عبرى گرايى مدرن در ترجمه قرآن: درباره ترجمه آندره شورقى از قرآن كريم

پدیدآورعبدالله شیخ موسی

نشریهبولتن مرجع 6

تاریخ انتشار1388/01/28

منبع مقاله

share 303 بازدید
عبرى گرايى مدرن در ترجمه قرآن: درباره ترجمه آندره شورقى از قرآن كريم

عبدالله شيخ موسى

اشاره ويراستار

آندره شورقى (متولد يازدهم اوت 1917) در شمال الجزاير و از يهوديان مهاجر به اسرائيل است. وى مدتى معاون شهردارى بيت‏المقدس و مشاور مذهبى دولت اسرائيل بوده و افزون بر سكونت در اسرائيل، تابعيت فرانسوى نيز دارد. وى علاوه بر ترجمه‏اى تفسيرى از تورات و انجيل (در ده جلد، 1994) به زبان فرانسوى انجام داده و در مجموع در دانستن زبانهاى عبرى، عربى، و فرانسوى فردى عالم و متبحر شناخته مى‏شود.
ترجمه فرانسوى شورقى كه در سال 1991 منتشر شده است عنوان L Appel ,Le Coran دارد. محتويات اين اثر عبارت است از: مقدمه مترجم (25 صفحه)، ترجمه متن قرآن (1400 صفحه)، درباره خط عربى (2 صفحه)، فهرستى از 99 اسم حسناى الهى، فهرستى موضوعى، نقشه شبه جزيره عربستان در عصر پيامبر، و نقشه‏اى از جهان اسلام. اينكه يهودى متعصبى چون آندره (ناتان) شورقى ترجمه‏اى از قرآن ارائه كند، ظن و پيشداورى نخستين ما به ناصواب بودن شيوه مترجم را شكل مى‏دهد. اما به جز اين، ترجمه شورقى در نظر همگان بسيار عجيب و بديع است. در روى جلد نام L Appelنهاده كه به معناى «ندا»، «آواز» و «دعوت» است؛ در ترجمه رحمان و رحيم واژه‏هاى Matriciel و Matriciant به كار مى‏برد كه نه از رحمت بلكه از رحيم و زهدان مشتق‏اند. دين (در مالك يوم الدين) را به معناى دين و قرض مى‏داند و براى بسيارى از واژگان قرآن ريشه‏هاى عبرى و يهودى مى‏تراشد. وى تقريباً در ترجمه تمام كلمات و اصطلاحات مشهور قرآنى چون مفلحون، متقين، حمد، كفر، توبه، ايمان و مانند آن بدعت مى‏گذارد و مى‏كوشد همواره معادل‏هاى غريب مغير مأنوس (و حتى غير موجود در فرهنگ‏هاى فرانسوى) وضع كند. جالب توجه آنكه در ترجمه فرانسوى وى از تورات و انجيل نيز به همين سان واژه‏هاى غريب و غير رايج به كار رفته است.

