نقش تمثيلات دينى در تبليغ

پدیدآورعلی اسعدی

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1371 بازدید
نقش تمثيلات دينى در تبليغ

اسعدي، علي

رسالت عظيم مبلغان علوم الهى نشر مفاهيم بلند دينى در عرصه جوامع بشرى است تا در پرتو آن انسان ها به كمال و سعادت واقعى كه خواسته و غايت اين تعليمات است دست يابند. اما اين تبليغ در كنار هزاران تبليغ ديگر كه هر يك مى خواهند طعم تفكر مكتب يا كالاى خويش را در كام نوجوانان و جوانان و مخاطبين خود بريزند كار ساده اى نخواهد بود.
در اين آشفته بازار حيرت و سرگردانى تنها حقانيت يك مكتب و كيفيت يك كالا نمى تواند به جذب مخاطبان منتهى شود بلكه علاوه بر آن، استفاده از روش هاى درست تبليغى از عوامل قطعى توفيق در اين مهم است كه نيم نگاهى به سطح روزنامه ها، مجلاّت، و به طور كلى رسانه ها بر صحت اين مطلب گواهى مى دهند.
روح آدمى طالب تنوع و جذابيت است امام على(عليه السلام) در اين زمينه مى فرمايند: «اِنَّ هذِهِ القلوب تَمَلُّ كَما تَمَلُّ الأبدانُ فابتغوا لَها طرائِفَ الحِكَم;[1] همانا اين دلها خسته مى شوند چنانكه بدنها خسته مى شوند پس براى آنها تازه هاى حكمت را بجوييد.»
در اين ميان جوانان و نوجوانان بيشتر به مسأله تنوع طلبى و جاذبه خواهى حساسند، از اين رو سردمداران تهاجم فرهنگى توجه خود را به اين جذابيّت ها معطوف نموده اند كه خنثى سازى اين هجمه عظيم نيز جز با استفاده از همين ابزار ميسّر نيست اما اينكه كلاس هاى درس و منابر و سخنرانى ها و ساير وسايل ارتباط جمعى به چه ميزان از اين ابزارها استفاده مى كنند بحثى است كه هر كس خود مى تواند قضاوت كند نگاهى به روش هاى تبليغى پيامبران و امامان و بزرگان دين بيانگر اين حقيقت است كه آنها تنها به وعظ و خطابه خشك و بى روح بسنده نمى كردند بلكه با استفاده از داستان ها، مثل ها، اشعار و... به تسخير قلوب مخاطبان خود مى پرداختند.
در قرآن نيز اين مسأله به نحو بارزى رخ مى نمايد. مثلها و داستان هاى فراوان، جملات موزون و آهنگين، سوره هاى كوتاه و بلند به مقتضاى زمان و مكان، تفاوت در لحن و بيان در كنار مفاهيم بلند و متعالى، چهره اى جذاب و ماندگار و بهارى بى خزان از قرآن ارائه داده است. يكى از جاذبه هاى دينى كه نقش بسيار مهمى در انتقال تعاليم و مفاهيم مورد نظر دارد «تمثيلات و تشبيهات» است كه در هر زبان و كشورى بخشى از فرهنگ ادبيات آن را تشكيل مى دهد.[2]
آنچه اين مقاله كوتاه به آن پرداخته، بحث از اهميت، كاركردها و روش هاى استفاده از اين ابزار كارآمد در تبليغ است تا به مدد آن تبليغى جذّاب و تأثيرگذار و پرمخاطب حاصل آيد.

مفهوم مثل

«مبرّد» از علماى بزرگ ادبيات عرب در تعريف «مثل» گويد: «المثل مأخوذٌ من المثال و هو قولٌ سائِرٌ يُشَبَّهُ به حال الثانى با الاوّل و الاصلُ فيه التشبيه;[3] مثل از مثال گرفته شده و كلامى است كه به وسيله آن حال دوّمى
را به اوّلى تشبيه مى كنند و اصل در آن عنصر «تشبيه» است.
بنابر آنچه از مبرّد نقل شد در مثل عنصرى به نام تشبيه وجود دارد كه از همين بيان مى توان به نزديكى بين مثل و تشبيه پى برد علاوه بر اينكه «امثال» دامنه وسيعترى دارند و شامل ضرب المثل، كنايه و استعاره نيز مى شوند.[4]
«ضرب المثل» عبارتست از «هر گفتار و قولى است كه داراى تشبيه مجازى [نه حقيقى مانند تمثيلات] باشد و با نهايت ايجاز معنايى عام از آن استفاده گردد و به صورت كوتاه و در مواقع خاص به خود به آن استشهاد نمايند.»[5] اين مثل ها به «امثال كامنه» نيز نام برده اند.[6]
نمونه اى از اين ضرب المثل هاى قرآنى و معادل فارسى آنها به شرح زير است.
«قَالَ أَوَ لَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَـكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِى»[7] (شنيدن كى بود مانند ديدن)
«وَمَن يُهَاجِرْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِى الاَْرْضِ مُرَ غَمًا كَثِيرًا»[8] (از تو حركت از خدا بركت)
در مقابل «ضرب المثل ها» «امثال واضحه» هستند كه داراى لفظ مثل بود، در آنها چيزى به چيز ديگر تشبيه شده است. گاه نيز لفظ مثل در آن نيامده و با ادوات ديگر «كاف تشبيه» و يا حذف ادوات وليكن با حفظ معناى تشبيهى به كار مى رود كه متناسب با هر يك معنا و تعريف خاصى به خود مى گيرد.
آنچه اين مقاله به آن پرداخته است «امثال واضحه و تشبيهات» است كه نظر به كاركردهاى مهم تبليغى و تربيتى آن انتظار مى رود مورد توجه قرار گيرد.

