فرهنگ گفتار در قرآن

پدیدآورمحمدحسن درایتی

تاریخ انتشار1388/02/06

منبع مقاله

share 1205 بازدید
فرهنگ گفتار در قرآن

محمد حسن درايتى
اشاره‏

قرآن كلام الهى و بزرگترين معجزه‏ى خاتم پيامبران(ص) و شايسته‏ترين راهنماى انسان‏ها تا پايان تاريخ مى‏باشد. كتابى كه هدف نزول خود را هدايت بشر و راهنمايى او براى خروج از تاريكى‏ها به سوى نور بيان كرده است. و از آن‏جايى كه خود را بهترين سخنان دانسته، برماست براى دانستن فرهنگ گفتار، دست به دامن قرآن زده و در فهم آن سخن اهل ذكر يعنى ائمه‏ى معصومين(ع) را معيار حقّانيت و صحّت آن بدانيم؛ زيرا كه خود قرآن مى‏فرمايد: اگر نمى‏دانيد از اهل ذكر بپرسيد .

(1) مفهوم شناسى

فرهنگ: براى فرهنگ تعريف‏هاى چندى بيان شده است: تنها يكى از جامع‏ترين آن‏ها را در اين‏جا ذكر مى‏كنيم: فرهنگ عبارت است از: مجموعه‏ى دريافت‏ها، دانسته‏ها و يافته‏هاى رشد يافته‏ى عقلى و احساسى و اخلاقى كه به زندگى انسان كمال و ارزش مى‏بخشد و مايه‏ى بازشناسى زندگى انسانى از زندگى حيوانى است .(2)
گفتار: گفتار، به گفتن، گفت، سخن، گفته مى‏گويند،(3) و بعضى ديگر، حديث، مقاله، مقال، كلام را بر آن افزوده‏اند.(4)

اهميت سخن :

زبان از نعمت‏هاى بزرگ

آفريدگار هستى به انسان است. خداوند متعال در سوره‏ى بلد پس از ذكر سوگندهايى پر معنا، و اشاره به زندگى پررنج انسان، شمارى از مهم‏ترين نعمت‏هايى را كه به بشر ارزانى داشته است يادآور مى‏شود، كه يكى از آن‏ها نعمت زبان است: آيا براى او دو چشم قرار نداديم و يك زبان و دو لب؟ (5)
زبان از اعضاى شگفت‏انگيز بدن انسان است و وظايف بزرگى را عهده‏دار مى‏باشد كه از مهم‏ترين آن‏ها سخن گفتن است. ايزد متعال در قرآن كريم پس از ذكر خلقت انسان، از نعمت بيان، سخن گفته و فرموده است: خداى رحمان، قرآن را ياد داد، انسان را آفريد، و به او بيان ر ا آموخت .(6)
نگاهى به آفت‏هاى كلام: بايد به ياد داشت كه توان تكلّم، با آن كه از نعمت‏هاى گران‏سنگ پروردگار و از خصايص بشر است و با آن كه فوايدى بسيار را در راه رشد و تكامل انسان در بر دارد مى‏تواند منشأ بسيارى از ضررهاى مادى و معنوى شود و گاه انسان را به پرتگاه سقوط بكشاند. از اين‏رو، بر هر فردى است كه مراقب زبان خويش باشد، زيرا بيشترين گناه از زبان سر مى‏زند. قرآن كريم در آيات زيادى به زشتى‏هاى گفتار اشاره مى‏كند و روايات بسيارى نيز از معصومان(ع) رسيده است. اميرمؤمنان(ع) مى‏فرمايد: بلا و مصيبت انسان در زبان اوست.( 7) و نيز بيان مى‏دارد: بسا آدمى، كه زبانى او را هلاك كرده باشد.(8) و يا مى‏فرمايد: مرد بايد زبانش را حفظ كند، زير همانا اين زبان سركش، صاحب خود را به هلاكت مى‏اندازد. به خدا سوگند، پرهيزگارى را نديده‏ام كه تقوا براى او سودمند باشد مگر آن كه زبان خويش را حفظ كرده بود.(9)

