انشراح/سوره

پدیدآورسیدحبیب‌الله دشتی

نشریهدائرة المعارف قرآن

شماره نشریهجلد 4

تاریخ انتشار1388/01/31

منبع مقاله

share 360 بازدید

انشراح/سوره: نود و چهارمين سوره قرآن كريم

سوره انشراح نود و چهارمين سوره قرآن كريم در ترتيب مصحف و به اعتقاد بيشتر مفسران مكّى است. بعضى از متأخّرين با توجه به سياق و محتواى آيات كه به شمارى از نعمتهاى ويژه خداوند به پيامبر اشاره مى‌كند و به ويژه آيه«و رَفَعنا لَكَ ذِكرَك» كه از بلند آوازه شدن نام پيامبر سخن مى‌گويد و اين امر در مدينه و در سالهاى پايانى دعوت آن حضرت به وقوع پيوست احتمال مدنى بودن اين سوره را داده و حتى مدنى بودن آن را ترجيح داده‌اند[27]؛ ولى با توجه به روايات ترتيب نزول و ارتباط معنايى روشن سوره با سوره ضحى، به حدى كه برخى آن را ادامه يا كامل كننده سوره ضحى دانسته‌اند مكى بودن سوره انشراح قوى‌تر به نظر مى‌رسد.[28] برحسب روايات ترتيب نزول، سوره انشراح يازدهمين[29] (بدون احتساب سوره حمد) يا دوازدهمين[30] سوره مكى است و بعداز سوره ضحى و قبل از سوره عصر نازل شده است[31] و 8 آيه و 27 كلمه[32] دارد.
اين سوره را از صدر اسلام در تفاسير، مصاحف، كتب حديث و كتابهاى فقهى سوره «الم نشرح» مى‌ناميدند؛ ولى در چند قرن اخير در بعضى از تفاسير و مصحفها نام «انشراح» را كه مصدر باب انفعال از فعل «نَشْرَح» است و معناى حاصل مصدرى دارد براى آن برگزيده‌اند؛ نيز در قرن اخير در مصاحف و تفاسير نام «شرح» براى اين سوره متداول گرديده است.[33]
ارتباط معنايى سوره انشراح با سوره قبل (ضحى) چنان آشكار است كه همه مفسران به آن اشاره كرده‌اند. سوره ضحى با امتنان بر رسول مكرم اسلام(صلى الله عليه وآله) و بيان بخشى از مواهب بزرگ الهى به آن حضرت پايان گرفته است. سوره انشراح نيز با امتنان بر رسول گرامى و بيان قسمتى ديگر از مواهب الهى به ايشان آغاز شده است.[34] اين پيوند شديد در كنار رواياتى كه شيعه از امامان اهل بيت(عليهم السلام) واهل سنت از برخى صحابه و تابعان نقل كرده‌اند سبب شده است كه گروهى از اهل سنت و بسيارى از عالمان شيعه به وحدت اين دو سوره حكم كنند. نقل شده است كه اُبىّ در مصحف خود اين دو سوره را با بسمله از هم جدا نكرده بود[35]؛ نيز روايت شده است كه طاووس و عمر بن عبد العزيز سوره‌هاى انشراح و ضحى را يك سوره محسوب مى‌كردند و آن‌دو را بدون فاصله بسمله در يك ركعت از نماز واجب مى‌خواندند.[36]
گرايش مشهور مفسران و فقهاى شيعه چون شيخ صدوق[37]، سيد مرتضى[38]، شيخ طوسى[39]، علامه طبرسى[40]، محقق حلّى[41] و ... براساس روايات اهل بيت(عليهم السلام)[42] به وحدت دو سوره با حذف بسمله بين آن دو بوده است[43]؛ امّا ابن ادريس با پذيرش وحدت دو سوره، حذف بسمله ميان آن دو را به دليل وجود آن در مصحف و تواتر مصحف نپذيرفته است.[44]سپس علامه حلّى با ناتمام دانستن دلالت روايات بر وحدت دو سوره و با استناد به رواياتى كه بر تعدّد دو سوره دلالت دارد در وحدت دو سوره تشكيك كرده است.[45] غالب علماى پس از وى، مانند شهيد اول[46]، شهيد ثانى[47]، محقق كركى[48]و محقق عاملى[49] نيز نظريه او را تأييد و دلالت روايات بر وحدت دو سوره را رد كردند. صاحب جواهر نيز اگر چه نظر صريحى در اين مسئله نمى‌دهد؛ ولى در دلايل قائلان به وحدت مناقشه مى‌كند[50]. البته در همين دوره نيز اخباريان[51] و گروهى از علماى غير اخبارى[52] نظريه وحدت را پذيرفته و از آن دفاع كرده‌اند. با وجود همه اين اختلافات، از نظر حكم فقهى بيشتر فقهاى شيعه به وجوب يا وجوب احتياطى قرائت اين دو سوره با هم و با ثبوت بسمله در يك ركعت از نماز واجب فتوا داده‌اند[53]، مگر آنان كه قرائت كمتر از يك سوره كامل در يك ركعت از نماز واجب را جايز مى‌دانند.[54]
به نظر مى‌رسد رأى صحيح در اين باب عدم وحدت اين دو سوره است و روايات نيز بر بيش از جواز خواندن اين دو سوره با هم در يك ركعت از نماز واجب دلالتى ندارد، حتى از بعضى روايات عدم وحدت اين دو سوره استفاده مى‌شود.[55]
هدف اين سوره آرامش دادن به رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و دعوت آن حضرت به پايدارى است، ازاين‌رو خداوند نعمتهاى بزرگى را كه به آن حضرت ارزانى كرده است يادآور مى‌شود و او را به پيروزى بر مشكلات بشارت و به عبادت و دعا فرمان مى‌دهد.[56]