اهميت تمثيلات

قرآن كريم، مخاطب مثال ها را متفكران و عاقلان شمرده و همواره آوردن مثل را وسيله اى براى تفكر و تعقل دانسته است:
«وَ تِلْكَ الاَْمْثَـلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ;[9] و آن مثل ها را براى مردم مى زنيم شايد كه تفكر كنند.»
امام على(عليه السلام) نيز در تأكيد بر اين مسأله چنين مى فرمايند: «اوصيكُمْ عِباداللّه بتقوى اللّه الَّذى ضَرَب الأمثال;[10] سفارش مى كنم شما را اى بندگان خدا به تقواى پروردگارى كه براى بيدراى شما مثل هاى پندآموز آورده است.»
علماى ادبيات عرب نيز بطور وسيع در اين باب سخن گفته اند و فوايد و اهميت آن ها را بيان داشتند.
ابن مقفّع (متوفى 1413 هـ.ق) در اهميت مثل ها گويد: «اِذا جُعِلَ الكلامُ مَثلاً كان أوضَحَ للنطق و آنَقَ للسَّمع وَ اَوسَعَ لشعوب الحديث»[11]
هنگامى كه سخن به شيوه مثل بيان شود گفتار را واضح تر، براى شنونده جذابتر و شاخه هاى سخن را وسيع تر مى كند.
ابراهيم نظام نيز گويد: «يَجْتَمعُ فى المثَلَ اَربَعَةٌ لا تجتمعُ فى غَيرهِ مَن الكلام: ايجاز اللفظ و اصابةُ المعنى و حُسْنُ التشبيه وَجودُة الكنايَة فهو نهايةُ البلاغه;[12] در مثل چهار چيز است كه در غير آن نيست; كوتاهى لفظ، استحكام معنى، زيبايى تشبيه و لطافت كنايه. بنابراين آن نهايت بلاغت است.»
با توجه به همين اهميت و فوايد است كه در متون دينى و سخنان بزرگان علم و دين همواره از اين ابزار كارآمد استفاده شده است. در قرآن كريم بيش از چهل آيه با لفظ مثل آمده كه علاوه بر آن آياتى كه در آن از عنصر تشبيه استفاده شده بسيار بيشتر است. با سيرى در روايات معصومين مى توان انبوهى از تمثيلات و تشبيهات را مشاهده كرد[13] كه اين، علاوه بر حكمت ها و ضرب المثل هايى است كه بعضى بزرگان به گردآورى آن پرداختند.
پيامبر اسلام و ديگر پيامبران مأمور بودند كه از مثل ها در امر تبليغ استفاده كنند. براساس كتاب «عهد قديم» گاه پيامبرى از سوى مردم مورد سرزنش قرار گرفته به خاطر آنكه چرا مثل نمى زند.»[14]
در كتاب «عهد عتيق» سِفْرى به «امثال» اختصاص يافته و در آن مثل ها و حكمت هاى رايج گردآورى شده است.[15] در عهد جديد نيز به كارگيرى مثل ها بسيار آشكار است تا آنجا كه در انجيل مرقس نقل شده كه حضرت عيسى(عليه السلام) بدون مثل سخن نمى گفت.[16]
از آثار بزرگان دينى و نويسندگانى كه بيشتر به امر پرورش جوانان همّت گماشته اند نيز اين مسأله كم و بيش ديده مى شود به عنوان مثال در جاى جاى آثار شهيد مطهرى چه بحث هاى اخلاقى و چه عقيدتى، كلامى و حتى مباحث فلسفى، آن بزرگوار براى تبيين موضوع از اين روش استفاده مى كرده و اساساً شهيد مطهرى استادى زبردست در ارائه معارف به زبان تمثيل به شمار مى رود. كثرت تمثيلات اين شهيد به حدى است كه كتابى مستقل از تمثيلات به كار رفته در آثار ايشان به چاپ رسيده است.[17]
از ديگر بزرگانى كه به اين مهم رويكرد در خور توجهى داشته اند استاد حائرى شيرازى است كه مباحث مختلف اخلاقى و عقيدتى را در قالب تمثيلات و تشبيهات ارائه داده و با عنوان «تمثيلات» به چاپ رسانيده اند.
جذابيت سخنان استاد قرائتى و تأثيرگذارى تربيتى آن بزرگوار نيز بر همگان روشن است. يكى از مهم ترين رموز موفقيت استاد استفاده به موقع و مؤثر از تمثيلات است به گونه اى كه شايد هيچ سخنرانى را از ايشان سراغ نداشته باشيم كه حداقل چند تشبيه زيبا در آن به كار نرفته باشد.
در اهميت اين مسأله در يك كلمه مى توان گفت كه ميزان موفقيت يك معلم و نويسنده و سخنورى كه در القاى پيامى به مخاطب مى كوشد به نحو مؤثرى به استفاده او از اين ابزار كارآمد مربوط مى شود.