معيارهاى ارزشى گفتار

آيا هر سخنى داراى ارزش و اعتبار است؟ و بر هر سخنى مى‏توان نام گفتار ارزشمند و پسنديده نهاد؟ مسلّم جواب منفى است. چه بسيار سخنانى كه نه تنها ارزش ندارند كه در بى‏ارزشى آنها همان بس كه بلا(10)، فتنه(11)، خون‏ريزى(12) و... را بدنبال دارند.
قرآن‏كريم معيارهايى را براى گفتار، بيان داشته كه پاره‏اى از آنان را يادآور مى‏شويم:

1. عقلانيت و انديشيدن:

انديشه و خردورزى، مهم‏ترين تكيه‏گاه اسلام در عقايد، اخلاق، كردار و گفتار است. از نظر اين آيين توحيدى، انسان حق ندارد آن‏چه را كه عقل نادرست مى‏داند، باور كند؛ صفاتى را كه خرد ناپسند مى‏داند، بدان متّصف شود؛ و رفتارى كه عقل ناشايست مى‏داند انجام دهد؛ و گفتارى را كه خرد بى‏ارزش و ناهنجار مى‏داند به زبان جارى كند.
روايتى كه از امامان معصوم(ع) بدست ما رسيده است نيز سخنى را با ارزش مى‏داند كه همراه با انديشيدن باشد: امام على(ع) مى‏فرمايد: انديشه كردن در گفتار، ايمن مى‏سازد از لغزش.(13) و نيز مى‏فرمايد: كسى كه در كلام خود تجسّس و تفحّص و تأمّل كند، غلط او كم شود.(14 )
از مجموع آيات و روايات، اين مطلب به دست مى‏آيد كه كلامى داراى ارزش و اعتبار است كه خردمندانه و همراه با خردورزى و انديشيدن باشد؛ يعنى افزون بر عاقلانه بودن گفتار، گوينده قبل از سخن گفتن در گفتار خويش انديشه نموده و آنگاه لب به سخن باز كند، زيرا هر سخن جايى و هر نكته مكانى دارد.

2. علم و آگاهى:

قرآن مجيد يكى از معيارهاى ارزشى را در تمامى برنامه‏هاى بشر و از جمله در گفتار علم و عمل مى‏داند. از اين‏رو، انسان را از بر پايى نماز در حال مستى باز مى‏دارد و علت آن را آگاهانه سخن گفتن انسان ذكر مى‏كند و مى‏فرمايد: اى كسانى كه ايمان آو رده‏ايد! در حال مستى به نماز نزديك نشويد، تا بدانيد چه مى‏گوييد... (15)
يكى از علت‏هاى حقانيّت و برترى سخنان نوح(ع) را، علم و آگاهى آن حضرت به پروردگارش دانسته و مى‏گويد: رسالت‏هاى پروردگارم را به شما ابلاغ مى‏كنم؛ و خيرخواه شما هستم؛ و از خداوند چيزهايى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد (16)
از مجموع آيات، اين مطلب به دست مى‏آيد كه يكى از معيارهاى ارزشى گفتار آگاهانه بودن آن است و سخنى كه ناآگاهانه به زبان آيد بسيار سست، پَست، بى‏ارزش و ناپسند است.

3. عمل:

از معيارهاى ارزشى ديگر سخن، عمل گوينده به كلام خويش است. خداوند متعال در آياتى از گفتار بدون عمل نهى كرده و آن را نكوهش نموده و مورد خشم و غضب خود دانسته است: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چرا سخنى مى‏گوييد كه عمل نمى‏كنيد؟ نزد خدا بسيار موجب خشم است كه سخنى بگوييد كه عمل نمى‏كنيد (17)

4. حق و استوار:

پروردگار متعال در قرآن مجيد مؤمنان را به گفتار حق و همراه بودن سخن با برهان و استحكام دعوت و فرموده است: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، تقواى الهى پيشه كنيد، و سخن حق [و استوار ]گوييد. (18)
علامه طباطبايى(ره) پس از معناى كلمه‏ى سديد مى‏فرمايد: قول سديد، عبارت است از كلامى كه هم مطابق با واقع باشد و هم لغو نباشد، و يا اگر فايده دارد فايده‏اش چون سخن‏چينى و امثال آن، غير مشروع نباشد، پس بر مؤمن لازم است كه به راستى آنچه مى‏گويد مطمئن باشد و نيز گفتار خود را بيازمايد كه لغو و يا مايه‏ى افساد نباشد .(19)

