جلوه‏هاي هنر قرآني

پدیدآورلیلا قبرانی

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 305 بازدید
جلوه‏هاي هنر قرآني

ليلا قبراني
با آن كه قصه‌هاي قرآن بازگو كننده‌ي حقايق مسلم تاريخي‌اند، ولي هرگز نمي‌توان قصه‌گويي در قرآن را برابر با نقل وقايع تاريخي ـ به طور مطلق و محض‌‌ـ دانست. آنچه قصه‌گويي و تاريخ نگاري را درقرآن از هم ممتاز مي‌سازد، ويژگي فني قصه‌هاي قرآن است. اين ويژگي عبارت است از بيان اعجاز و نيز القاي نظمي خاص، به واقعيت‌هاي برگزيده از تاريخ، به گونه‌اي كه خواننده احساس مي‌كند، رويدادها و آدم‌ها نزد او حضور دارند و با او سخن مي‌گويند. و اگر چنين نباشد، هرگز فايده اصلي قصه‌گويي قرآن، يعني عبرت‌گيري و موعظه‌يابي، حاصل نمي‌شود. به همين دليل، كافران در برخورد با چنين اعجاز هنرمندانه‌اي، آن را سحر و جادو و اساطير پيشينيان و شعرو قول كاهن مي‌شمردند. اين نبود مگر به آن دليل كه زير سيطره‌ي نفوذ قرآن قرار مي‌گرفتند و همه تأثيرهاي هنر بشري، و بسي بيش از آن را، در قرآن مي‌يافتند. پس واقع نمايي قصه‌هاي قرآن هرگز با بيان فني و بلاغي و اثرگذار آن نا‌سازگار نيست. قصه‌هاي قرآن در حالي كه واقعيت‌هاي تاريخي را باز مي‌گويند، بيش از يك قصيده يا رمان يا نمايشنامه در مخاطب اثر مي‌نهند و در او حس برمي‌انگيزد و رويدادها و شخصيت‌هاي قصه پروازش مي‌دهند.

جلوه‌هاي هنري قصه‌هاي قرآن

اثري هنري است كه داراي اين سه ويژگي باشد: برخورداري از نوآوري، زيبايي ساختار، و قدرت تعبير، بديهي است كه از اين سه، هيچ يك، منحصر به قصه‌هاي خيال پردازانه و ساختگي نيست.1 قصه‌هاي قرآني كه اثري هنري است، در بردارنده خصلت‌هايي است كه هرسه ويژگي را تأمين مي‌كنند. به ديگر سخن، قصه‌هاي قرآني از يك حكايت صرف كاملاً متفاوت است و سراسر تصوير‌سازي هنري از شخصيت‌ها، رويدادها، و گفت و گوهاست، تصويرهايي از نبرد هميشگي خير و شر در جان انسان و ميان او با نيروهاي شيطاني.2

نقش زمان و مكان در قصه‌هاي قرآن كريم

زمان، در قصه نقشي شگرف دارد. خارج شدن قصه از حدود زماني، آن را به درختي تبديل مي‌كند كه از ريشه‌هايش جدا شده است. چنين درختي شاخ و بال نمي‌گستراند و بارو بر‌نمي‌گيرد. قصه‌ي موفق آن است كه با دقت و ظرافت از عنصر زمان بهره گيرد و به تناسب فضا و سبك، آن را پر رنگ يا كم‌رنگ كند. براي بهره‌گيري از زمان، نمي‌توان قاعده‌اي معين كرد. احساس وروح هنرمند است كه براي هر‌قصه، رنگي از زمان برمي‌گزيند.

