share 699 بازدید
قرآن و برخورد انديشه ها

سكينه اكبري

به راه اين اميد پيچ در پيچ***مرا لطف تو مي بايد، دگر هيچ
نويسنده چه مي گويد؟
((فبشر عبادالذين يستمعون القول فيتبعون احسنه
اولئك الذين هدئهم الله و اولئك هم اولوالالباب )) 18-17 زمر
آن بندگان را به لطف و رحمت من بشارت ده. آن بندگاني كه چون سخن حق بشوند نيكوتر از آن عمل كنند، آنان هستند كه خدا آنها را به لطف خاص خود هدايت فرموده و هم آنان به حقيقيت خردمندان عالم هستند.
انسان موجود برتر ما سوي است و اثر مهم وجود او تفكراست و آغاز تفكر با سؤال و تابه مزاق اثل بغض، اصلاح روزگار نيز گوارا آيد. بتسامح مي توان گفت كه آدمي با پرسش وجود انساني خود را وضع مي كند كه در اين شأن والا، ما شايسته پرسش حقيقي است كه از نظر قرآن كريم نزد دانشمندان است نه نقش سؤالي كه مقلدان از آن دم مي زنند آنجا كه در آيه 7 سوره انبياء مي فرمايد: ((افسئلو اهل الذكران كنتم لاتعلمون)) (به امت بگو ) اگر خود نمي دانند برويد از اهل ذكر و گروه دانشمندان سؤال كنيد.
آن كس كه عطش پرسش ندارد،‌مطمئناً از انديشه و تفكر نيز محروم است پس از فيض پاسخ نيز محروم مي ماند. تفكر حقيقي با سؤال حقيقي آغاز مي شود در پرسش حقيقي گره گشاي تمام مبهمات و كليد گنجينه دانش است . اگر كمي در قرآن كريم غور كنيم مي‌بينيم خود قرآن توجه خاصي به پرسش دارد تا آنجا كه نه يكبار بلكه دوبار تأكيد كرده است بطوريكه خداوند در آيه 43 سوره نهل مي فرمايد: (( فسئلوا اهل الذكران كنتم لاتعلمون)) پس برويد از اهل ذكر (علما و دانشمندان هدامت ) اگر نمي دانيد سؤال كنيد.
هيچ مي دانيد مشكلات بيشماري كه گريبان گيرناشي از تفاوت ميزان و سعي است كه در كشف حقيقت بكار مي گيرند. اما روحيه هستي انسان كه در زندگي اين جهاني تجلي مي‌يابد به تناسب ماده متكثر و منظور است . از آنجا كه انديشه هاي آدميان يكي نيست پس طبيعتاً سؤالهاي آنها نيز يكي نمي باشد . اما قرآن كريم با آغوش باز به استقبال انديشه هاي متفاوت بشري رفته است و مدعي پاسخ گويي به پرسش هاي هر دو شأن زندگي است و از هر دو منظور در خور مداقه و تأمل . اما نحوه پاسخ گويي به اين سوالات را يكي نمي داند به تعدادي از آنها به طور مفصل پاسخ داده و جاي هيچ شك و شبهه اي باقي نمي گذارد در برخي ديگر به طور مختصر و در جايي اصلاً پاسخي ندادهاست . زيرا پرسشهاي انسان داراي مراتب بي انتها مي باشد پس هر پاسخي با مرتبه اي از سؤال ملايم . همچنانكه پيامبر اكرم (ص) فرموده اند: نحن معاشر الانبياء نكلم الناس علي قدر عقولهم. من در اين مجال كوتاه مي كوشم با نگاهي تند و شتابزده به آيات قرآن در زمينه پرسش و پاسخ، برداشت كلي داشته باشم تا از ره گذر اين آيات، نظر قران را دراين زمينه بيابيم .
اما آنچه از اهل تفكر و تأمل و از جمله شما خونندگان عزيز اين مقاله انتظار مي‌روداين است كه در شئون مختلف امور تدبر و تأمل كنيد، قرآن كريم و ماهيت آنرا بشناسيد و نيز انديشه هاي آنرا . برادران و خوهران عزيز من بخصوص شما كه جوان هستيد بكوشيد تا هموره انديشه حق و حقيقت را دريابيد و بدانيد انديشه حق مطلق كه سعادت و كمال وقعي را در بر دارد نمي‌توانيد در كتابي بهتر و برر ز معجزه آسماني و پيامبر عظيم الشأن اسلام بيابيد، كتابيكه تمام انديشه‌ها و واقعيت ها را در دارد پس بياييد بنيه فكري خود را با تبعيت از قرآن كريم تقويت كنيد تا به اين سخن امام خميني (ره)كه فرموده اند (( سعي كنيد تا حصارهاي جهل و خرافه را شكسته تا با سرچشمه زلال اسلام نب محمدي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پرسيد)) جامع عمل بپوشانيم . ان شاءالله.