5. رعايت ادب:

از ديدگاه قرآن كريم، گفتارى با ارزش است كه همراه با فرهنگ و ادب باشد، سخنى گرچه فى نفسه باارزش باشد (مانند آيات شريفه قرآن) ولى اگر گوينده با عدم رعايت ادب، آن را به زبان آورد، سخنى بى‏ارزش و بى‏اثر خواهد بود. از اين‏رو، پروردگار عالم آن‏گ اه كه موسى و هارون را مأمور به رفتن به پيش فرعون و دعوت او مى‏نمايد، مى‏فرمايد: با او سخنى نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد .(20)

ادب گفتار در فرهنگ وحى‏

علامه طباطبايى(ره) در تعريف ادب مى‏فرمايد: ادب، بنابر آنچه از معناى آن استفاده مى‏شود، هيأت زيبا و پسنديده‏اى است كه طبع و سليقه چنين سزاوار مى‏داند كه هر عمل مشروعى چه دينى باشد و چه عقلى مانند آداب دعا و آداب ديدار دوستان بر طبق آن هيأت واقع شود . به عبارت ديگر: ادب عبارتست از ظرافت عمل .(21)
سخن گفتن، همچون ديگر كارهاى شرعى، ادب خاص خود را مى‏طلبد كه در اين مختصر به آن مى‏پردازيم و يادآور مى‏شويم آنچه در اين بحث مطرح مى‏شود عملى كردن آن مختصّ به گروهى خاص نمى‏باشد بلكه عموميت دارد و لازم است در رابطه با تمامى انسان‏ها اعم از مرد و زن، مؤمن و كافر، بزرگسال و خردسال دانا و نادان به اجرا در آيد.

1. نيكو سخن گفتن و رعايت عفت كلام:

در آيات مختلف قرآن كريم، خداوند متعال با پيامبران، ملائكه، مؤمنان، عموم مردم و حتى با كفار و مشركان، ادب در كلام را كاملاً رعايت مى‏كند. به مؤمنان نيز دستور مى‏دهد با ديگران زيبا سخن گفته و از به زبان آوردن گفتار زشت و بى‏ادبانه (حتّى در مقابل كافران و ابلهان) دورى گزينند: با مردم (به زبان) خوش سخن بگوييد (22) و نيز مى‏فرمايد: و به بندگانم بگو: آنچه را كه بهتر است بگويند، كه شيطان ميانشان را به هم مى‏زند، زيرا شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است. (23)

2. آهستگى در كلام:

آهسته سخن گفتن از بهترين و زيباترين آداب گفتار و نشانه ادب است. قرآن مجيد مسلمانان را به رعايت اين خصلت بزرگ و با ارزش دعوت كرده و صداى افرادى كه با فرياد سخن مى‏گويند را به صداى درازگوش تشبيه نموده است: [لقمان به فرزند خود گفت: اى پ سرك من‏] در راه رفتن خود ميانه‏رو باش، و صدايت را آهسته‏ساز، كه بدترين آوازها بانگ خران است (24)

3. پرهيز از بيهوده‏گويى :

ادب اقتضاى آن را دارد كه گوينده در گفتار خود از سخنان لغو و بيهوده دورى نموده و كلمات شيوا و مفيد را به زبان آورد. بيهوده‏گويى يكى از اخلاق ناپسند است كه ايزد منّان دورى از آن را يكى از ويژگى‏هاى مؤمنان بر شمرده است: [مؤمنان رستگار شدند] و آنان كه از بيهوده روى‏گردانند .(25)
علامه طباطبايى(ره) درباره‏ى معناى كلمه لغو مى‏گويد: لغو كارى است كه داراى فايده نباشد؛ و از ديدگاه دين لغو = بيهوده ، اعمال مباح و حلالى است كه صاحبش در آخرت از آن سودى نبرد؛ و يا در دنيا از آن سودى كه منتهى به سود آخرت گردد عايد او نشود، مانند خو ردن و آشاميدن به داعى شهوت در غذا كه لغو است؛ چون غرض از اكل و شرب گرفتن نيرو براى اطاعت و عبادت خداست .(26)