كاركرد مثل ها

اگر چه با ذكر كلام علماى ادبيات عرب تا حدى فوايد مثل ها روشن شد ليكن در اين بخش به جهت اهميت تربيتى آن بر آنيم تا كاركردهاى آن را به طور مفصل تر و مصداقى دنبال كنيم.
1) نقش مثال در محسوس كردن مسائل: از آن جا كه انس آدمى بيشتر با محسوسات است و حقايق پيچيده عقلى از دسترس او نسبتاً به دور است، مثال هاى حسى آنها را از فاصله دور است نزديك مى آورد و در آستانه حس قرار مى دهد. قرآن كريم وقتى مى خواهد زشتى غيبت را به تجسم در آورد و حسى كند به گونه اى كه شنونده چهره كريه آن را به طور ملموس دريابد چنين مى فرمايد: «وَ لاَ يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ;[18] بعضى از شما غيبت بعضى ديگر را نكند آيا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟»
چه تمثيل زيبايى و چه صحنه زشتى، آبروى برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست و ريختن اين آبرو به وسيله غيبت از جهت زشتى همانند خوردن گوشت بدن اوست. تعبير به «مَيتاً»(مرده) به خاطر آن است كه «غيبت» در غياب افراد افراد صورت مى گيرد كه همچون مردگان قادر به دفاع از خويشتن نيستند و اين ناجوان مردانه ترين ستمى است كه انسان ممكن است درباره برادر خود روا دارد.[19]
2) نقش مثال در نزديك ساختن مسائل: گاه مى شود كه براى اثبات يك مسأله عميق منطقى و عقلانى بايد انسان به استدلالات مختلفى متوسل گردد كه باز هم ابهام اطراف آن را فرا گرفته، ولى ذكر يك مثال روشن و كاملاً هماهنگ با مقصود چنان راه را نزديك مى كند كه تأثير استدلالات را افزايش مى دهد و از ضرورت استدلال هاى متعدد مى كاهد.
در كتاب «احتجاج طبرسى» آمده است كه «ابن ابى العوجاء» كه از منكران معاد و معاصر امام صادق(عليه السلام)بود از آن حضرت پس از تلاوت آيه 56 نساء: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِـَايَـتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَـهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا; همانا كسانى كه به آياتمان كافر شدند در دوزخ واردشان مى كنيم، هر گاه كه پوستشان بريان شد پوستى ديگر به جاى آن مى نشانيم تا طعم عذاب را بچشند كه همانا خداوند نفوذناپذير و حكيم است.»
پرسيد: «ما ذَنبُ الغَير؟; گناه آن پوست هاى ديگر چيست؟»
امام پاسخى كوتاه و پر معنى به او داد و فرمود: «هى هى و هى غيرها; پوست نو همان پوست سابق است و در عين حال غير آن است.»
ابن ابى العوجاء كه مى دانست در اين عبارت كوتاه سرّى نهفته است گفت: «مَثِّل لى فى ذلك شيئاً من امر الدّنيا; در اين زمينه از امور دنيا مثالى بزن» امام على(عليه السلام) فرمود: «أرَأيتَ لَوْ اَنَ رجلاً اَخذ لبنَةً فكسّرها ثم ردها فى مَلبنَها فهى هى و هى غيرها» اين همانند آن است كه كسى خشتى را بشكند و خرد كند و دوباره در قالب بريزند و به صورت خشت تازه اى در آورد اين خشت دوم همان خشت اول است و در عين حال خشت جديدى مى باشد (مادّه اصلى محفوظ است و تنها صورت آن تغيير كرده است»[20]
3) نقش مثال در همگانى ساختن مسائل: بسيارى از مباحث علمى وجود دارد كه در شكل اصلى اش تنها براى خواص قابل فهم است و توده مردم استفاده چندانى از آن نمى برند ولى هنگامى كه با مثال آميخته و به اين وسيله قابل فهم گردد مردم در هر پايه اى از علم و دانش باشند از آن بهره مى گيرند بنابراين مثل ها به عنوان يك وسيله تعليم و فرهنگ كاربرد غير قابل انكارى دارند.