خداوند بزرگ در قرآن كريمپانزدهبا كلمه سيسئلونك را به كاربرده است و بدين ترتيب پيامبر اكرم (ص) را از پرسشهاي مردم مطلع ساخته است . آياتي كه در آنها كلمه يسئلونك به كار رفته است، مردم در زمينه هاي مختلف نظير حج، جنگ در ماههاي حرام، حكم شراب و قمار،‌انفاق، انفال، حقيقت روح، قيامت و ذولقرنين، از پيامبر اكرم(ص) سؤال كرده‌اندو خداوند پاسخ پرسش آنها را در حد درك و فهمشان داده است . نكته قابل توجه اينجاست كه همانطور كه مردم از پيامبر (ص) سؤال كرده‌اند،‌متقابلا خداوند،‌از پيامبر(ص) نيز، از مردم سؤال كند . آيات زير گواه اين سخن است .
آيه 62 سوره مباركه عنكبوت ((ولئن سألتهم من خلق السموات و الارض سخر الشمس و القمر ليقولن الله فاني يؤفكون )) (اي رسول ) اگر سؤال كني كه آسمان زمين را كه افريده و خورشيد ماه مصخر فرمان كيست به يقين جواب دهند كه خدا چرا با اين اقراربه دروغ مي شتابند آيه 63 سورة مباركه عنكبوت ((ولئن سألتهم من نزل من السماء مآء فاحيا به الارض من بعد موتها ليقو لن الله قل الحمدلله بن اكثرهم لايعقلون ))‌
و اگر سوالا كني آن كيست كه از آسمان باران نازل سازد تا زمين را با آن پس از فصل خزان و مرگ گياهان باز زنده گرداند به يقين جواب دهند كه آن خدا است پس بگو ستايش مخصوص خداي يكتاست . آري و ليكن اين حقيقت با عقل اكثر اين مردم در نخواهد يافت .
آيه 9 سوره زخرف ((و لئن سألتهم من خلق السموات الارض ليقولن خلقهن الغزيز الغليم))
اگر از اين كافران بپرسي كه آسمانها و زمين را كه آفريده البته جواب دهد خداي مقتدر و دانا آفريده است بر هميناساس است كه خداوند بزرگ به ما نيز دستور داده است : ((فسئلواهل اذكران كنتم لاتعلمون )) پس برويد از اهل ذكر (علماء و دانشمندان ) سؤال كنيد. اين آيه در پاسخ نخستين ايراد مردم در زمينه بشر بودن پيامبر (ص)پرداخته و مي‌گويد: تو تنها نيستي كه پيامبري و در عين حال انسان، تمام پيامبراني كه پيش از تو آمده‌اند، مرداني بودند كه وحي به آنها فرستاديم . اين يك واقعيت تاريخي است كه همگان از آن آگاهند . اگر شما نمي دانيد از آگاهان بپرسيد. قولي ديگر مي گويد چرا خداوند فرشته‌اي را براي ابلاغ رسالت ناظر نكرده؟ يا اصلا چرا پيامبر(ص) مجهز به يك نيروي فوق العاده نيست كه ما را مجبور به ترك كارهايمان بنمايد؟ خداوند بزرگ در پاسخ آنها مي گويد، پيش از تو رسولاني فرستاديم و اين رسولان جز مرداني كه وحي به آنها فرستاده مي شدنبودند، آري اين مردان، از جنس بشر، با تمام غرايز و عواطف انساني هستند در حالي كه هيچ فرشته اي نمي توانداز اين امور به خوبي آگاه گردد و آنچه را در درون انسان مي گذرد درك كند مسلماً مردان وحي وسيلهاي به جز ابلاغ رسالت نداشتند در رساندن انسانها نه اينكه با يك نيروي خارق العاده الهي وب رهم زدن همه قوانين طبيعت مردم را مجبور به قبول دعوت و ترك همه انحرافات كنند كه اگر چنين مي‌كردند،‌ايمان آوردن افتخار و تكامل نبود. سپس تأكيد مي كند اگر ين موضوع را نمي دانيد برويد از اهل ذكر بپرسيد.