شيوه‏هاى سخن‏

در قرآن كريم براى هر گفت و شنودى نوع و شيوه‏اى خاص از گفتار توصيه شده مانند: قول حسن، قول معروف، قول كريم؛ و استفاده از بعضى شيوه‏ها مورد نهى قرار گرفته است، مانند: مكالمه با صداى بلند، يا با ناز و كرشمه

1. گفتار مؤمنان با يكديگر:

الف. استوارى كلام: با پايه و اساس سخن گفتن را خداوند متعال به مؤمنان دستور مى‏دهد و به آنان تأكيد مى‏كند، اين‏گونه با يك ديگر سخن بگويد: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا داريد و سخنى استوار گوييد (27).
ب. سوژه به دشمن ندادن: بر مؤمنان لازم است علاوه بر استوار سخن گفتن؛ به گونه‏اى تكلّم كنند كه كفّار، مشركان و منافقان آنان را به استهزا نگيرند، و به عبارت ديگر: مؤمنان بايد با يكديگر به گونه‏اى سخن بگويند كه سوژه به دشمن ندهند. آيه 104 بقره بيان كننده هم ين مطلب است: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، نگوييد: راعنا و بگوييد: انظرنا و [اين توصيه را] بشنويد، و كافران را عذابى دردناك است .

2. سخن گفتن با پدر و مادر:

قرآن كريم براى پدر و مادر مقام و جايگاه بلندى را قائل است و در آيات 23 و 24 سوره مباركه اسراء دستورهاى بسيار مهمّى را به فرزندان مى‏دهد كه پاره‏اى از آنها را ياد آور مى‏شويم:
الف. از به كار بردن كلماتى كه خلاف ادب و احترام است مانند گفتن كلمه اف كه ناراحتى فرزند را مى‏رساند خوددارى نمايند: فلاتقل لهما افّ؛ به آنها [حتّى ] افّ مگو
ب. از گفتن كلماتى كه باعث رنجش آنان مى‏شود بپرهيزند مانند: داد زدن و يا درشت سخن گفتن با آنان ولا تَنهَرهُما؛ به آنان پرخاش مكن
ج. بر فرزندان لازم است با پدر و مادر، شايسته و با بزرگوارى و كريمانه سخن بگويند و از بكار بردن كلمات زشت و ناشايست بپرهيزند: وقُل لَهُما قَولًا كَريما؛ و با آنان سخنى شايسته بگوى
د. بر فرزندان واجب است با پدر و مادر متواضعانه سخن بگويند و از به كار بردن كلمات و سخنان متكبّرانه دورى نمايند. واخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِ‏ّ مِنَ الرَّحمَةِ؛ و از سر مهربانى، بال فروتنى بر آنان بگستر
ه. برفرزند است كه از خداى تعالى براى والدين خود طلب خير و براى آنان دعا كند و رحمت و آمرزش پروردگار را خواستار شود: وقُل رَبِ‏ّ ارحَمهُما كَما رَبَّيانى صَغيرا؛ و بگو پروردگارا، آن دو را رحمت كن چنانكه مراد در خُردى پروردند .

3. سخن گفتن با فرزندان:

بر والدين لازم است در گفت و شنود با فرزندان خود نكاتى را رعايت كنند؛ كه در اينجا به پاره‏اى از آنها اشاره مى‏كنيم:
الف - ادب و مهربانى و دلسوزى: در آيات مختلف قرآن، پيامبران الهى مانند: نوح، ابراهيم، يعقوب و لقمان(ع) فرزندانشان را با كلمه‏ى يابنّى مورد خطاب قرار داده‏اند؛(28) و اين كلمه، علاوه بر اين كه رعايت ادب را نسبت به فرزند همراه دارد دلسوزى و شفقت را نيز مى ‏رساند.(29)
ب - اندرز و نصيحت: داستان‏هاى مختلفى را كه قرآن مجيد از پيامبر الهى(ع) نقل كرده است، بيان كننده‏ى اين مطلب است كه بزرگواران، فرزندانشان را با استفاده از بهترين روش، يعنى مؤدبانه و با مهربانى و دلسوزى، موعظه و نصيحت و پند و اندرز داده و خطرات دنيايى و آ خرتى كردار و پندار را به آنان گوشزد مى‏كردند: و ياد كن هنگامى را كه لقمان به پسر خويش - در حالى كه وى را اندرز مى‏داد - گفت: اى فرزندم، به خدا شرك مياور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است .(30)