خلاصه مقاله

ترجمه عبارت از آفريدن متنى است كه وظيفه روشن و انحصارى آن، معاف ساختن مردمى كه قرار بوده متن اصلى را بخوانند از خواندن متن اصلى است، بدون آنكه به دليل تغيير شكل، چيز زيادى را از دست بدهند. اين عمل، وجود برخى صلاحيت‏ها و به كارگيرى برخى قواعد را ايجاب مى‏كند: تسلط خوب و يكسان بر دو زبان مبدأ و مقصد به همراه شناخت كامل تحولات تاريخى و فرهنگى واژه‏ها، تصورات و مفاهيم. مترجم در صورت داشتن نقص در زمينه‏هاى مزبور بايد نقص خود را بر طرف و خويشتن را بد آن‏ها مجهز سازد. واژه‏ها، تصورات و مفاهيم مورد اشاره، گاه فاقد معادل در زبان مقصدند كه در اين صورت، مترجم ناگزير خواهد بود پس از آوانويسى و يا درج واژه اصلى، براى آن - چه از طريق تفسير معانى و چه از راه ابداع واژه - معادل سازى كند. ملاحظات و انتزاعات مزبور، از مشكلات عامى ناشى مى‏شود كه بر سر راه گذر از يك زبان به زبان ديگر وجود دارد، به ويژه اگر اين گذر از زبانى سامى به يكى از زبان‏هاى هندواروپايى و بر روى متنى باشد كه قرآن وحيانى خوانده مى‏شود؛ قرآنى كه موضوع آن نه طرح افكار، ذهنيات و فلسفه يك فرد، بلكه مبناى اعتقاد، رجوع و انديشه ميليون‏ها انسان از نخستين روز پيدايش آن است. امروزه مردم فرانسه و به نحو اعم، مردم غرب، نسبت به قرآن كنجكاو و براى بررسى آن برانگيخته و نيز نسبت به آنچه رسانه‏هاى غرب، تهديد قرآن و خرق سنت‏هاى گذشته توسط آن مى‏نامند، هراسان شده‏اند.
ما در اينجا با وجود اعتقاد به انگيزه نيك «آندره شورقى» به اختصار، درصدد بررسى ترجمه او به منظور جلب توجه كسانى كه از آن استفاده مى‏كنند و يا اين ترجمه براى آنان در نظر گرفته شده است، به خطرهايى كه اينگونه اقدامات فردى بدون رعايت ويژگى‏هاى متنى احترام‏انگيز همچون قرآن، پديد مى‏آورد هستيم.
آنچه قبل از هر چيز در مورد اين ترجمه جلب نظر مى‏كند اين است كه بر روى جلد آن پس از واژه Coran نوشته شده است: AL-Qur an AL-Da Wa شورقى در مقدمه خود مى‏گويد لفظ «قرآن» در شصت موردى كه در اين كتاب آسمانى به كار رفته قبل از هر چيز داراى معناى دعوت است و ريشه قرأ در زبانهاى سامى نيز همين معنا را داشته است. وى در مقدمه خود، ترجمه را در هر حال غير از تفسير نمى‏داند كه اين امر سؤالاتى را پديد مى‏آورد.
ترجمه متنى همانند قرآن اتخاذ دو نگرش متفاوت و گاه متناقض را ايجاب مى‏كند: مترجم بايد شيوه مورد استفاده خود را در ترجمه قرآن، اعم از شيوه تفسيرى، سنى، شيعى، عرفانى، سنتى و يا نوگرا اعلام كند، هر چند وى در زبان‏هاى شرقى بسيار تبحر داشته باشد. شورقى در ترجمه خود از هيچ‏گونه كتاب تفسيرى سخن به ميان نمى‏آورد، بلكه به سخن گفتن درباره تفاسير متداول و مطابق با مرام شريعت اكتفا مى‏ورزد. همچنين مترجم بايد ضمن داشتن آگهى و تعهد لازم نسبت به بازآفرينى متنى مذهبى كه بر اساس روايات تفسيرى صورت مى‏گيرد، تصميم خود را در زمينه كنار نهادن اين روايات و باز يافت متن دست نخورده قرآن بگيرد. مطلب اخير، موضوع رساله دكتر ژاكلين شابى (Jaclquline Chabbi) بوده است. چنين چيزى - چنانكه اشاره شد - ايجاب مى‏كند قرآن در قالب قضايى - زمانى عصر نزول، و زبان آن نيز، زبان همان عصر در نظر گرفته مى‏شود و بين ارزشهاى معاصر زمان نزول قرآن و ارزش‏هايى كه بعدها بر اثر جزم گرايى اسلامى پديد آمده فرق گذاشته شود. همچنين به كارى مقايسه‏اى بين اشعار قبل از اسلام و اشعار قرن اول هجرت دست زده شود. در اينكار، صرفه جويى و كوتاهى روا نيست، زيرا محصور شدند در نگرشى را در پى خواهد داشت كه تنها حول قرآن دور مى‏زند. شورقى از اين مشكلات دم نمى‏زند. آيا مى‏توان چنين فرض كرد كه اين مشكلات در مورد كسى كه ادعاى تسلط بر زبان عربى دارد، حل شده و يا طرح آنها در برابر او، دور از نزاكت است؟ طرح اين سؤال به اين جهت است كه در برگه تبليغاتى گونه‏اى كه ضميمه ترجمه شورقى است مى‏خوانيم كه «مترجم حاضر داراى عناوينى است كه جاى بحث چندانى را (در مورد شايستگى و صلاحيت او) بر جا نمى‏گذارد: زبان عربى، زبان مادرى اوست. وى كودكى را در بلاد اسلام گذرانده و به اين موارد بايد عمرى تعمق وى را در زبانهاى شرقى و تجربه منحصر به فرد او در ترجمه كامل تورات - كه زبان اصلى و موضوعات آن بسيار به قرآن نزديك است - افزود».