اهل ذكر كيانند؟

بدون شك اهل ذكر از نظر مفهوم لغويتمام آگاهان و مطلعان را در بر مي گيرد روايت است كه حضرت علي (ع) در اين باره فرموده است :اهل ذكر ماييم از امام باقر(ع) نيز همين طور روايت شده است كه، مؤيد آن اين است كه خداوند بزرگ در آيه 10 سوره طلاق پيامبرش را ((ذكراْ رسولاْ )) ناميده است . برخي گويندمقصود پيروان تورات و انجيل است برخي ديگر گويند مقصود از اهل ذكر كساني است كه تاريخ گذشتگان ـ اعم از مومنان و كافران ـ آگاهند بنابراين اهل ذكر يعني اهل علم. اما بهتر است بدانيم كه آيه فوق بيانگر يك قانون كلي عقلايي در مورد (رجوع جاهل به عالم است ) هر چند مورد و مصداق آيه، علماي اهل كتاب بودند. ولي اين مانع كليت قانون نيست و به اين معني نيست كه اهل ذكر مفهوم محدودي داشته باشد اگر در روايتي كه از طريق اهل بيت (ع) به ما رسيده، اهل ذكر به علي (ع) يا ساير امامان اهل بيت (ع) تفسير شده به معني انحصار نيست بلكه بيان واضح ترين مصداقها اين قانون كلي است ما در اين جا مختصراً برخي از آيات قرآن را كه در زمينه پرسش و پاسخمي باشد را بيان مي كنيم.
خداوند در آيه 83 سوره مباركه كهف مي فرمايد: (( يسئلونك عن ذي القرنين قل ساتلوا عليكم منه ذكراْ )) از تو اي رسول، درباره ذوالقرنين سؤال مي كنند و پاسخ ده كه من به زودي حكايت او را به شما ذكر خواهم كرد داستان ذوالقرنين درباره كسي است كه افكار فلاسفه و محققان را از دير زمان به خود مشغول داشته و براي شناخت او تلاش فراوان كرده اند برخي گفته اند ذوالقرنين پادشاهي عادل بود از علي ابن ابيطالب(ع) نقل شدهاست كه او بنده صالحي بود كه محبوب خدا بود و مردم را به تقوا امر مي‌كرد مردم شمشيري بر يك قسمت سرش زدند و براي مدتي از ميان ايشان غائب شد سپس بزگشت و مردم را به طرف خدا دعوت كرد. بر قسمت ديگر سرش زدند از اينرو ذوالقرنين در ميان شما نيز مانند او ـ يعني خود حضرت ـ هست اين آيه از آياتي است كه خداوند بطور مفصل پاسخ داده است . مجموعاْ 16 آيه مربوط به ذولقرنين مي باشد. آغاز اين آيه نشان مي دهد كه داستان ذوالقرنين در ميان مردم قبلاْ مطرح بوده، منتها اختلافات يا بهاماتي آنرا فراگرفته بود به همين دليل از پيامبر (ص) توضيحات لازم در اين زمينه خواستند . پس خداوند بزرگ در ادامه اين آيه مي فرمايد: ما در روي زمين او را تمكين داديم. (( انا مكنا له في الارض )) قدرت ثبات و نيرو و حكومت بخشيديم . اسباب هر چيز را در اختيارش نهاديم . (( واتيناه من كل شيء سبباْ )) پيداست كه آيه كاملاً مطلق است و مفهوم وسيعي دارد و نشان مي دهد كه خداوند اسباب وصول به هر چيزي را در اختيار ذوالقرنين گذاشته بود: عقل و درايت كافي،‌مديريت صحيح، قدرت و قوت، لشگر، نيروي انساني و امكانات مادي. خلاصه آنچه از وسائل معنوي و مادي براي پيشرفت در رسيدن به هدفها لازم بود در اختيار او نهاديم . او هم از اين وسايل استفاده كرده ((فاتبع سبباْ )) تا به فرودگاه آفتاب رسيد. (( حتي اذا بلغ مغرب الشمس )) در آنجا احساس كرد كه خورشيد در چشمه يا درياي تيره و گل آلودي فرو مي رود . (( وجدها تقربه في عين حمئه )) و در آنجا گروهي از انسانها را يافت (انسانهاي نيك و بد ) . (( و وجدعندها قوماْ)) به ذوالقرنين گفتيم : آيا مي خواهي آنها را مجازات كني و طريقه نيكويي را در ميان آنها انتخاب نمايي؟ (( قلنايا ذاالقرنين اما ان نعذب و اما ان تتخذفيهم حسناْ))