محتواى سوره:

سوره انشراح با بيان سه موهبت بزرگ از مواهب الهى ويژه پيامبر(صلى الله عليه وآله)آغاز مى‌شود. ابتدا شرح صدر پيامبر(صلى الله عليه وآله)به‌گونه‌اى كه آمادگى پذيرش وحى و اداى حق رسالت و صبر در برابر سختيها و تحمل آزار و اذيت مردم را داشته باشد، مطرح گرديده است. سپس به سبك كردن بار سنگين رسالت و مسئوليت دشوار نبوت و هدايت مردم اشاره مى‌كند و در چهارمين آيه به بيان سومين نعمت يعنى بلند آوازه كردن نام آن حضرت مى‌پردازد كه از مصاديق آن، اين است كه خداى سبحان نام پيامبر(صلى الله عليه وآله)را در اذان و اقامه و تشهّد نماز در كنار نام خويش قرار داده است. در روايتى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)آمده است: خداوند عزّوجلّ به رسولش مى‌فرمايد: «هرگاه نام من برده شود نامت با نام من ذكر مى‌شود».[57] در پنجمين آيه به پيامبر مژده آسانى پس از دشوارى مى‌دهد: «فَاِنَّ مَعَ العُسرِ يُسراً» و در آيه بعد اين مطلب را تكرار مى‌كند. گروهى از مفسران تكرار «العُسر» را به صورت معرفه دليل بر يكى بودن آن دو دانسته و تكرار «يُسراً» را به صورت نكره دليل بر تعدد و مغايرت آن دو با هم مى‌دانند، بنابراين، مقصود آيه چنين است كه در برابر هر عسر دو يسر وجود دارد: يك يُسر در دنيا و يسرى ديگر در آخرت. اين نظر با روايات نيز سازگارى دارد. براى نمونه از پيامبر(صلى الله عليه وآله)روايت شده است: «خداوند يك عسر و دو يسر آفريد. يك عسر نمى‌تواند بر دو يسر غلبه كند»[58]؛ اما علامه طباطبايى اين تكرار را صرفاً تأكيد معناى آيه پيشين مى‌داند و سه نعمت ذكر شده در ابتداى سوره را از مصاديق يسر پس از عسر به شمار مى‌آورد.[59] در نهايت خداوند خطاب به پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى‌فرمايد: هرگاه از واجبات فارغ شدى خود را در عبادت و دعا به سختى بينداز: «فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب * و اِلى رَبِّكَ فَارغَب» در تفسير اين دو آيه مفسران وجوه ديگرى نيز ذكر كرده‌اند كه بعضى از باب بيان مصداق و برخى نيز ضعيف و بدون دليل است.[60]
از پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل شده است كه فرمود: از خداوند متعالى سؤالى كردم كه‌اى كاش نمى‌كردم؛ گفتم: پروردگارا پيغمبرانى قبل از من آمده‌اند. براى بعضى از ايشان باد را مسخّر گردانيدى و بعضى، مردگان را زنده مى‌كردند. فرمود: آيا يتيم نبودى و من پناهت دادم؟ گفتم: بلى. فرمود: آيا گمشده نبودى و من هدايتت كردم؟ گفتم: بلى. فرمود: آيا سينه‌ات را گشاده نساختم و سنگينى روى دوشت را برداشتم؟ گفتم: آرى اى پروردگار من.[61]

فضيلت سوره:

بنا به روايتى پيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمود: يا على! كسى كه اين سوره را قرائت كند گويا فقيران امت مرا سير كرده است و در برابر هر آيه در روز قيامت تن‌پوشى بهشتى به او مى‌دهند.[62]

