحل : 86
فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكاذِبُونَ
«[ولي شريكان]، قول آنان را رد مي‏كنند كه: شما جدّا دروغگويانيد.»
اشكال: «اِلقاي قول» به معني «پاسخ دادن» و «جواب دادن» است نه «ردّ قول». بنابراين ترجمه صحيح آيه چنين است:
«آنان پاسخشان دهند كه شما دروغگويانيد.»
يا: «آنگاه به آنان پاسخ دهند كه شما دروغگوييد.» (ترجمه بهاءالدين خرمشاهي)
يا: «پس پاسخْ اين دهندشان: راستي كه شما خود دروغگويان‏ايد.» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
32 ـ اِسراء : 7
فَإِذا جاءَ وَعْدُ الاْخِرَةِ لِيَسُؤُا وُجُوهَكُمْ
«و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين كنند.»
اشكال: ترجمه «وُجُوهَكُمْ» از قلم افتاده است.
ترجمه مطابقي آيه چنين است:
«پس هرگاه وعده پسين فرا رسد، بازشان فرستيم تا چهره‏هاتان را غمگين كنند.» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي).
33 ـ اِسراء : 39
لاتَجْعَلْ مَعَ اللّه‏ِ إِلها اخَرَ فَتُلْقي في جَهَنَّمَ مَلُوما مَدْحُورا
«و با خداي يگانه معبودي ديگر قرار مده، وگرنه حسرت زده و مطرود در جهنّم افكنده خواهي شد.»
اشكال: «ملوم» به معني «نكوهيده» و «سرزنش شده» است، نه «حسرت زده»!
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«با خدايْ معبودي ديگر قرار مده، كه نكوهيده و رانده، در دوزخ افكنده شوي.»
34 ـ انبياء : 69
قُلْنا يا نارُ كوُني بَرْدا وَسَلاما عَلي إِبْراهيمَ
«گفتيم: اي آتش، براي ابراهيم سرد و بي‏آسيب باش.»
اشكال: «عَلي» به «براي = لِ» ترجمه شده كه صحيح نيست.
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«گفتيم: اي آتش بر ابراهيم سرد و سلامت شو.» (ترجمه بهاءالدين خرمشاهي)
35 ـ حجّ : 9
ثانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللّه‏ِ لَهُ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ
«[آن هم] از سرِ نخوت، تا [مردم] را از راه خدا گمراه كند. در اين دنيا براي او رسوايي است.»
اشكال: «ثانِيَ عِطْفِهِ» يعني «او پهلو دوتا كنان» و اين جمله حال است از فاعل «يجادل» در آيه پيشين آن. بنابراين جمله «آن هم از سر نخوت» معادل آن نمي‏تواند باشد. مگر اين كه آن را به عنوان معناي كنايي بگيريم، ولي در مقام ترجمه، معناي كنايي و استعاري حتّي الامكان بايد در پانوشت به عنوان «توضيح» آورده شود. در ضمن كلمه «اين» هم در ترجمه زايد است و بايد حذف شود و ضمير «عِطْفِهِ» هم در ترجمه لحاظ نشده است. به هر حال ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«او پهلو دوتا كنان،2 سرانجام، [مردم را] از راه خدا گمراه كند. در دنيا براي او خواري است.»
در ضمن، لام در «لِيُضِلَّ» لام تعليل يا لام «عاقبت و صيرورت» است و اَوْلي اين است كه لام عاقبت باشد، زيرا سياق آيه با اين سازگار است.
36 ـ حجّ : 11
وَمِنَ النّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللّه‏َ عَلي حَرْفٍ
«و از ميان مردمان كسي هست كه خدا را فقط بر يك حال [و بدون عمل] مي‏پرستد.»
اشكال: ترجمه «عَلي حَرْفٍ» به «بر يك حال [و بدون عمل]» ترجمه‏اي نامفهوم و گنگ است.