ذولقرنين گفت : اماكساني كه ستم كرده اند آنها را مجازات خواهيم كرد. (( قال اما من ظلم و سوف نعذب به )) سپس رو به پرودگارش باز مي گردد و خداوند او را عذاب شديدي خواهد نمود (( ثم يُرّدالي ربه فيعذبه عذاباْ نُكراْ )) اما كسي كه ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد پاداش نيكو خواهد داشت . (( من امن و عمل صالحاْ فله جزآءن الحسني)) ‌و ما فرمان آسان به او خواهيم داد (( سنقول له من امرنا يسرا ))
با گفتار نيك با او برخورد خواهيم كرد و هم تكاليف سخت و سنگين بر دوش او نخواهيم گذاشت .خرج و ماليات سنگين نيز از او نخواهيم گرفت . گويا هدف ذوالقرنين از اين بيان، اشاره به اين است كه مردم در برابر دعوت من،‌به توحيد وايمان و مبارزه با ظلم و شركت و فساد به دو گروه تقسيم خواهند شد: كساني كه تسليم اين برنامه سازنده الهي شوند مطمئناْ پاداش نيك خواهند داشت و در امنيت و آسودگي خاطر زندگي خواهند كرد ذوالقرنين سفر خود را به غرب پايان داد سپس عزم شرق كرد . آنگونه كه قرآن مي‌گويد: بعد از آن از اسباب و وسايلي كه در اختيار داشت مجدّدا بهره گرفت (( ثم اتبع سبباْ )) همچنان به راه خود ادامه داد تا به خواستگاه خورشيد رسيد. (( حتي اذا بلغ مطلع الشمس)) در آنجا مشاهده كرد كه خورشيد بر جمعيتي طلوع مي كند كه جزء آفتاب براي آنها پوششي قرار نداده بوديم .
((وجدها تطلع علي قوم لم نجعل لهم من دونها سترا ))
اين جمعيت، در مرحله اي بسيار پايين از زندگي انساني بودند تا آنجا كه برهنه زندگي مي كردند و يا پوشش بسيار كمي كه بدنآنها را از آفتاب نمي پوشانيد، داشتند.
در جاي ديگر در آية 319 سوره مباركه بقره مي خوانيم .
(( يسئلونك عن اخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع لناس و اثمهما اكبر من نفعهما))
(اي رسول ) از تو از حكم شراب و قمار مي پرسند . بگو اين دو عمل گناه بسيار بزرگي است گرچه به ظاهر سودهايي به حال مردم دارد، ولي گناه آن بيش از سود آنها است اين آيه از آياتي است كه خداوند به آن نه مختصر پاسخ داده و نه مفصل. چرا كه وقتي مردم درباره حكم شراب و قمار مي پرسند، خداوند حكم تحريم خمر ( هرمايه مست كننده) را آميخته با نرمش و مدارا بيان نموده است وبه پيامبر خويش دستور مي‌دهد كه درپاسخ آنها بگو، اين دو شراب و قمار گاهي است بزرگ اگر چه فايده‌هايي هم براي مردم دارند، اما نفع آن دو، در برابر زيان آن بسيار ناچيز و اندك است، و هيچ انسان عاقلي به خاطر آن نفع كم به اين همه زيان تن در نمي‌دهد .
شراب مايع مست كننده‌اي است كه موجب فساد عقل و پوشانيدن آن مي گردد و هر چيزي زياد آن باعث مستي شود، ‌كم آن نيز حرام است پس در شراب و قمار گناه بزرگ و بسياري است . البته استفاده‌هايي نيز براي مردم دارد . استفاده شراب اين است كه بواسطه خريد و فروش مالي بدست مي آورند و با آشاميدن آن،‌ لذت و طرب و نيروي كسب مي نمايند . نفع قمار به اين است كه ممكن است شخصي بدون كار و زحمت پول رفيق خود را تصاحب كد و گاهي به فقيران كمك نمايد .
توجه داشته باشيد، گناهي كه در شراب و قمار است، زيادتر از منافع آغاز مي باشد زيرا استفاده‌‌هاي شراب و قمار، محدود،‌ ولي گُناه اين دو،‌موجب غضب پرودگار عالم مي‌گردد، در صورتي كه در برابر آن، نفع ناچيز و محدودي بدست آمده است .
شربت الاثم حتي ضل عقلي *** كذالك الثم يصنع بالعقول
در اينجا، ذكر يك نكته لازم است و آن اينكه چرا خداوند به هنگام سرزنش ونهي شرابخوري و قماربازي به منافع آن اشاره كرده است در حالي كه مي‌دانيم منافع آنها در برابر زيانشان بسيار ناچيز است! در جواب مي گوييم : اولاً در عصر جاهليت معامله شراب و بهره برداري ازقمار، بسيار رواج داشت و اگر به اين موضوع اشاره نمي شد، شايد بعضي از كوتاه فكران تصور مي كردند كه مسئله به صورت يكجانبه بررسي شده است. در ثاني هميشه افكار انساني بر محور سود و زيان دور مي زند، و براي نجات او از چنگال مفاسد اخلاقي بزرگ بايد از همين منطق استفاده كرد.
