آندره شورقى (متولد يازدهم اوت 1917) در شمال الجزاير و از يهوديان مهاجر به اسرائيل است. وى مدتى معاون شهردارى بيتالمقدس و مشاور مذهبى دولت اسرائيل بوده و افزون بر سكونت در اسرائيل، تابعيت فرانسوى نيز دارد. وى علاوه بر ترجمهاى تفسيرى از تورات و انجيل (در ده جلد، 1994) به زبان فرانسوى انجام داده و در مجموع در دانستن زبانهاى عبرى، عربى، و فرانسوى فردى عالم و متبحر شناخته مىشود.
ترجمه فرانسوى شورقى كه در سال 1991 منتشر شده است عنوان L Appel ,Le Coran دارد. محتويات اين اثر عبارت است از: مقدمه مترجم (25 صفحه)، ترجمه متن قرآن (1400 صفحه)، درباره خط عربى (2 صفحه)، فهرستى از 99 اسم حسناى الهى، فهرستى موضوعى، نقشه شبه جزيره عربستان در عصر پيامبر، و نقشهاى از جهان اسلام. اينكه يهودى متعصبى چون آندره (ناتان) شورقى ترجمهاى از قرآن ارائه كند، ظن و پيشداورى نخستين ما به ناصواب بودن شيوه مترجم را شكل مىدهد. اما به جز اين، ترجمه شورقى در نظر همگان بسيار عجيب و بديع است. در روى جلد نام L Appelنهاده كه به معناى «ندا»، «آواز» و «دعوت» است؛ در ترجمه رحمان و رحيم واژههاى Matriciel و Matriciant به كار مىبرد كه نه از رحمت بلكه از رحيم و زهدان مشتقاند. دين (در مالك يوم الدين) را به معناى دين و قرض مىداند و براى بسيارى از واژگان قرآن ريشههاى عبرى و يهودى مىتراشد. وى تقريباً در ترجمه تمام كلمات و اصطلاحات مشهور قرآنى چون مفلحون، متقين، حمد، كفر، توبه، ايمان و مانند آن بدعت مىگذارد و مىكوشد همواره معادلهاى غريب مغير مأنوس (و حتى غير موجود در فرهنگهاى فرانسوى) وضع كند. جالب توجه آنكه در ترجمه فرانسوى وى از تورات و انجيل نيز به همين سان واژههاى غريب و غير رايج به كار رفته است.
ترجمه عبارت از آفريدن متنى است كه وظيفه روشن و انحصارى آن، معاف ساختن مردمى كه قرار بوده متن اصلى را بخوانند از خواندن متن اصلى است، بدون آنكه به دليل تغيير شكل، چيز زيادى را از دست بدهند. اين عمل، وجود برخى صلاحيتها و به كارگيرى برخى قواعد را ايجاب مىكند: تسلط خوب و يكسان بر دو زبان مبدأ و مقصد به همراه شناخت كامل تحولات تاريخى و فرهنگى واژهها، تصورات و مفاهيم. مترجم در صورت داشتن نقص در زمينههاى مزبور بايد نقص خود را بر طرف و خويشتن را بد آنها مجهز سازد. واژهها، تصورات و مفاهيم مورد اشاره، گاه فاقد معادل در زبان مقصدند كه در اين صورت، مترجم ناگزير خواهد بود پس از آوانويسى و يا درج واژه اصلى، براى آن - چه از طريق تفسير معانى و چه از راه ابداع واژه - معادل سازى كند. ملاحظات و انتزاعات مزبور، از مشكلات عامى ناشى مىشود كه بر سر راه گذر از يك زبان به زبان ديگر وجود دارد، به ويژه اگر اين گذر از زبانى سامى به يكى از زبانهاى هندواروپايى و بر روى متنى باشد كه قرآن وحيانى خوانده مىشود؛ قرآنى كه موضوع آن نه طرح افكار، ذهنيات و فلسفه يك فرد، بلكه مبناى اعتقاد، رجوع و انديشه ميليونها انسان از نخستين روز پيدايش آن است. امروزه مردم فرانسه و به نحو اعم، مردم غرب، نسبت به قرآن كنجكاو و براى بررسى آن برانگيخته و نيز نسبت به آنچه رسانههاى غرب، تهديد قرآن و خرق سنتهاى گذشته توسط آن مىنامند، هراسان شدهاند.
