تـو ز قـرآناي پسر ظـاهـر مبـيـن ديــو آدم را نبينـد جــز كـه طـيـن
ظـاهر قـرآن چـو شخص آدميست كه نقوشش ظاهروجانش خفيست
مـرد را صـد سـال عـم و خــال او يـك سـر مـويـي نبـينـد حــال او
خداوند متعال در برخي موارد به ايجاز و اختصار سخن گفته و كلام الهي بر وفق اساليب زبان بشري است؛ لذا در آن مجاز، استعاره، تشبيه و كنايه، ساير تعبيرات ادبي و زباني وجود دارد. همچنين مفردات و تركيباتي كه اگر در عصر نزول وحي آشكار بوده، با گذشت زمان طبعاً صراحت معنايي آن در پردهي ابهام رفته است، لذا برخي آيات قرآن كريم به بيان و كشف حجاب، و كشف محجوب اعم از تفسير و تأويل نيازمند است.
معناي لغوي تفسير به قول لسان العرب «بيان» و «ابانه» يعني روشنگري و روشني است كه اين كلمه از مادهي «فَسَر» به معني برداشتن پوشش و يافتن مقصود از كلام پيچيده است و در اصطلاح عبارت است از توضيح و رفع اجمال و ابهام و گشودن گرهها و پيچهاي لفظي و معناي قرآن كريم.
علاّمه طباطبايي ميفرمايد: تفسير، روشن كردن مفاهيم آيات قرآن و پردهبرداشتن از مراد و مقصود آنهاست.
تأويل از كلمهي «اَول» مشتق است، به معني رجوع، و ابنفارس در مقاييس اللغه ميگويد: اَول داراي دو اصل است: 1. ابتداي امر كه واژهي اول به معناي ابتدا از اين اصل است. 2. به معناي انتهاي امر كه تأويل به معناي عاقبت و سرانجام كلام از اين باب است. در قرآن كريم در آيهي: «هل ينظرون إلاّ تأويلَهُ يوم يأتي تأويلُهُ؛ سرانجام كتاب خدا را در هنگامي كه برانگيخته ميشوند درمييابند (سورهي اعراف، آيه53) كلمهي تأويل در همين معني استعمال شده است. تأويل برگردانيدن شيء به غايتي است كه از آن اراده شده چه قول باشد چه فعل.
ابناثير در كتاب نهايه مينويسد: مراد از تأويل برگردانيدن ظاهر لفظ از معناي اصلي است به معنايي كه دليل به آن قائم است كه اگر آن دليل نباشد نبايد معناي ظاهري لفظ را رها كرد.1
تأويل اصطلاحاً با تنزيل نوعي تقابل و ربط دارد. در قرآن مجيد به صورت اسمي و مصدري هفده بار از اين كلمه استفاده شده است كه هفت بار آن به تأويل خواب در داستان حضرت يوسف(ع) مربوط است و در چندين مورد هم به معناي رسيدن وعده و عاقبت و سرانجام يك امر است. از جمله دو بار در داستان موسي(ع) و مردصالح در تأويل عمل سوراخ كردن كشتي و كشتن غلام و تعمير ديوار خرابه كه همراه موسي(ع) ميفرمايد: «اين تأويل كارهايي است كه تو نتوانستي بر آن صبر كني». (سورهي كهف، آيه82)
بالاخره تأويل مفهوم كلي آيه بر مصاديق موجود در زمان نزول قرآن و تطبيق آن بر مصاديقي كه به مرور زمان پديد ميآيند، ميباشد. حيات قرآن در تمامي عصرها در سايهي همين تأويل در مقابل تنزيل است و هرگز نبايد مفاهيم كلّي قرآن را در انحصار گروهي خاص دانست؛ بلكه بايد آن را بر آيندگان به همان نحو كه بر گذشتگان تطبيق ميكرد، منطبق ساخت.2
آيا هر كسي ميتواند دست به تفسير و تأويل قرآن كريم بزند؟
مفسّر و تأويل كنندهي قرآن كريم بايد چه صفاتي داشته باشد؟ پيامبر اكرم(ص) اولين و سزاوارترين فرد براي تفسير قرآن كريم ميباشد كه به نص خود قرآن خداوند همهي تنزيل و تأويل را براو نازل كرده است: «وأنزل اللّهُ عليك الكتابَ و الحِكمَةَ». (سورهي نساء، آيه133)
بعد از وفات ايشان اميرالمؤمنين علي(ع) و اهلبيت(ع) به حكم آيهي تطهير كه مشمول موهبتهاي الهي و درايت و طهارت قلب ميباشند، بهترين مفسران قرآن هستند.