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«و از مردمان كسي هست كه خداي را يكسويه و با دو دلي مي‏پرستد.» (ترجمه دكتر سيد جلال الدين مجتبوي)
يا: «و از مردمان كس است كه در پرستش خداي بر لبه است.» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
37 ـ مؤمنون : 88
وَهُوَ يُجيرُ وَلا يُجارُ عَلَيهِ
«او پناه مي‏دهد و در پناه كسي نمي‏رود.»
اشكال: معادلِ «لايُجارُ عَلَيْه» جمله «و در پناه كسي نمي‏رود» نيست، زيرا كلمه «عليه» در اين ترجمه ناديده گرفته شده است.
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«و اوست كه پناه مي‏دهد و برخلافِ [خواست] او [به كسي] پناه داده نشود.»
توضيح: يعني برخلافِ خواست او، كسي نمي‏تواند ديگري را از عذاب پناه دهد.
38 ـ نور : 55
لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فيِ الاْءَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
«كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد، همان گونه كه كساني را كه پيش از آنان بودند جانشين [خود] قرار داد.»
اشكال: كلمه [خود] در اين ترجمه كه دوبار بعد از كلمه «جانشين» آمده زايد است و لازم است كه حذف شود؛ زيرا مراد از استخلاف در اين جا استخلاف از ديگران است نه از خدا. همان گونه كه مفسّران بزرگ از جمله علامه طباطبايي اين را گفته‏اند و احتمال استخلاف از خدا را در اين آيه بعيد دانسته‏اند.
بايد توجه داشت اين گونه احتمالاتِ ضعيفِ تفسيري را آن هم در مقام ترجمه، نبايد در ترجمه متن دخالت داد. البته مترجم مي‏تواند در پانوشت به انواع احتمالات اشاره كند. اما آوردن يك احتمال ناموجه در متن، خود نوعي تحميل نظر بر آيه است.
39 ـ شعراء : 19
وَفَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتي فَعَلْتَ
«و [سرانجام] كار خود را كردي.»
اشكال: در ترجمه فوق «فَعَلْتَ»ي دوم ترجمه نشده است.
ترجمه صحيح آيه چنين است: «و آن كارت را كه كردي، كردي!» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
40 ـ عنكبوت : 3
وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللّه‏ُ الَّذينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبينَ
«و به يقين، كساني را كه پيش از اينان بودند آزموديم، تا خدا آنان را كه راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد.»
اشكال: در جمله «فَلَيَعْلَمَنَّ» و «وَلَيَعْلَمَنَّ» حرف «فاء» و «واو» هر دو عاطفه هستند و حرف «لام» مفتوحه نيز در هر دو جمله، لام قسم و مفيد تأكيد مي‏باشد نه لام مكسوره علت، تا اين كه معادل آن در فارسي «تا» بياوريم كه در اين ترجمه آمده است! در صورتي كه مترجم محترم مثل همين آيه را در آيه 11 همين سوره، صحيح ترجمه كرده است:
«وَلَيَعْلَمَنَّ الَّذينَ امَنُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْمُنافقينَ»
«و قطعا خدا كساني را كه ايمان آورده‏اند مي‏شناسد، و يقينا منافقان را نيز مي‏شناسد.»
شگفتا كه در ترجمه آيه مورد بحث، بيشتر مترجمان لغزيده‏اند!
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«و به راستي آنان را كه پيش از ايشان بودند آزموديم، پس قطعا خداوند آنان را كه راست گفته‏اند مي‏شناسد و دروغگويان را نيك مي‏شناسد.»
يا: «و به راستي پيشينيان آنان را آزموده‏ايم؛ و بيشك خداوند راستگويان و دروغگويان رانيك مي‏شناسد.» (ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، چاپ جديد)
يا: «آنان را كه پيش از ايشان بوده‏اند نيز آزموديم. و هر آينه خداوند كساني را كه راست گفته‏اند مي‏شناسد و دروغگويان را نيز شناسد.» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
41 ـ روم : 32
كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ
«هر حزبي بدانچه پيش آنهاست دلخوش شدند.»