در تاريخ نقل شده است كه عربى بيابانى وارد مدينه شد و يكسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سيم و زرى بگيرد، پيامبر چيزى به او داد ولى او قانع نشد و سخن درشت و ناهموارى بر زبان آورد و جسارت كرد. اصحاب در خشم شدند و چيزى نمانده بود كه آزارى به او برسانند ولى رسول خدا مانع شد. رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)بعد اعرابى را به خانه برد و مقدارى ديگر به او كمك كرد ضمناً اعرابى از نزديك مشاهد كرد كه وضع رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) به وضع رؤسا و حكامى كه تا كنون ديده شباهت ندارد و زر و خواسته اى در آنجا جمع نشده. اعرابى اظهار رضايت كرد و كلمه اى تشكرآميز بر زبان راند. در اين وقت رسول اكرم به او فرمود: تو ديروز سخن درشت و ناهموارى بر زبان راندى كه موجب خشم اصحاب من شد من مى ترسم از ناحيه آنها به تو گزندى رسد. آيا ممكن است همين جمله را در حضور جمع بگويى؟ او پذيرفت و چنين كرد. اصحاب و ياران رسول خدا(صلى الله عليه وآله) خنديدند. در اين هنگام رسول خدا رو به جمعيت كرد و (در توضيح علت چنين برخوردى با اعرابى در عين سخنان درشت او) فرمود: «مثل من و اينگونه افراد مَثَل همان مردى است كه شترش رميده بود و فرار مى كرد، مردم به خيال اينكه به صاحب شتر كمك دهند فرياد كردند و به دنبال شتر دويدند. آن شتر بيشتر رم كرد و فرارى تر شد، صاحب شتر مردم را بانگ زد و گفت: خواهش مى كنم كسى به شتر من كارى نداشته باشد، من خودم بهتر مى دانم كه از چه راه شتر خويش را رام كنم.
همين كه مردم را از تعقيب بازداشت، رفت و يك مشت علف برداشت و آرام آرام از جلوى شتر بيرون آمد و او را با سهولت رام كرد. اگر ديروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتماً اين اعرابى بدبخت به دست شما كشته شده بود ـ و در چه حال بدى كشته شده بود در حال كفر و بت پرستى ـ ولى مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمى و ملايمت او را رام كردم.»[21]
4) نقش مثال در بالا بردن درجه اطمينان به مسائل: كليات عقلى هر قدر مسلم و منطقى باشند مادام كه در ذهن هستند اطمينان كافى نمى آفرينند چرا كه انسان همواره اطمينان را در عينيت جستجو مى كند. مثال به مسائل ذهنى عينيت مى بخشند و كاربرد آنها را در عالم خارج روشن مى سازند و به همين دليل در ميزان باور و پذيرش و اطمينان نسبت به مسأله اثر مى گذارد.
5) نقش مثال در خاموش سازى لجوجان: بسيار مى شود كه ذكر كليات مسايل به صورت مستدل و منطقى براى خاموش كردن يك فرد لجوج كافى نيست و او همچنان دست و پا مى زند اما هنگام يك مسأله در قالب مثال ريخته مى شود راه را چنان بر او مى بندد كه ديگر مجال بهانه گيرى براى او باقى نمى ماند.
در قرآن مجيد مى خوانيم كه خداوند در برابر كسانى كه در مورد آفرينش حضرت مسيح ـ كه تنها از مادر و بدون وجود پدر صورت گرفت ـ ايراد مى گرفتند كه مگر ممكن است انسان بدون پدر متولد شود مى فرمايد: «إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب;[22] مثل عيسى(عليه السلام) نزد خدا همانند آدم است كه او را از خاك آفريده» اين در حالى است كه ما هر قدر بخواهيم در برابر افراد لجوج بگوييم كه اين كار در برابر قدرت بى پايان خدا كار ساده اى است باز هم مجال بهانه گيرى وجود دارد.[23]
6) نقش مثل ها در جذابيت بخشيدن به سخن: علاوه بر همه آنچه گفته شد مثل ها موجب لطافت و جذابيت سخن مى شوند و طبيعتاً سخن جذاب بر دل مى نشيند و مخاطب خود را جذب مى كند.
امام باقر(عليه السلام) چه زيبا مثل حريص بر دنيا را بيان مى كند: «مَثَلُ الحريص على الدنيا كمثل دودة القَزِّ كُلّما ازدادت مِنَ القَزِّ على نفسها لَفًّا كانَ اَبْعَدَ لَها مِنَ الخروج حَتّى تَموتَ غَمًّا; مثل حريص بر دنيا همانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر دور خود تار بتند راه خروجش بسته تر مى شود تا آنكه از غم بسيار بميرد.»[24]