برخي از صحابه و تابعان نيز مفسران بعدي قرآن كريم بودند و بعد از آن بنا به آيهي شريفه: «وما يعلم تأويلَهُ إلاّ اللّهُ و الراسِخُونَ فِي العِلمِ». (سورهي آل عمران، آيه7) وظيفه تفسير و تأويل قرآن بر عهدهي «راسخون في العلم» بود. قرآن شناسان و علماي اسلامي شرايطي را براي مفسّر قرار دادهاند. گرچه در اين باب اختلاف نظر وجود دارد، ولي بهطور اجمال ميتوان گفت كه اعتقاد داشتند كه مفسّر بايد با اين علوم آشنا باشد تا بتواند قرآن را تفسير كند كه برخي آن را علوم پانزده گانه3 نام نهادهاند كه عبارتاند از: علم اللغه، صرف و نحو، اشتقاق، معاني و بيان و بديع، علم قرائت، اصول دين، اصول فقه، اسباب النّزول، قصص، فقه، ناسخ و منسوخ، حديث و علم موهبتي كه همان فهم و بصيرتي است كه خداوند در اثر رعايت تقوا و پرهيزگاري به بندهي خود عنايت ميفرمايد و بوسيلهي آن حقايق و اسرار نهان قرآن را بر او آشكار ميكند. شرط ديگر تفسير شناسي است كه مفسّر همواره بايد در آثار معتبر مفسران از قدما و معاصران تحقيق كرده و شناخت عميق و ناقدانهاي از آثار گوناگون در زمينهي يكايك علوم قرآني داشتهباشد تا آنجا كه بدون مراجعه به آثار معتبر علماي گذشته، بتواند اظهار نظر كند.4
چه كساني ميتوانند دست به تأويل قرآن بزنند؟
جواب به دو صورت قابل طرح است: 1. آگاهان به تمام تأويل قرآن 2.آگاهان به بخشي از تأويل قرآن.
با توجه به آيات صريح قرآن كريم، پيامبر اكرم(ص) و علي(ع) و ائمه معصومين(ع) آگاهان به تمام تأويل قرآن كريم ميباشند. رواياتي در اين زمينه وجود دارد كه فهم و تأويل كل قرآن مجيد را از مردم نفي كرده است. حقيقت آن است كه همهي مردم در درك بخشي از تأويل قرآن كريم نيز يكسان نيستند و هر دستهاي از مردم به ميزان فهم و درك خود از معاني و مضامين قرآن بهره ميبرند، چنانكه در روايتي آمده است: بخشي از قرآن را همهي مردم ميدانند و بخشي ديگر را تنها كساني كه داراي ذهني صاف و حسي لطيف و قدرت تشخيص بوده، ميفهمند كه خداوند به آنها سعهي صدر عطا كرده و بخشي از آن را تنها خدا و راسخان در علم ميدانند.
دانشمندان علوم قرآني در مورد اين شرايط مفصّلا بحث كردهاند كه ما مختصر و كوتاه به آن صفات و شرايط اشاره ميكنيم. تأويلكنندهي قرآن بايد داراي اين صفات باشد:
1. آشنايي با زبان و بيان قرآن كريم . 2. قوهي فهم و تشخيص درست.
3. قلب سليم داشته باشد. 4. دانشي استوار و خلل ناپذير در زمينه توحيد اسباب.5
1. شاكر، روشهاي تأويل قرآن، ص 25.
2. ايزدي مباركه، شروط و آداب تفسير و مفسّر، ص 24.
3. سيوطي، الاتقان، مترجم سيدمهدي حائري، ص 583.
4. ايزدي، شروط و آداب تفسير و مفسّر، ص180.
5. روشهاي تأويل قرآن، صص 123ـ 113، «تلخيص».