لازم به ذكر اين نكته نيست كه «عربى قرآن» زبان مادرى هيچكس نبوده و نيست و اين زبان امروزه براى همه مردم جهان - و از آنجمله مردم عرب زبان - يك زبان بيگانه محسوب مى‏شود. در هم آميختن دو مجموعه - اگر نگوييم دو زبان - مورد اشاره در بالا، به طور قطع به معناى بيراهه رفتن و نيز قرائتهاى اشتباه خواهد بود.
و حركت بر اساس همين اصل يعنى قرابت زبان و موضوعات قرآن و تورات است كه بهترين مستمسك براى «عبرى گرايى» و «تورات گرايى» در ترجمه قرآن و تراشيدن نسخه بدلى از عهد قديم با استفاده از قرآن خواهد گرديد. همچنين در اين صورت، تاريخ و ويژگى‏هاى زبان عربى و دست اول بودن تمام يا بخشى تعيين كننده از قرآن بر اثر «پان عبريسيم» افراطى انكار خواهد گرديد، به علاوه در چنين صورتى، قرآن جز تكرار تورات نخواهد بود و عربى چاره‏اى از خضوع در برابر عبرى نخواهد داشت. ارنست رنان نيز اين پيش فرض را انكار نكرده و درباره آن نوشته است «گنجينه زبانهاى سامى از طريق زبان عبرى به ما رسيده است». شورقى مى‏گويد او نيز ترجيح داده قرآن را براساس منطق تورات و انجيل و استمرار آنها ترجمه كند. اين منطقى است كه صرفاً مورد آن ارائه شود. شورقى همچنين مى‏نويسد فرد عبرى گرا از وقوف بر هماهنگى‏هاى متعدد و عميق بين زبان قرآن و زبان عبرى تورات شگفت‏زده مى‏گردد. كلمات مورد استفاده در قرآن، نيروى خود را جز در اختيار كسى كه در قرائت تورات كار كشته گشته است نمى‏گذارند. وى انتقال الفاظ درس و فطر به همراه مفاهيم آنها را از عبرى به عربى، نمونه‏هايى از اين دست مى‏شمرد.
ما ضمن بررسى‏هاى خود خواهيم ديد كه زبان عربى در ترجمه شورقى در مقدمه خود به بحث تاريخ قرآن نيز مى‏پردازد كه داراى اغلاط تاريخى، غير دقيق و غير استادانه است. وى پس از آن مطالبى تعجب آور را درباره تاريخ عربستان و اوضاع مذهبى و معنوى آن بيان مى‏كند، او از جمله به جنگ خندق اشاره و آنرا راه فتح عربستان توسط سپاه اسلام، اعلام مى‏كند. شورقى به خوانندگانش اجازه بررسى صحت ادعاها يا تعيين اغلاط تاريخى خود را نمى‏دهد. همواره از اهل كتاب به Tentes de l Ecrit Les تعبير كرده كه از آنها كه Tente در زبان فرانسه ته معناى خيمه است، انتقال از تركيب فوق به معنا و مفهوم اهل كتاب براى خواننده از محلات است! دليل چنين برگردانى اين است كه در زبان عبرى ohel به معناى خيمه است و او اهل را نيز به همين معنا ترجمه كرده و منشأ اشتباه او نيز چادرى بوده كه يهوديان زير آن پيمان مى‏بسته‏اند.
شورقى در ترجمه خود براى تعبير از جزء اول و حزب يك، عبارات Hizb UnùOjuz premier را به كار برده كه فهم آن نيز براى شخصى جديد الاسلامى كه عربى نمى‏داند مشكل خواهد بود. او «حمد» را به تمناى عاشقانه ترجمه كرده كه چنين معادلى نه در هيچ كتاب واژه‏نگارى عربى و نه در هيچيك از زبانهاى گفتارى عرب امروز يافت نمى‏شود، مگر اينكه فرض كنيم قرآن ابتدا به زبان عبرى نازل شده و سپس با حروف عربى نگارش يافته باشد! وى «المغضوب عليهم» را به جاى Courrouce s به Courrouceurs ترجمه كرده كه معناى آن «به خشم آورندگان» مى‏باشد. به نظر ما بررسى ترجمه 36 آيه اول سوره يوسف نشان خواهد داد اين ترجمه حقيقتاً غير قابل قبول است.
(ناقد پس از بررسى آيات مورد اشاره مى‏افزايد: )
اطاله بحث، جهت نشان دادن اشتباهات، بيراهه رفتن‏ها و سردرگمى‏هاى موجود در اين متن كه ترجمه قرآن ناميده شد، بى فايد ه خواهد بود. مثالهاى ارائه شده رسا و نشان دهنده آنند كه اطلاع از زبان گفتارى عربى در مغرب و نيز كمتر از آن، زبان عبرى و يا به كارگيرى واژه‏شناسى سيشماتيك براى ادعاى ارائه ترجمه‏اى صحيح از قرآن كافى نخواهد بود و خواننده فرانسوى براى دست يابى به محتواى كتاب مسلمانان بايد منتظر دست يا زيدن گروهى از محققان به اقدامى وسيع و فراتر از تواناييهاى فردى باشد. چنين چيزى نيز امكان‏پذير نيست مگر آن كه پيش از آن شمار بزرگترى از تك پژوهى‏هاى ويژه جنبه‏هاى مختلف متن قرآنى پديد آيد. قبل از آن نيز بايد دست به تحليل‏هايى بسيار كاوشگرانه درباره مشكلاتى زد كه هر متن كه ادعاى مقدس بودن آن مى‏شود و هم اكنون نيز زير انبوهى از تفاسير، شروح و قرائتهاى سياسى - مذهبى پديد آمده مدفون است، به وجود مى‏آورد.