و بالاخره اينكه در آيه 187 سوره مباركه اعرف مي خوانيم :
(( يسئلونك عن الساعه ايان مرسها قل انما علمها عند ربي لايجليها لوقتها الا هو ثقلت في السموات و الارض لاتأتيكم الا بغته يسئلونك كانك خفي عنها قل انما علمها عند الله و لكن اكثر الناس لايعلمون ))‌اي رسول از تواز احوال و ساعت قيامت سؤال خواهند، پاسخ ده كه علم آن نزد خداي من است . كسي كه بجز او آن ساعت را روشن نتواند كرد،‌آن ساعت (شأنش) در آسمانها و زمين بسي سنگين و عظيم است نبايد شما را مگر ناگهاني، باز مي پرسند از تو كه گويي تو كاملاً بدان آگاهي، بگو علم وقوع آن ساعت، محققاً نزد خداست و ليكن اكثر مردم از اين حقيقت آگاه نيستند.
با توجه به اينكه در آيات قرآن كريم، به مسئله قيامت و لزوم آمادگي براي چنين روزي اشاره شده است، طبعاً به دنبال چنين بحثي براي بسياري از مردم پيش مي آيد كه قيامت كي برپا خواهد شد؟ لذا قرآن مي فرمايد (( از تو درباره روز رستاخيز مي پرسند كه در چه زماني وقوع مي يابد ؟)‌)
كلمه ساعت، اگر چه به معني زمان پايان دنيا نيز آمده است ولي قبلاً به عقيده بعضي همواره در قرآن كريم به معني قيام قيامت است . خداوند مي فرمايد اي پيامبر در پاسخ اين سؤال صريحاْ بگو: (( اين عمل تنها نزد پرودگار من است و هيچ كس جز او نمي تواند وقت آنرا آشكارسازد ))‌ولي در نشانه سربسته براي آن بيان مي كند . نخست مي گويد، قيام ساعت در آسمانها و زمين مسئله سنگيني است . (( ثقلت في السموات و الارض )) چه حادثه اي ممكن است از اين سنگين‌تر بوده باشد. در آستانه قيامت، كرات آسماني به هم مي ريزند،‌ آفتاب خاموش، ماه تاريك، ستارگان بي فروغ و اتمها متلاشي مي گردند و از بقاياي آنها، جهاني نو، با طرحي تازه ريخته مي شود ديگر اينكه قيام ساعت ناگهاني است و بدون مقدمات تدريجي و به شكل انقلابي تحقق مي يابد. بار ديگر مي فرمايد: چنان از تو سؤال مي كند كه گويي تو از زمان وقوع قيامت باخبري ! يعني طوري از تو سؤال مي‌كند زياد درباره آن كنجكاوي كرده و به آن عالم شده‌اي . برخي گويند يعني طوري از توسؤال مي كند كه گويا تو سؤال كرده اي و دانسته اي . بگو علم آن تنها پيش خداست ولي اكثر مردم نمي دانند . پس چه مانعي دارد كه آخرين امام بداند كه بعد از او امامي نيست و قيامت فرا مي رسد و در عين حال وقت قيامت را هم ندانند ؟ زيرا وقت مرگ خود را بطور دقيق و واقعي نمي داند. اين در صورتي است كه بگوييم . ساعت يعني وقت مردن اما اگر بگوييم يعني وقت حشر، شبهه‌اي باقي نمي ماند زيرا هر گاه امام بداند كه بعد از مردم فاني مي شود، لازم نيست،‌ بداند كه چه وقت محشور مي شوند سپس اضافه مي كند كه در جواب آنهابگو كه اين علم نزد خداست ولي بيشتر مردم از اين حقيقت آگاهي ندارند كه چنين علمي مخصوص ذات پاك پرودگار است ممكن است بعضي از خود سؤال كنند كه چرا اين علم مخصوص ذات خداوند است و هيچ كس حتي پيامبران را آگاه نمي سازد ؟! پاسخ ين سؤال اين است كه عدم آگاهي از وقع رستاخيز به ضميمه ناگهاني بودن و با توجه به عظمت ابعاد آن، سبب مي شود كه هيچگاه مردم قيامت را دور ندانند و در انتظار آن باشند به اين ترتيب خود را براي نجات در آن آماده سازند، و اين عدم آگاهي اثرمثبت و روشني در تربيت نفوس و توجه آنها به مسؤليتها و پرهيز از گناه دارند .