ما در اينجا با وجود اعتقاد به انگيزه نيك «آندره شورقى» به اختصار، درصدد بررسى ترجمه او به منظور جلب توجه كسانى كه از آن استفاده مىكنند و يا اين ترجمه براى آنان در نظر گرفته شده است، به خطرهايى كه اينگونه اقدامات فردى بدون رعايت ويژگىهاى متنى احترامانگيز همچون قرآن، پديد مىآورد هستيم.
آنچه قبل از هر چيز در مورد اين ترجمه جلب نظر مىكند اين است كه بر روى جلد آن پس از واژه Coran نوشته شده است: AL-Qur an AL-Da Wa شورقى در مقدمه خود مىگويد لفظ «قرآن» در شصت موردى كه در اين كتاب آسمانى به كار رفته قبل از هر چيز داراى معناى دعوت است و ريشه قرأ در زبانهاى سامى نيز همين معنا را داشته است. وى در مقدمه خود، ترجمه را در هر حال غير از تفسير نمىداند كه اين امر سؤالاتى را پديد مىآورد.
ترجمه متنى همانند قرآن اتخاذ دو نگرش متفاوت و گاه متناقض را ايجاب مىكند: مترجم بايد شيوه مورد استفاده خود را در ترجمه قرآن، اعم از شيوه تفسيرى، سنى، شيعى، عرفانى، سنتى و يا نوگرا اعلام كند، هر چند وى در زبانهاى شرقى بسيار تبحر داشته باشد. شورقى در ترجمه خود از هيچگونه كتاب تفسيرى سخن به ميان نمىآورد، بلكه به سخن گفتن درباره تفاسير متداول و مطابق با مرام شريعت اكتفا مىورزد. همچنين مترجم بايد ضمن داشتن آگهى و تعهد لازم نسبت به بازآفرينى متنى مذهبى كه بر اساس روايات تفسيرى صورت مىگيرد، تصميم خود را در زمينه كنار نهادن اين روايات و باز يافت متن دست نخورده قرآن بگيرد. مطلب اخير، موضوع رساله دكتر ژاكلين شابى (Jaclquline Chabbi) بوده است. چنين چيزى - چنانكه اشاره شد - ايجاب مىكند قرآن در قالب قضايى - زمانى عصر نزول، و زبان آن نيز، زبان همان عصر در نظر گرفته مىشود و بين ارزشهاى معاصر زمان نزول قرآن و ارزشهايى كه بعدها بر اثر جزم گرايى اسلامى پديد آمده فرق گذاشته شود. همچنين به كارى مقايسهاى بين اشعار قبل از اسلام و اشعار قرن اول هجرت دست زده شود. در اينكار، صرفه جويى و كوتاهى روا نيست، زيرا محصور شدند در نگرشى را در پى خواهد داشت كه تنها حول قرآن دور مىزند. شورقى از اين مشكلات دم نمىزند. آيا مىتوان چنين فرض كرد كه اين مشكلات در مورد كسى كه ادعاى تسلط بر زبان عربى دارد، حل شده و يا طرح آنها در برابر او، دور از نزاكت است؟ طرح اين سؤال به اين جهت است كه در برگه تبليغاتى گونهاى كه ضميمه ترجمه شورقى است مىخوانيم كه «مترجم حاضر داراى عناوينى است كه جاى بحث چندانى را (در مورد شايستگى و صلاحيت او) بر جا نمىگذارد: زبان عربى، زبان مادرى اوست. وى كودكى را در بلاد اسلام گذرانده و به اين موارد بايد عمرى تعمق وى را در زبانهاى شرقى و تجربه منحصر به فرد او در ترجمه كامل تورات - كه زبان اصلى و موضوعات آن بسيار به قرآن نزديك است - افزود».
لازم به ذكر اين نكته نيست كه «عربى قرآن» زبان مادرى هيچكس نبوده و نيست و اين زبان امروزه براى همه مردم جهان - و از آنجمله مردم عرب زبان - يك زبان بيگانه محسوب مىشود. در هم آميختن دو مجموعه - اگر نگوييم دو زبان - مورد اشاره در بالا، به طور قطع به معناى بيراهه رفتن و نيز قرائتهاى اشتباه خواهد بود.