4.گفتار مسؤولان:

در جامعه‏ى اسلامى انسان‏ها داراى حقوق خاص خود مى‏باشند و سخن مؤمنان بايد به گونه‏اى باشد كه حقّ انسان‏ها را به ايشان برساند، نه اين‏كه حق آنان را از بين ببرد، به خصوص افرادى كه كلام آنان زمينه‏ى نفع و زيان را براى ديگران به بار مى‏آورد مانند سخن مسؤولانى چون قاضى، شاهد، داور و كارشناسان، مفتيان و ...
قرآن مجيد به اين گونه افراد دستور مى‏دهد عادلانه سخن بگوييد: و چون [به داورى يا شهادت‏] سخن گوييد دادگرى كنيد [و عادلانه سخن بگوييد]، هر چند [درباره ]خويشاوند [شما] باشد (31)
علامه طباطبايى(ره) در اين‏باره مى‏گويد: بايد مراقب گفتارهاى خود باشيد، و زبان خود را از حرف‏هايى كه براى ديگران نفع يا ضرر دارد حفظ كنيد، و عاطفه‏ى قرابت و هر عاطفه ديگرى شما را به جانبدارى بيجا از احدى وادار نكند.(32)

5. سخن گفتن شاگرد و استاد با يكديگر:

قرآن‏كريم براى گفت و گوى شاگرد و استاد با يكديگر دستورهايى مى‏دهد كه بيشتر در آيات 65 - 78 سوره‏ى مباركه‏ى كهف دو گفت و گوى حضرت موسى(ع) (به عنوان شاگرد) با حضرت خضر(ع) (به عنوان استاد) نمود پيدا كرده است.

الف. شيوه‏هاى سخن گفتن شاگرد با استاد:

1. رعايت ادب و فروتنى: موسى(ع) در گفت و گو با معلم خود، با كمال ادب و فروتنى سخن گفت: زيرا از معلم خويش اجازه گرفت و به صورت پرسشى با او سخن گفت: من از تو پيروى مى‏كنم؟ تا از آن‏چه به تو تعليم داده است و مايه‏رشد و صلاح است به من بياموزى؟ .
2. پاسخ استاد را مؤدبانه گفتن: آن‏گاه كه خضر(ع) به موسى(ع) گفت: تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر كنى شاگرد با كمال ادب و احترام پاسخ استاد خويش را داد و گفت: ان شاء اللَّه مرا شكيبا خواهى يافت . جمله خواهى يافت و موكول كردن آن را به مشيّت الهى، ادب م وسى در مقابل معلم را بيان مى‏كند.
3. در هنگام لغزش و اشتباه از معلم عذر خواستن: وقتى موسى(ع) شرط استاد را به اشتباه زير پا نهاد و بدين‏گونه لغزشى از او سر زد، با عباراتى مؤدبانه (آيات 73 و 74 سوره‏ى مباركه‏ى كهف) از معلم خود عذر خواهى كرد.

ب. شيوه‏ى سخن گفتن استاد با شاگرد:

بر معلم لازم است علاوه بر رعايت ادب در گفتار خويش به چند نكته ديگر نيز توجّه كند: 1. لغزش‏هاى شاگرد را به او گوشزد كردن: خضر(ع) در سه مورد كه شاگردش اشتباه كرد، گاهى با جمله‏ى آيا نگفتم كه تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر كنى و در آخر با جمله‏ى اين‏بار ديگر وقت جدايى ميان من و توست لغزش‏هاى شاگرد را به او گوشزد كرد.
2. با آن‏كه حضرت خضر(ع) در ابتدا با شاگرد خود شرط كرده بود كه از او سؤالى نكند، ولى در پايان به او فرمود: به زودى تو را از تأويل آنچه نتوانستى بر آن صبر كنيم آگاه خواهم ساخت و به تمام سؤالات موسى(ع) پاسخ داد.