روش هاى ارائه تمثيلات

1) خطابه اى: در اين روش معلم يا مبلغ مى تواند در ضمن بيان مطلب و متناسب با موضوع موردنظر تمثيلى را انتخاب و آن را توضيح دهد، ابعاد آن را روشن سازد و وجه شباهت موضوع مورد نظر را با تشبيه بيان كند. در اين صورت مخاطب مى تواند ارتباط مناسبى با گوينده و موضوع برقرار كند. آن را خوب بفهمد و در ذهن خود ترسيم و تثبيت كند. به عنوان مثال اگر معلم و خطيب درباره گناه صحبت مى كند با استفاده از حديث مولا على(عليه السلام) مى تواند آن را غنى تر سازد. آن حضرت در ترسيم وضعيت انسان گناهكار و متقى و عاقبت آن دو مى فرمايد: «اَلا و اِنَّ الخطايا خيلٌ شُمُس حُمِلَ عَلَيها اَهْلُها وَ خُلَعِتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهم فى النّار. الاو اِنَّ التَّقوى مطايا ذُلُلٌ حُمِلَ عَليها اَهْلُهَا و اُعطوا اَزِمَّتَها فَاَوردتهم الجَّنة; آگاه باشيد همانا گناهان همانند مركب هاى چموشند كه سواران خود (گناهكاران) را ـ افسار رها شده ـ در آتش دوزخ مى اندازند اما تقوا همانند مركب هاى رام و فرمانبردارى هستند كه سواران خود را ـ افسار بر دست ـ وارد بهشت جاويدان مى كنند.»
با دقت در كلام امام على(عليه السلام) روشن مى گردد كه هر چند سوار بر اسب چموش چند لحظه اى ممكن است سوارى بخورد و يا لذتى برد اما در نهايت اسب چموش بى افسار او را بر زمين مى زند و به مقصد نمى رساند. آرى كوچه پس كوچه هاى گناه بن بست است.
نكته اى ديگر كه مى توان از اين حديث بدست آورد اين كه سواره بر اسب چموش هر چه ديرتر از اسب پايين پرد خطر آن بيشتر است چون كه ممكن است آدمى را از دشت هموار به سوى كوه و دره كشاند و در آنجا بر زمين زند. گناهكار نيز اگر زود ريشه هاى گناه را نخشكاند جهنم براى او قطعى است.
نكته ديگر اينكه همانطورى كه پريدن از اسب چموش سخت است و ممكن است به جراحاتى منجر شود اما نهايتاً نجات بخش است. كنار گذاشتن گناه نيز ابتداءاً سخت است آدمى كه مدتى با گناهكاران يا گناهى مثل اعتياد مأنوس بوده با رها كردن آنها موجب از دست دادن دوستان قبلى و طرد شدن از سوى آنها و يا با رنج هاى جسمى ناشى از ترك اعتياد همراه باشد اما نهايتاً آسايش و آرامش به همراه دارد.
چنانكه ملاحظه مى شود چنانچه معلم و خطيب به ذكر تمثيل و ترجمه آن اكتفا كند نكته چندانى نصيب دانش آموز نمى گردد ولى اگر بيشتر توضيح دهد و خود نيز دقت بيشترى روا دارد لطايف فراوانى مى توان از آن بدست آورد كه شايد در نگاه اول مغفول عنه واقع شود.
2) فعالسازى: يكى از روش هاى ارائه تمثيلات در كلاس درس و يا محفل هاى جمعى علمى فعالسازى ذهن مخاطبين در موضوع مورد تمثيل است اين روش باعث مى شود مخاطبين در فهم مطلب مشاركت داشته جو درس از حالت خشكى در آمده و درك مطلب آسان تر شود. در اين روش معلم مى تواند درباره موضوع مورد نظر تمثيلى را مطرح كند و از مخاطبين بخواهد وجه شبه هاى موجود در تمثيل را بيان كنند. به تجربه اثبات شده است كه با استفاده از عقل جمعى مى توان از تمثيلات نكات لطيف فراوانى را بدست آورد كه شايد ذهن يك فرد قادر به كشف همه آنها نيست.
به عنوان مثال به منظور ايجاد انگيزه و شوق درباره انس با قرآن و حفظ آن و اهميت درس قرآن مى توانيد اين حديث را مطرح كنيد. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «اِنَّ الذى لَيْسَ فى جوفه شىءٌ من القرآن كالبيت الخَرِبِ;[25] كسى كه در درونش چيزى از قرآن نيست همانند خانه ويرانى است». آنگاه با استفاده از اين حديث مى توان به وسيله اين سؤال نظر خواهى كرد كه خانه خراب چه ويژگى هايى دارد كه اگر انسان و قلبى با قرآن مأنوس نباشد اين گونه ويران خواهد بود.
پاره اى از پاسخ هاى احتمالى را از نظر مى گذرانيم:
1) خرابه ها امنيت ندارند قلب بدون قرآن نيز مضطرب است و آرامش ندارد
2) خرابه ها محل تردد خلافكاران است قلب بدون قرآن هم محل تردد شياطين جن و انس و وسوسه هاى آنهاست