حرف آخر

يكي از مهمترين خلاها و كمبودهاي فعلي جامعه ما در اين موقعيت حساس و حياتي نقص عمده اي است كه در حوزه تفكر و انديشه داريم فقدان يا ضعف جريان روشنفكري ديني است ، هر چند كه زمينه‌هاي ظهور و رواج آن را كاملاً آماده مي بينيم.
در پايان ذكراين نكته لازماست كه براي يافتن پاسخ پرسشهاي متعددي كه براي هر كس پيش مي آيد، بايد به متخصصان و وصاحب نظراني مراجعه كرد كه صداقت و درستي وبي نظري آنها ثابت و محقق است . آيا ما هرگز به يك طبيب آگاه متخصص در رشته خود كه از صداقت و درستكاريش، در همان كار خود،‌مطمئن نيستيم مراجعه مي‌كنيم؟ مسلماً نه !
زمينه تخصص از نظر خود قرآن كريم نيز نه تنها در زمينه اسلامي در اين، به رسميت شناخته شده، بلكه در همه زمينه ها مورد قبول و تأكيد است و خداوند دانا و تواناست .

منابع و مأخذ

1ـ تفسير نمونه زير نظر آيت الله ناصر مكارم شيرازي با همكاري جمعي از نويسندگان
2ـ تفسير مجمع البيان اثر ابوعلي الفضل بن الحسن الطبرسي (ره)
3ـ معجم المفهرس لالفاظ القرآن الكريم اثر محمد فؤاد عبدالباقي
4 ـ بيم موج اثر سيد محمد خاتمي

مقالات مشابه

تفكر سياسي در قرآن

نام نشریهبینات

نام نویسندهزکیه عبداللهیان

جايگاه تفكر در روش تفسيري بانو منيره گرجي

نام نشریهبینات

نام نویسندهمعصومه ریعان

عوامل و زمینه های بصیرت در قرآن وروایات

نام نشریهمعارف قرآن و عترت

نام نویسندهمصطفی آتشکار, محمد اخوان دردشتی

الگوی تفکر قرآنی بر اساس معناشناسی همزمانی

نام نشریهفصلنامه ذهن

نام نویسندههادی صادقی, شعبان نصرتی

موانع تفكر صحيح از ديدگاه قرآن كريم

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهابراهیم کلانتری

بصیرت از منظر قرآن و روایات

نام نشریهقرآنی كوثر

نام نویسندهسیدحسین حر

بررسی مفهوم تفکر در قرآن کریم

نام نشریهپژوهشنامه علوم و معارف قرآن

نام نویسندهمحمدعلی لسانی فشارکی, ابوذر پورمحمدی

بصیرت خواص از منظر قرآن کریم

نام نشریهقرآنی كوثر

نام نویسندهمحمدرضا ستوده, سیدهاشم سادات‌پور