اشكال: «فَرِحُونَ» و نيز «فَرِحينَ» و «فَرِحْ» صفت مشبّهه هستند نه فعل ماضي!
بنابراين ترجمه صحيح آيه چنين است:
«هر گروهي بدانچه پيش آنهاست دلخوش‏اند.»
يا: «هر گروهي بدانچه نزدشان است، شادمانند.» (ترجمه دكتر ابوالقاسم امامي)
يا: «هر گروهي به آنچه دارند دلخوشند.» (ترجمه بهاءالدين خرمشاهي)
42 ـ لقمان : 7
فَبَشِّرْهُ بِعَذابٍ أَليمٍ
«پس او را از عذابي پر درد خبر ده.»
اشكال: «بَشّره» يعني «مژده ده» نه «خبر ده» اگر چه معمولاً لازمه مژده دادن، خبردادن هم هست.3
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«پس او را به كيفري دردناك مژده ده.»
43 ـ احزاب : 5
فَإِخْوانُكُمْ فِي الدّينِ وَمَواليكُمْ
«پس برادران ديني و موالي شمايند.»
اشكال: «مَوالي» ترجمه نشده و در پانوشت هم توضيحي نيامده است. «مَوالي» جمعِ «مَوْلي» در اين جا به معني «برده آزاد شده است كه با صاحب خود هم پيمان است».
ترجمه آيه چنين است:
«پس برادران شما در دين و آزادكردگان شمايند.»
44 ـ يس : 79
قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ
«بگو: همان كسي كه نخستين بار آن را پديد آورد و اوست كه به هر [گونه[ آفرينشي داناست.»
اشكال: جمله «يُحْييها» ترجمه نشده است.
ترجمه دقيق آيه چنين است:
«بگو: همان كسي زنده‏اش كند كه نخستين بار آن را پديد آورد و او به هر چيزي داناست.»
45 ـ ص : 15
وَما يَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاّ صَيْحَةً واحِدَةً مالَها مِنْ فَواقٍ
«و اينان جز يك فرياد را انتظار نمي‏برند كه هيچ [مجال] سرخاراندني در آن نيست.»
اشكال: «فَواق» كه به صورت نكره در آيه آمده است به معني مهلت و فاصله و يا بازگشت استعمال گرديده است.
در ترجمه فوق كلمه «مجال» كه مي‏تواند معادلِ «فواق» باشد در ميان قلاب قرار گرفته و كلمه «سرخاراندن» كه تعبيري عاميانه و در حكم توضيح «فواق» است نه معادل فارسي آن، به عنوانِ معادل آمده است كه ترجمه‏اي دقيق نيست.
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«و اينان جز يگانه خروشي كه آن را هيچ بازگشتي نيست، انتظار نمي‏برند.»
46 ـ فصّلت : 2
تَنْزيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
«وحي [نامه]اي است از جانب [خداي] رحمتگر مهربان.»
اشكال: علاوه بر زايد بودن مطالب داخل قلاب، ترجمه «تنزيل» به «وحي» با روش تطبيقي مترجم محترم كه پاي‏بند بدان‏اند چندان سازگار و مناسب نيست. ترجمه تطبيقي آيه چنين است:
«فرو فرستاده‏اي است از آن بخشاينده مهربان»
47 ـ فصّلت : 10
وَجَعَلَ فيها رَواسِيَ مِنْ فَوْقِها وَبارَكَ فيها وَقَدَّرَ فيها أَقْواتَها في أَرْبَعَةِ أَيّامٍ سَواءً لِلسّائلينَ
«و در [زمين] از فراز آ ن[لنگرآسا] كوهها نهاد و در آن خير فراوان پديد آورد، و مواد خوراكي آن را در چهار روز اندازه‏گيري كرد [كه] براي خواهندگان، درست [و متناسب با نيازهايشان] است.