3) خرابه ها متعفّن و بد بويند قلب و انسان بى قرآن نيز از عطر معنويت محروم است
4) خرابه ها با اندك تكانى خرابتر مى شوند قلب بدون قرآن نيز متزلزل و هر روز رو به سويى است و با اندك وسوسه اى خراب تر مى شود
5) به پناه گرفتن در خرابه ها نمى شود اطمينان كرد به انسان هاى دور از قرآن نيز نمى توان اطمينان كرد و از شرّ و خيانتشان در امان بود
6) خرابه ها در شب، تاريك و ظلمانى و بدون نورند قلب هاى بدون قرآن نيز در ظلمت به سر مى برند چون قرآن نور است
ظريفى مى گفت به خرابه مجوز كنتور برق نمى دهند و نور در آن راه نمى يابد. قلب بدون قرآن نيز از نور حقيقى محروم و بى بهره است. آرى با اندك تأملى مى توان وجوه مختلفى را به دست آورد به ايجاد نشاط معنوى در كلاس كمك كرد. شما هم اندكى بينديشيد شايد بتوانيد علاوه بر آنچه گفته شد موارد ديگرى را بيابيد.
3) تصويرسازى: يكى از روش هاى ارائه تمثيلات كه در كلاس درس مورد استفاده معلم و مبلغ قرار مى گيرد استفاده از تصاوير است اين تصاوير مى تواند از قبل آماده شده يا در كلاس تصوير شود. تجربه هاى علمى و عملى نشان داده كه دانش آموزان به آنچه در پاى تخته حكّ مى شود توجه بيشترى مى كنند بنابراين اصل نوشتن بر روى تخته جلب توجه مى كند علاوه بر اين اگر نوشته ها به صورت تصوير ارائه شود در ذهن مخاطب تأثير فوق العاده اى دارد. اين شيوه از قديم و به طور سنتى در ميان تعزيه گردان ها كه با نصب پارچه اى از تصاوير حادثه عاشورا يا كرامتى از كرامات معصومين و توضيح بر روى آن به جذب مخاطب مى پرداختند معمول بوده است و همگى شاهد بوده ايم كه چگونه علاقمندان بسيارى از بزرگ و كوچك را به خود جلب مى كرده و ساعت ها سر پا نگه مى داشتند.
در حديثى به نقل از ابن مسعود آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مربعى را رسم كرد و يك خط در وسط آن و خطى بيرون آن كشيد و خطوط كوچكى در كنار خط ميانى رسم كرد و فرمود: اين (خط وسط) انسان است و اين (مربع) اجل اوست كه دورش را گرفته و بر او احاطه دارد و اين كه خارج قرار دارد آرزوى اوست و اين خط هاى كوچك پيشامدها و بيمارى هايند اگر اين يكى خطا رود اين يكى او را نيش مى زند و اگر اين هم خطا رود آن ديگرى او را مى گزد و اين تصوير چيزى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسم كرد.[26]
4) علمى: يكى ديگر از روش هاى به كارگيرى تمثيل استفاده از شيوه عملى براى تأييد گفتار است در اين روش از موارد موجود در طبيعت كه همسان با موضوع مورد نظر است استفاده مى گردد اين موارد ممكن است به كلاس درس آورده شود يا در اردوها و تفريحات مورد اجرا قرار گيرد.
از امام صادق(عليه السلام) نقل شده است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در زمينى خشك و بى گياه فرود آمده و به اصحابش فرمود: مقدارى هيزم بياوريد عرض كردند: اى رسول خدا! ما در سرزمين خشك و بى گياه هستيم كه در آن هيزمى يافت نمى شود. فرمود: هر كسى هر چه يافت بياورد آن ها هيزم را جمع كردند و در برابر حضرت انباشتند پس فرمود: گناهان نيز اينگونه جمع مى شود.[27]
همچنين درباره آيه 67 سوره فرقان: «وَ الَّذِينَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمْ يُسْرِفُواْ وَ لَمْ يَقْتُرُواْ وَ كَانَ بَيْنَ ذَ لِكَ قَوَامًا; آنان كه هنگامى كه انفاق مى كنند نه اسراف مى كنند و نه سخت گيرى مى نمايند بلكه در ميان اين دو حد اعتدالى را رعايت مى كنند.» از امام صادق نقل شده است كه اين آيه را تلاوت فرمود آنگاه مشتى سنگ ريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود: اين همان «اقتار» و سخت گيرى است پس مشت ديگرى برداشت و چنان دست خود را باز كرد كه همه آن بر زمين ريخت و فرمود: اين «اسراف» است: بار سوم مشت ديگرى برداشت و كمى دست خود را گشود به گونه اى كه مقدارى فرو ريخت و مقدارى در دستش باز ماند و فرمود اين همان «قوام» است.[28]