و حركت بر اساس همين اصل يعنى قرابت زبان و موضوعات قرآن و تورات است كه بهترين مستمسك براى «عبرى گرايى» و «تورات گرايى» در ترجمه قرآن و تراشيدن نسخه بدلى از عهد قديم با استفاده از قرآن خواهد گرديد. همچنين در اين صورت، تاريخ و ويژگىهاى زبان عربى و دست اول بودن تمام يا بخشى تعيين كننده از قرآن بر اثر «پان عبريسيم» افراطى انكار خواهد گرديد، به علاوه در چنين صورتى، قرآن جز تكرار تورات نخواهد بود و عربى چارهاى از خضوع در برابر عبرى نخواهد داشت. ارنست رنان نيز اين پيش فرض را انكار نكرده و درباره آن نوشته است «گنجينه زبانهاى سامى از طريق زبان عبرى به ما رسيده است». شورقى مىگويد او نيز ترجيح داده قرآن را براساس منطق تورات و انجيل و استمرار آنها ترجمه كند. اين منطقى است كه صرفاً مورد آن ارائه شود. شورقى همچنين مىنويسد فرد عبرى گرا از وقوف بر هماهنگىهاى متعدد و عميق بين زبان قرآن و زبان عبرى تورات شگفتزده مىگردد. كلمات مورد استفاده در قرآن، نيروى خود را جز در اختيار كسى كه در قرائت تورات كار كشته گشته است نمىگذارند. وى انتقال الفاظ درس و فطر به همراه مفاهيم آنها را از عبرى به عربى، نمونههايى از اين دست مىشمرد.
ما ضمن بررسىهاى خود خواهيم ديد كه زبان عربى در ترجمه شورقى در مقدمه خود به بحث تاريخ قرآن نيز مىپردازد كه داراى اغلاط تاريخى، غير دقيق و غير استادانه است. وى پس از آن مطالبى تعجب آور را درباره تاريخ عربستان و اوضاع مذهبى و معنوى آن بيان مىكند، او از جمله به جنگ خندق اشاره و آنرا راه فتح عربستان توسط سپاه اسلام، اعلام مىكند. شورقى به خوانندگانش اجازه بررسى صحت ادعاها يا تعيين اغلاط تاريخى خود را نمىدهد. همواره از اهل كتاب به Tentes de l Ecrit Les تعبير كرده كه از آنها كه Tente در زبان فرانسه ته معناى خيمه است، انتقال از تركيب فوق به معنا و مفهوم اهل كتاب براى خواننده از محلات است! دليل چنين برگردانى اين است كه در زبان عبرى ohel به معناى خيمه است و او اهل را نيز به همين معنا ترجمه كرده و منشأ اشتباه او نيز چادرى بوده كه يهوديان زير آن پيمان مىبستهاند.
شورقى در ترجمه خود براى تعبير از جزء اول و حزب يك، عبارات Hizb UnùOjuz premier را به كار برده كه فهم آن نيز براى شخصى جديد الاسلامى كه عربى نمىداند مشكل خواهد بود. او «حمد» را به تمناى عاشقانه ترجمه كرده كه چنين معادلى نه در هيچ كتاب واژهنگارى عربى و نه در هيچيك از زبانهاى گفتارى عرب امروز يافت نمىشود، مگر اينكه فرض كنيم قرآن ابتدا به زبان عبرى نازل شده و سپس با حروف عربى نگارش يافته باشد! وى «المغضوب عليهم» را به جاى Courrouce s به Courrouceurs ترجمه كرده كه معناى آن «به خشم آورندگان» مىباشد. به نظر ما بررسى ترجمه 36 آيه اول سوره يوسف نشان خواهد داد اين ترجمه حقيقتاً غير قابل قبول است.
(ناقد پس از بررسى آيات مورد اشاره مىافزايد: )
اطاله بحث، جهت نشان دادن اشتباهات، بيراهه رفتنها و سردرگمىهاى موجود در اين متن كه ترجمه قرآن ناميده شد، بى فايد ه خواهد بود. مثالهاى ارائه شده رسا و نشان دهنده آنند كه اطلاع از زبان گفتارى عربى در مغرب و نيز كمتر از آن، زبان عبرى و يا به كارگيرى واژهشناسى سيشماتيك براى ادعاى ارائه ترجمهاى صحيح از قرآن كافى نخواهد بود و خواننده فرانسوى براى دست يابى به محتواى كتاب مسلمانان بايد منتظر دست يا زيدن گروهى از محققان به اقدامى وسيع و فراتر از تواناييهاى فردى باشد. چنين چيزى نيز امكانپذير نيست مگر آن كه پيش از آن شمار بزرگترى از تك پژوهىهاى ويژه جنبههاى مختلف متن قرآنى پديد آيد. قبل از آن نيز بايد دست به تحليلهايى بسيار كاوشگرانه درباره مشكلاتى زد كه هر متن كه ادعاى مقدس بودن آن مىشود و هم اكنون نيز زير انبوهى از تفاسير، شروح و قرائتهاى سياسى - مذهبى پديد آمده مدفون است، به وجود مىآورد.