اشكال: علاوه بر زايد بودن توضيحات داخل قلاب‏ها، كلمه «سَواءً» چندان روشن ترجمه نشده است.
ترجمه دقيق آيه شريفه چنين است:
«و در آن از فرازش كوه‏هاي استوار ساخت و در آن بركت نهاد و روزي‏ها را در چهار روز در آن ــ يكسان براي خواهندگان ــ به اندازه گذاشت.»
48 ـ شوري : 10
ذلِكُمُ اللّه‏ُ رَبّي
«چنين خدايي پروردگار من است.»
ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است: «اين است خداي، پروردگار من.»
49 ـ شوري : 19
أَللّه‏ُ لَطيفٌ بِعِبادِهِ
«خدا نسبت به بندگانش مهربان است.»
اشكال: كلمه «نسبت» زايد است و بايد حذف شود. و نيز چنين است ترجمه آيه 15 از سوره احقاف: «و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم.» و همچنين است ترجمه آيه 29 از سوره «ق»: «و من نسبت به بندگانم...» كه بايد كلمه «نسبت» را حذف كرد.
ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«خداوند با بندگان خويش مهربان است.» (ترجمه دكتر امامي)
يا: «خداوند در كار بندگانش باريك بين است.» (ترجمه خرمشاهي)
50 ـ زخرف : 5
أَفَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحا أَنْ كُنْتُمْ قَوْما مُسْرِفينَ
«آيا به [صِرفِ] اين كه شما قومي منحرفيد [بايد] قرآن را از شما باز داريم؟»
اشكال: «صفحا» كه مي‏تواند حال از فاعل «نَضْرِبُ» باشد، به معني «روي گرداندن» در اين ترجمه نيامده است.
ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«آيا پند [= قرآن] را رويگردانه ــ از آن رو كه مردمي گزافكاريد ــ از شما دريغ بداريم؟»
51 ـ فتح : 2
لِيَغْفِرَ لَكَ اللّه‏ُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَما تَأَخَّرَ
«تا خداوند از گناه گذشته و آينده تو در گذرد.»
اشكال: «تَأَخَّرَ» فعل ماضي است و «ما تَأَخَّرَ» به معني «ما يَأْتي» نيست كه مترجم محترم آن را در معناي «آينده» قرار داده است. اصولاً آمرزش گناهي كه هنوز تحقق پيدا نكرده و چه بسا عينيّت هم پيدا نكند چه معناي معقولي مي‏تواند داشته باشد!؟ براي توضيح بيشتر به مقاله اين جانب در شماره 6 و 13 مجله ميراث جاويدان مراجعه فرماييد.
ترجمه صحيح آيه شريفه چنين است:
«تا خداوند گناهت، آنچه در پيش رفت و آنچه [تا كنون] در پس آمد، بيامرزد.»
52 ـ نجم : 11
ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأي
«آنچه را دل ديد انكار[ش] نكرد.»
اشكال: «كَذَبَ» فعل لازم است نه متعدّي و آن غير از «كَذَّبَ» است كه متعدي است.
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«دل آنچه ديد دروغ نديد.» (ترجمه دكتر امامي)
يا: «آنچه دل ديد دروغ نشمرد.» (ترجمه عبدالمحمد آيتي)
يا: «دل آنچه را ديد دروغ نگفت.» (ترجمه دكتر سيد جلال الدين مجتبوي)
توضيح: البته طبق نقل مجمع البيان، قرائت «كَذَّبَ» (با تشديد ذال) نيز نقل شده است كه در آن صورت ترجمه فوق صحيح خواهد بود. ولي بايد دانست كه ترجمه‏ها بايد بر اساس قرائت قرآن‏هاي كنوني باشد نه قرائت‏هاي شاذّ و نادر.