نكاتى درباره فهم مثل ها

1) قرآن كريم فهم مثل ها را ساده ندانسته و فهم آنها را ويژه كسانى مى داند كه اهل علم اند. «وَ تِلْكَ الاَْمْثَـلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَآ إِلاَّ الْعَــلِمُونَ;[29] و آن مثل ها را براى مردم مى زنيم ليكن جز دانايان آنها را درك نمى كنند.»
در جاى ديگر قرآن به عده اى اشاره مى كند كه مثل زدن خداوند به پشه اى را تمسخر مى كنند ولى خداوند توجه آن ها را به حكمتى كه در درون آن وجود دارد جلب مى كند.[30] بنابراين فهم مثل ها نياز به دقت و تدبر دارد.
2) گاه بعضى از تمثيلات شبهه بر دارند و در نگاه اول شنونده را با اين سؤال مواجه مى كنند كه منظور از ارائه اين تمثيل چيست؟ ليكن محدود شدن به محدوده مثل و دور ماندن از هدف و وجهى كه اين مثل براى آن ذكر شده گمراه كننده است.
به عنوان نمونه امام على(عليه السلام) در آغاز خطبه ششم نهج البلاغه مى فرمايد: «و اللّه لا اكون كالضَّبُعِ تَنامُ عَلى طولِ اللَّدِم»; به خدا سوگند من همچون كفتار نيستم كه با ضربات آرام و ملايم (در برابر) لانه اش به خواب مى رود تا صياد به او مى رسد.»
معروف است كه كفتار حيوان ابلهى است و صياد براى شكار آن با سنگ يا چوب به آرامى بر در لانه كفتار مى زند و او را به خواب برده و شكار مى كند.[31] ندانستن اين ويژگى اين شبهه را پيش مى آورد كه چرا امام فرمود من كفتار نيستم؟ ولى با شناخت اين ويژگى كفتار بايد گفت در حقيقت حضرت با اين تمثيل مى خواهند بيدارى خود را از مسايل سياسى زمان برسانند.[32]
3) از آنجا كه فهم مثل ها نيازمند تأمل و تعقل است از اين رو كسانى كه اهل دقت بيشترى هستند از مثل ها استفاده بيشترى مى كنند و ظرايف بيشترى را كشف مى كنند از يك مثل مى توان نكات مختلفى را بدست آورد كه يكى از ديگرى عميق تر و در عين حال همگى درست باشد.
حال با توجه به اهميت مثل ها انتظار مى رود كلاس هاى درس، منابر و سخنرانى ها، كتاب هاى درس و ساير وسايل ارتباط جمعى رويكرد در خورد توجهى به اين مسأله نشان دهند.
اما متأسفانه در حال حاضر شاهديم كه معلمان و مبلغان و كتب درسى دينى و قرآن از اين ابزار كارآمد به دور افتادند و در موارد زيادى كلاس هاى درسِ بى روح و خطابه هاى خشك و بى جاذبه نه تنها مخاطب را به خود جذب نمى كند كه مايه بى حوصلگى او نيز شده و از اصل بحث گريزان مى گردد.
پس بكوشيم با شناخت بيشتر جاذبه هاى دينى و به كار بستن آنها، بر غناى تعليم و تربيت خويش و بر ماندگارى آنها در ذهن كودكان، نوجوانان و جوانان بيفزاييم.