نقش زمان

در قصه‌هاي قرآن، زمان به منزله دستي است كه رويدادها را حمل مي‌كند و آن‌ها را به حركت در‌مي‌آورد. اگر اين دست نباشد، رويدادها بي‌جان برزمين مي‌افتند و از حركت باز مي‌مانند. به اين ترتيب، حضور زمان در قصه‌هاي قرآن حضوري زنده، آگاهانه، و معنا‌داراست. براي نمونه، به قصه حضرت يوسف بنگريد:
آن‌گاه كه برادران يوسف او را در چاه مي‌اندازند، خود مي‌دانند كه در چهره‌شان نشانه‌هاي پستي و نيرنگ و دروغ پيداست. پس زمان مناسب براي بازگفتن خبر به پدر، در پيش بردن حركت قصه نقشي اساسي دارد. آنان شب را برمي‌گزينند تا چهره به چهره شدنشان با پدر در روشنايي صورت نپذيرد و قرآن براين عنصر زمان تكيه مي‌كند.
«وجاؤوا أباهم عشاءً يبكون؛ و شبانگاهان نزد پدر خويش آمدند، در حالي كه مي‌گريستند». (سوره‌ي يوسف، آيه‌ي16)
همين عنصر زماني است كه در حسّ پدر نيز نقش دارد و او را به اين انديشه وا مي‌دارد كه اگر پسرانش صادق بودند، اين زمان را براي باز‌گفتن خبر بر‌نمي‌گزيدند. در همين قصه، دوران حبس حضرت يوسف كاملاً معين نمي‌شود، بلكه به درازاي آن اشاره مي‌شود، زيرا آنچه در روند قصه نقش دارد همين است كه يوسف گرچه «چند سال» را در محبس بسر بُرد، هرگز به گمراهي و آلودگي تن نداد و از دعوت الهي خويش دست نكشيد. پس ابهام يافتن زمان در اين‌جا، عين روشني و روشنايي است:
«فلبث في السّجنِ بِضعَ سِنين؛ و چند سال در زندان بماند». (سوره‌ي يوسف، آيه‌ي42)

نقش مكان

مكان همچون ظرفي است كه رويدادهاي قصه در آن جاي مي‌گيرند و زمان همانند دستي است كه آن را حمل مي‌كند. به اين ترتيب، نقش مكان به اهميت وتأثير نقش زمان نيست. بسيار ممكن است كه مكان رويدادها در ابلاغ پيام قصه اثري خاص نداشته باشد. به همين دليل، قرآن اصولاً از مكان قصه ياد نمي‌كند. مگر آن كه نقشي خاص در سير حوادث و عبرت‌دهي داشته باشد، مانند: مصر و مدين و طور و أحقاف.
از نمونه‌هاي روشن تأثير مكان، قصه «اسراء» است. «مسجد الحرام» «مسجد الاقصي» و فاصله ميان اين دو، همراه عنصر زماني «شب» روشنگر حدود اين قصه‌اند و بدون آنها قصه معراج در هاله‌اي از ابهام باقي مي‌ماند. حس افتخار و عظمتي كه با شنيدن اين قصه براي مؤمنان پديد مي‌آيد، وامدار همين عناصر مكاني و زماني است. اگر از اين دو مسجد و هنگامه شب، ذكري نمي‌رفت، هرگز چنين تأثير عاطفي و احساس ژرفي از قصه بر‌نمي‌آمد:
«سبحان الّذي أسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الأقصي الّذي باركنا حولَهُ لِنُرِيهُ مِن آياتِنا إنّهُ هُوَ السَّميعُ البَصير؛
منزه است آن خدايي كه بنده خود را شبي از مسجد الحرام به مسجد الاقصي كه گرداگردش را بركت داده‌ايم، سير داد، تا بعضي از آيات خود را به او بنماييم، هرآينه او شنوا و بيناست». (سوره‌‌ي اسراء، آيه‌ي1)

پاورقيها:

1. التصوير الفنّي في القرآن، سيد قطب، ص259 .
2. القصص القرآني في منطوقه و مفهومه، عبد الكريم خطيب، ص77.

مقالات مشابه

مقایسۀ داستانهای چهارگانۀ سورۀ مریم با رویکرد روایت‌‌شناسی

نام نشریهصحیفه مبین

نام نویسندهمحمدرضا حاجی اسماعیلی, مهدی مطیع, اعظم‌السادات حسینی

کارآمدی تفسیر کلامی قصص قرآن در باب امامت

نام نشریهپژوهشنامه تفسیر و زبان قرآن

نام نویسندهمحسن دیمه کار گراب, علی ملا کاظمی

سالم سازي جامعه از انحرافات اخلاقي در قصص قرآن

نام نشریهمشكوة

نام نویسندهمحمد حسین مردانی نوکنده

بررسی آراء مستشرقان درباره روش داستان‌پردازی در قرآن

نام نشریهقرآن پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهسیدمفید حسینی کوهساری, سمیرا حیاتی, عبدالحسین شورچه