53 ـ قمر : 5
حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ
«حكمت بالغه [حق اين بود] ولي هشدارها سود نكرد.»
اشكال: «حكمةٌ بالغةٌ» ترجمه نشده و در پانوشت هم توضيحي نيامده كه مراد از آن چيست؟ در ضمن مطالب داخل قلاب نه تنها آيه را توضيح نداده بلكه وجود چنين جمله‏اي با تركيب ادبي آيه ناسازگار است.
ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«اندرزي است رسا، ولي هشدارها كارگر نيفتاد.»
يا: «حكمتي است رسا، اما هشدارها سودي نبخشيده است.» (ترجمه استاد بهاءالدين خرمشاهي)
54 ـ تحريم : 4
إِنْ تَتُوبا إِلَي اللّه‏ِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما
«اگر [شما دو زن] به درگاه خدا توبه كنيد [بهتر است]، واقعا دلهايتان انحراف پيدا كرده است.»
اشكال: اولاً جمله «شما دو زن» نبايد در ميان قلاب قرار گيرد، زيرا عين ترجمه متن آيه است. ثانيا جواب شرط بهتر است از جنس خود شرط باشد؛ پس مناسب‏تر است جمله [توبه شما را مي‏پذيرد] را در ميان قلاب بنويسيم. ثالثا «فاء» در «فَقَدْ»، تعليلي است نه تأكيدي، پس به جاي كلمه «واقعا» كلمه «زيرا» را بايد نوشت.
بنابراين ترجمه دقيق‏تر آيه چنين است:
«اگرشما دو زن به درگاه خدا توبه كنيد [توبه شما را مي‏پذيرد]، زيرا دل‏هايتان به كژي بگشته است.»
55 ـ قيامت : 5
بَلْ يُريدُ الاْءِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ
«ولي نه، انسان مي‏خواهد كه در پيشگاه او فساد كاري كند.»
اشكال: ضمير «أَمامَهُ» به انسان بر مي‏گردد نه خدا.
ترجمه صحيح آيه چنين است:
«بلكه آدمي مي‏خواهد فراپيش خود بد كاري كند.»
يا: «بلكه آدمي مي‏خواهد فرارويش راه گناه باز باشد.»
توضيح: ظاهرا مراد آيه اين است كه انسان دوست دارد هيچ گونه رادع و مانعي بر سر راهش نباشد و راه برايش در هر چه بخواهد باز باشد و چيزي آزادي او را محدود نسازد.
يا: آن گونه كه آقاي خرمشاهي ترجمه كرده‏اند:
«بلكه انسان مي‏خواهد در مهلتي كه در پيش دارد، فسق و فجور كند.»
ترجمه ايشان از اين آيه ــ كه با نوعي تفسير در آميخته است ــ با آيات ما قبل و بعد آن كه درباره قيامت است، سازگارتر است.
56 ـ انسان : 7 و 8
يُـوفُـونَ بِـالـنَّـذْرِ وَيَـخافُـونَ يَـوْمـا كانَ شَـرُّهُ مُسْتَطيرا وَ يُطْعِمُونَ الطَّـعـامَ عَلي حُـبِّـهِ مِسْكينا وَيَتيما وَأَسيرا
«[همان بندگاني كه] به نذر خود وفا مي‏كردند و از روزي كه گزندِ آن فراگيرنده است مي‏ترسيدند. و به [پاسِ] دوستيِ [خدا] بينوا و يتيم و اسير را خوراك مي‏دادند.»