پى‏نوشتها:

1 . غرر الحكم و دررالكلم، حديث 354.
2 . مثل هاى آسمانى، ص 9 و 10، مؤلف: على اسعدى، انتشارات دارالحديث، چاپ اول 1383.
3 . امثال القرآن، ص 1، على اصغر حكمت، چاپ دوم، بنياد قرآن، 1361، به نقل از مقدمه مجمع الامثال ميدانى.
4 . منبع پيشين، ص 3 و 4.
5 . منبع پيشين، ص 3.
6 . الاتقان فى علوم القرآن، ج 2، ص 42 ، 1; جلال الدين عبدالرحمن السيوطى، تحقيق مصطفى ديب البغا، 2 جلد، الطبعه الثالثه، دار ابن كثير، 1416هـ .ق
7 . بقره/ 260.
8 . نساء/ 100.
9 . حشر/ 21.
10 . نهج البلاغه، خطبه 83/4، ترجمه محمد دشتى.
11 . امثال القرآن، ص 2، به نقل از مجمع الامثال ميدانى.
12 . منبع پشين.
13 . در كتاب مثل هاى آسمانى 40 آيه تمثيلى و 960 روايت تمثيلى و تشبيهى با دسته بندى موضوعى آمده است: مثل هاى آسمانى، على اسعدى، انتشارات دارالحديث.
14 . عهد قديم، خرقيال، باب 20، آيه 49، انتشارات اساطير، ترجمه فاضل خان همدانى و ديگران، چاپ اول 1380.
15 . منبع پيشين، امثال.
16 . منبع پيشين، عهد جديد، انجيل مرقس، باب 4، آيه 34.
17 . تمثيلات و تشبيهات در آثار شهيد مطهرى، عليرضا رجالى تهرانى، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم.
18 . حجرات/ 12.
19 . تفسير نمونه، ج 22، ص 185، آيت الله مكارم شيرازى و همكاران، انتشارات دارالكتب الاسلامية.
20 . منبع پيشين، ج 3، ص 429 به نقل از احتجاج طبرسى.
21 . داستان راستان، ج 1، ص 43 ـ 44، شهيد مطهرى، چاپ 23، بهار 75، انتشارات صدرا، با تلخيص داستان.
22 . آل عمران/ 59.
23 . بحث كاركرد مثل ها با اضافات فراوان تا به اينجا اقتباس از تفسير نمونه، ج 10، ص 173 ـ 176 صورت گرفته است.
24 . اصول الكافى، 2 / 316 / 7، محمد بن يعقوب كلينى، تصحيح على اكبر غفارى، 8 جلد، دارالاضواء، 1405.
25 . كنز العمال، ص 512، حديث 2276. علاءالدين المتقى بن حسام الدين الهندى، 8 جلد، مؤسسه الرساله، بيروت 1409.
26 . الترغيب و التزهيب، ج 4، ص 141، زكى الدين عبدالعظيم بن عبدالقوى المنذر، الطبعه الثانيه، دارابن كثير، دارالكلم الطيب، 1417 هـ .ق.
27 . اصول كافى، 2 / 288 / 3.
28 . تفسير نمونه، ج 15، ص 152، به نقل از نورالثقلين، ج 4، ص 29.
29 . عنكبوت/ 43.
30 . بقره/ 26.
31 . پيام امام، ج 1، ص 453، آيت الله مكارم شيرازى و همكاران، انتشارات دارالكتب الاسلامية.
32 . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، مقدمه ص 18.

مقالات مشابه

واکاوی بیان شیوه‌های تمثیلی در قرآن کریم

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهمجید خزاعی, مجیدرضا کمالی بانیانی, محمدرضا کمالی بانیانی, مهدی‌رضا کمالی بانیانی

«تمثیل» ابزار مشترک قرآن کریم و أناجیل

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهفیض‌الله اکبری دستک

جستارى بر انواع تمثيل در مَثَل ها و قصّه هاى قرآن كريم

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهنیلوفر رضازاده, فاطمه شاهرودی

تبيين عبارت (من كل مثل) در قرآن كريم

نام نشریهفصلنامه حسنا

نام نویسندهسهیلا جلالی, فریده امینی

اشاعه نوآوری از دیدگاه قرآن کریم؛ رویکردی نو در بررسی تبلیغ دین

نام نشریهدین و ارتباطات

نام نویسندهسیدحسین شرف‌الدین, اسماعیل صابرکیوج

تفسير حکمت تکرار «تمثيل دنيا» در قرآن

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهرحمت‌الله عبدالله‌زاده, محمدتقی رفعت‌نژاد, شیدالله رستخیز شورکایی

فرهنگ نامه ای قرآنی از لون دیگر

نام نشریهماهنامه کتاب ماه دین

نام نویسندهاسماعیل باغستانی