6. شيوه‏ى سخن گفتن زنان با نامحرمان‏

خداوند متعال، خطاب به زنان پيامبر(ص) چنين مى‏فرمايد: اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر ]نيستند، اگر تقوا پيشه كنيد، پس به ناز سخن مگوييد تا آن‏كه در دلش بيمارى است طمع ورزد، و گفتارى شايسته گوييد (33)
از آيه‏ى شريفه استفاده مى‏شود كه بر زنان لازم است در سخن گفتن با نامحرمان افزون بر رعايت آداب گفتار، دو نكته ديگر را نيز عملى سازند: الف. از خضوع در گفتار به گونه‏اى كه سخن ايشان اشاره به فروتنى، تسليم و فرمانبردارى بدون قصد را داشته باشد مانند: نازك، ظ ريف، با ناز و كرشمه و با نرمى سخن گفتن با نامحرمان بپرهيزيد، تا مبادا دل آنان را دچار ريبه و پندارهاى شيطانى نموده و شهوتشان را برانگيزانيد و در نتيجه مردانى كه بيماردل هستند به خاطر نداشتن و يا كمى ايمان به ايشان طمع ورزند. ب. بر ايشان لازم است با قول معروف و كلام شناخته شده با نامحرمان تكلّم نمايند، به گونه‏اى كه سخن ايشان موجب آرامش و اطمينان شنونده شود، نه باعث اضطراب و تشويق خاطر او، سخنى زيبا و به دور از اشاره به فساد و ريبه، سخنى كه شرع و عرف اسلامى آن را شايسته و پسنديده مى‏داند و آن كلام، موا فق با دين و اسلام است.

پى نوشت ها :

1) سوره نحل، آيه 43.
2) مجله‏ى حوزه، دفتر تبليغات اسلامى، شماره 105 - 106، ص 94.
3) فرهنگ معين، دكتر محمد معين، ج 3، ص 3332.
4) لغت‏نامه دهخدا، على اكبر دهخدا، ج 11، ص 16297.
5) سوره بلد، آيه‏هاى 8 و 9.
6) سوره الرحمن، آيه‏هاى 1 - 4.
7) غرر الحكم، ج 3، ص 261.
8) همان، ج 4، ص 547.
9) نهج البلاغة، ترجمه محمد دشتى، خطبه‏ى 176، ص 334.
10) غرر الحكم، ج 3، ص 261.
11) همان، ج 4، ص 60.
12) همان، ج 4، ص 547.
13) همان، ص ج 1، ص 134.
14) همان، ج 5، ص 199.
15) سوره نساء، آيه 43.
16) سوره اعراف، آيه 62.
17) سوره صف، آيه‏هاى 2 و 3.
18) سوره احزاب، آيه 70.
19) الميزان، سيد محمدحسين طباطبايى، ج 16، ص 347.
20) سوره طه، آيه 44.
21) الميزان، سيدمحمدحسين طباطبايى، ج 16، ص 256.
22) سوره بقره، آيه 83.
23) سوره اسراء، آيه 53.
24) سوره لقمان، آيه 19.
25) سوره مؤمنون، آيه 3.
26) الميزان، سيد محمد حسين طباطبايى، ج 15، ص 9.
27) سوره احزاب، آيه 70.
28) سوره هود، آيه 42؛ سوره صافات، آيه 102؛ سوره يوسف، آيه 5؛ سوره لقمان، آيات 13 و 16 و 17.
29) صافى، فيض كاشانى، ج 4، ص 96؛ الميزان، محمدحسين طباطبايى، ج 11، ص 82.
30) سوره لقمان، آيه 13.
31) سوره انعام، آيه 152.
32) الميزان، ج 7، ص 339.
33) سوره احزاب، آيه 32.

مقالات مشابه

نقش خدامحوری و مؤلفه های آن در مدیریت فرهنگی از منظر قرآن کریم

نام نشریهآموزه های قرآنی

نام نویسندهمحمدابراهیم روشن‌ضمیر, نعمت‌الله فیروزی

فرهنگ سازي از راه ارائه الگوي مناسب

نام نویسندهمحمدعلی ربانی

توسعه فرهنگي در آموزه هاي قرآني

نام نویسندهامیر محمدی

معرفي كتاب جامعه سازي قرآني

نام نویسندهمحمدرضا بزنجانی

قرآن و مهندسی فرهنگی

نام نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

نام نویسندهاحمد ترابی

قرآن و شيوه اصلاح فرهنگ

نام نشریهفصلنامه پژوهشهای قرآنی

نام نویسندهسیدموسی صدر

نگاهي نو به نظريات فرهنگي

نام نشریهنشریه فرهنگ جمعه

نام نویسندهسیدحسین تقوی