اشكال: جملاتِ «وفا مي‏كردند»، «مي‏ترسيدند» و «مي‏دادند» با صيغه‏هاي مضارعي كه در اين دو آيه آمده است، سازگار نمي‏باشد. گويا تصور مترجم محترم اين بوده كه چون داستان اين آيه مربوط به گذشته است پس افعال مضارع را به ماضي بر مي‏گردانيم! غافل از آن كه اين روش، خلاف ظاهر آيه و بر خلاف سبك تطبيقي ايشان در اين ترجمه است. وانگهي بيان حال و آينده در اين آيات خود گوياي حكايتِ از گذشته نيز هست و چه لزومي دارد كه برخلاف ظاهرِ الفاظ، ترجمه كنيم؟
و اما در مورد مرجع ضمير «حُبِّهِ» اگر چه جايز الوجهين است، ولي اولاً «ذوق ادبي» و «بداهت وجداني» اقتضا مي‏كند كه اين ضمير به «طعام» برگردد. ثانيا آيه شريفه «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّي تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ» (آل عمران / 92) و «تُحِبُّونَ الْمالَ حُبّا جَمّا» (فجر / 20) مي‏تواند قرينه‏اي بر اين معنا باشد. ثالثا اصلاً با توجه به اصل اختلافي بودن قضيه، در مقام ترجمه چرا از ضمير فارسي به جاي مرجع ضمير احتمالي استفاده نكنيم و توضيح را در پانوشت نياوريم؟ به هر حال ترجمه دقيق‏تر آيات چنين است:
«به نذر وفا مي‏كنند و از روزي كه گزند آن فراگيرنده است مي‏ترسند. و خوردني را، با وجود دوست داشتنش، به بينوا و يتيم و اسير مي‏خورانند.»
57 ـ تكوير : 7
وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ
«و آنگاه كه جانها به هم در پيوندند.»
اشكال: «پيوند جان‏ها به هم» چه معناي معقولي مي‏تواند داشته باشد؟!
ترجمه صحيح آيه چنين است: «و آنگاه كه جانها با تنها جفت گردند.» (ترجمه دكتر امامي)
و يا: «و آنگاه كه كسان [با يكديگر] جفت و قرين شوند ــ نيكان با نيكان و بدان با بدان ــ» (ترجمه دكتر سيد جلال الدين مجتبوي)
58 ـ علق : 9
أَرَأَيْتَ الَّذي يَنْهي
«آيا ديدي آن كس را كه باز مي‏داشت.»
اشكال: «يَنْهي» فعل مضارع است نه ماضي!
ترجمه صحيح آيه چنين است: «آيا ديدي آن كس را كه باز مي‏دارد.»
توضيح: در متون ادبي مثل كتاب مغني اللّبيب و امثال آن، معمولاً جمله «أَرَأيْتَ» را به معني «أَخْبِرْني» مي‏گيرند، يعني «به من خبر بده و بگو».
59 ـ فيل : 3
وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرا أَبابيلَ
«و بر سر آنها، دسته دسته پرندگاني «ابابيل» فرستاد.»
اشكال: با توجه به اين كه «ابابيل» به معني «گروه گروه» و «دسته دسته» است و در ترجمه نيز اين معني آمده، معلوم نيست كه چرا مترجم محترم كلمه «ابابيل» را در ترجمه تكرار نموده است؟!
توضيح: «ابابيل» جمع مكسري است كه مفرد آن به كار نمي‏رود، هر چند كه برخي مفرد آن را «إباله» و بعضي «ابابله» دانسته‏اند.
در پايان براي مترجم دانشمند و بزرگوار كه به حق از مفاخر ايران زمين است
آرزوي سلامت و بهروزي دارم.

پی نوشتها:

1. جوامع الجامع، ج 1، ص 202.
2. كنايه از تكبّر و خود خواهي است.
3. براي توضيح بيشتر، به مقاله نقد اين جانب بر ترجمه قرآن آقاي خرمشاهي، مجله ميراث جاويدان، شماره 17، صفحه 13 مراجعه فرماييد.

مقالات مشابه

نگاهی دیگر به ترجمه قرآن استاد فولادوند

نام نشریهمشكوه النور

نام نویسندهمجید فلاح‌پور