منابع

الاتقان فى علوم القرآن؛ اسباب النزول، واحدى؛ اسرار ترتيب القرآن؛ الانتصار؛ البرهان فى علوم القرآن؛ بصائر ذوى التمييز فى لطائف الكتاب العزيز؛ تاريخ قرآن، راميار؛ تبصرة الفقهاء بين الكتاب والسنه؛ تذكرة الفقهاء؛ تفسير التحرير و التنوير؛ تفسير الكاشف؛ التفسير الكبير؛ تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب؛ تفسير المراغى؛ التمهيد فى علوم القرآن؛ جامع المقاصد فى شرح القواعد؛ جواهرالكلام فى شرح شرايع الاسلام؛ الحدائق الناضرة فى احكام العترة الطاهرة؛ الذكرى؛ الروضة البهية فى شرح اللمعة الدمشقيه؛ روض الجنان و روح الجنان؛ شرايع اسلام فى مسائل الحلال و الحرام؛ غاية المرام فى شرح شرايع الاسلام؛ كتاب السرائر؛ المبسوط فى فقه الاماميه؛ مجمع‌البيان فى تفسير القرآن؛ المجموعة الكاملة لمؤلفات السيد محمد باقر الصدر؛ محاسن التأويل، قاسمى؛ المختصر النافع فى فقه الاماميه؛ مختلف الشيعة فى احكام الشريعه؛ مدارك الاحكام فى شرح شرايع الاسلام؛ مستمسك‌العروة الوثقى؛ المعتبر فى شرح المختصر؛ المعجم الاحصائى لالفاظ القرآن الكريم؛ مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار؛ منهاج الصالحين، خويى؛ منتهى المطلب؛ الميزان فى تفسير القرآن؛ النهاية فى مجرد الفقه و الفتاوى؛ وسائل الشيعه؛ الهدايه (فى الاصول والفروع).
سيد حبيب اللّه دشتى



[27]. تفسير قاسمى، ج 17، ص 183؛ الميزان، ج 20، ص 313.
[28]. مجمع‌البيان، ج10، ص 612، 769؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 280؛ الاتقان، ج1، ص 29 ـ 31.
[29]. مجمع‌البيان، ج 10، ص 612 ؛ البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 280؛ الاتقان، ج 1، ص 29 ـ 31 .
[30]. مفاتيح‌الاسرار، ج1، ص128؛ التمهيد، ج1، ص135.
[31]. مجمع‌البيان، ج10، ص612؛ البرهان، ج1، ص280؛ التمهيد، ج 1، ص 135.
[32]. المعجم الاحصائى، ج 1، ص 310.
[33]. التحرير والتنوير، ج 30، ص 407؛ تاريخ قرآن، ص 590 .
[34]. مجمع البيان، ج 10، ص 768؛ اسرار ترتيب القرآن، ص 152.
[35]. مجمع‌البيان، ج 10، ص 728.
[36]. التفسيرالكبير، ج 32، ص 2؛ تفسير مراغى، ج 30، ص 188.
[37]. الهدايه، ص 135 .
[38]. الانتصار، ص 147 .
[39]. المبسوط، ج 1، ص 107؛ النهايه، ص 78 .
[40]. مجمع البيان، ج 10، ص 769.
[41]. شرايع الاسلام، ج 1، ص 66 ؛ المعتبر، ج 2، ص 187 ـ 188؛ المختصر النافع، ص 31 .
[42]. وسائل الشيعه، ج 6 ، ص 54 ـ 56 .
[43]. الحدائق، ج 8 ، ص 204 ـ 205؛ جواهرالكلام، ج 10، ص 20.
[44]. السرائر، ج‌1، ص‌220‌ـ‌221 .
[45]. مختلف الشيعه، ج 2، ص 170؛ تذكرة الفقهاء، ج 1، ص 116؛ منتهى المطلب، ج 1، ص 276.
[46]. الذكرى، ص 191.
[47]. روض‌الجنان، ص 269 ـ 270؛ الروضة البهيه، ج 1، ص 612 ـ 613 .
[48]. جامع المقاصد، ج‌2، ص‌262.
[49]. مدارك الاحكام، ج 3، ص 377.
[50]. جواهر الكلام، ج 10، ص 20 ـ 24 .
[51]. غاية المرام، ج 1، ص 152 .
[52]. الكاشف، ج 7، ص 580 ؛ منهاج الصالحين، ج 1، ص 164؛ مستمسك العروه، ج 6 ، ص 175.
[53]. مستمسك العروه، ج 6 ، ص 175 ـ 176؛ مجموعه مؤلفات صدر، ج 14، ص 228، «منهاج الصالحين».
[54]. الحدائق، ج 8 ، ص 205 ـ 206؛ تبصرة الفقهاء، ج 1، ص 134 ـ 136.
[55]. الاستبصار، ج 1، ص 364 ـ 365؛ الميزان، ج 20، ص 365.
[56]. التحرير والتنوير، ج 30، ص 407؛ الميزان، ج 20، ص 313.
[57]. مجمع‌البيان، ج 10، ص 771؛ الميزان، ج 20، ص 315، 318.
[58]. مجمع البيان، ج 10، ص 771 ـ 772؛ التفسير الكبير، ج 32، ص 6 .
[59]. الميزان، ج 20، ص 316 ـ 317 .
[60]. همان، ص317؛ مجمع‌البيان، ج10، ص772ـ773.
[61]. اسباب‌النزول، ص254؛ مجمع‌البيان، ج10، ص770؛ كنز الدقائق، ج 14، ص 332 .
[62]. بصائر ذوى التمييز، ج 1، ص 526 .

مقالات مشابه

بررسى وحدت ضحى و انشراح، و فيل و قريش

نام نویسندهسیدمحمود دشتی