جلوه‏هايي از عقل‏گرايي در تفاسير قرن چهاردهم

پدیدآورمرتضی رزم‌آرا

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 516 بازدید
جلوه‏هايي از عقل‏گرايي در تفاسير قرن چهاردهم

مرتضي رزم‏آرا
در شماره 120 گلستان قرآن، فصل اول كتاب عقل‏گرايي در تفاسير قرن چهاردهم نوشته شادي نفيسي به صورت تلخيص تقديم خوانندگان گرامي شد. در اين شماره برآنيم خلاصه فصل دوم اين اثر وزين را تقديم خوانندگان نماييم. فصل مورد بحث با مقدمه‏اي درباره اهداف اين فصل آغاز مي‏شود و آن‏گاه به تفاسير موردنظر مي‏پردازد و در ادامه، آراي مفسران موردنظر در ارتباط با تفسير آياتي كه دربرگيرنده پديده‏هاي طبيعي و نيز امور غيبي‏اند طرح و شرح مي‏گردد.
ارتباط علم و دين از مهم‏ترين موضوعاتي است كه از آغاز مواجهه جهان اسلام با علم و تمدن مغرب‏زمين، ذهن انديشمندان مسلمان را به خود مشغول كرده است. پيش از اين در جهان غرب، متكلمان مسيحي به اين موضوع دامن زده بودند و به تناسب موارد، راه‏حل‏هايي را نيز ارائه كرده و احياناً به طرفداري از يكي از آن دو يعني علم يا دين، راه خود را انتخاب كرده بودند. حال با توجه به اين موضوع، مي‏خواهيم ببينيم كه مسلمانان - مشخصاً مفسران - مورد نظر ما در جهان اسلام چگونه به حل اين تعارض بين معرفت علمي و ديني پرداخته‏اند.
در سراسر اين فصل، افزون بر آن‏كه شيوه1 تفسيري مفسران را بررسي كرديم، نظر آنان را نيز درباره روش بيان قرآن راجع به اين موضوعات، هدف قرآن از پرداختن به آنها و نيز مخاطبان قرآن جويا شديم گو اين‏كه مفسران بعضاً اصولي ناخودآگاه و عموماً ناگفته دارند كه قرآن را مطابق آن تفسير مي‏كنند و به ندرت مي‏توان در سخن آنان مطلبي در اين زمينه يافت. براي اين منظور، كوشيديم تا نشان دهيم كه اولاً مفسّران تا چه حد و چگونه از علم در تفسير قرآن بهره مي‏برند؛ ثانياً چه روشي را در تفسير پيش مي‏گيرند، تا چه اندازه به تمثيل و مجاز مي‏گرايند و چه ميزان به حديث استناد مي‏كنند و ثالثاً به چه اصول و مبانيي در تفسير معتقدند و هدف قرآن، مخاطبان آن و روش بيان قرآن را چگونه تبيين مي‏كنند.

تفسير المنار

تفسير المنار را كه به زبان عربي نوشته شده است مي‏توان نخستين تفسير دوره معاصر دانست زيرا درواقع تفسير معاصر با تفسير المنار آغاز مي‏شود. اين تفسير با ارائه نگرشي نو به قرآن، فصلي تازه را در تاريخ تفسير قرآن رقم‏زده و عميقاً بر تفسيرهاي پس از خود تأثيرگذار بوده است. اين تأثيرگذاري را مي‏توان در پيدايش ديدگاه‏هاي نوين - كه اركان سبك‏هاي جديد تفسير را شكل داده‏اند - جست.
تفسير المنار درواقع حاصل جلسات درس تفسير شيخ محمد عبده است كه به اصرار شاگرد و مريدش، محمد رشيدرضا تشكيل گرديد. شيخ عبده در طول حيات خود با بزرگان و انديشمندان بزرگي نظير شيخ درويش و سيدجمال‏الدين اسدآبادي آشنا شد و تحت‏تأثير آرا و انديشه‏هاي آنان قرار گرفت و نهايتاً متفكري نوانديش و مصلحي خيرخواه شد. رشيدرضا نيز از طريق آشنايي با مجله عروة‏الوثقي به‏شدت مريد سيدجمال و عبده شد. اهميت وي در تفسير المنار اين است كه گذشته از آن‏كه پاگرفتن جلسات تفسير عبده به درخواست رشيدرضا بوده است تفسير المنار حاصل يادداشت‏هاي وي از جلسات استاد و تعليقات او بر آنهاست گو اين‏كه اين تفسير براي هميشه ناتمام ماند.

تفسير الجواهر

تفسير جواهر يكي ديگر از تفاسير صاحب‏سبك و پيشگام در دوره معاصر و درواقع اولين تفسير كامل در دوره معاصر و تنها تفسير كاملي است كه با نگرش علمي به قرآن تدوين شده است. اين تفسير نيز به زبان عربي مي‏باشد كه يكي ديگر از مفسّران جهان عرب به نام شيخ طنطاوي جوهري آن را نوشته است.

تفسير في ظلال القرآن

يكي ديگر از تفسيرهاي صاحب‏سبك و پيشگام در دوره معاصر، تفسير في ظلال القرآن است كه تفسيري كامل از قرآن مي‏باشد. اين تفسير با نگاهي ادبي به قرآن و با نگرشي زندگي‏ساز و حركت‏آفرين، به دست سيدقطب به رشته تحرير درآمده و معرّف دو سبك تفسيري به شمار مي‏آيد. زندگي تفسيري سيدقطب را مي‏توان به سه مرحله تقسيم كرد. مرحله اول را بايد در دوران روزنامه‏نگاري و نمايشنامه‏نويسي نگارنده بعد از اخذ ليسانس ادبيات دانست. مرحله دوم در واقع با نوشتن كتاب العدالة‏الاجتماعية شروع مي‏شود و مرحله سوم، ايام اسارت اوست. در اين مرحله، وي قرآن را در مقام يك اديب و يك متفكر نگاه نمي‏كند - اگرچه اين همه هست - بلكه بيشتر به‏عنوان يك مبارز به قرآن نگاه مي‏كند و آن را كتابي حركت‏آفرين مي‏داند. اين تحول، سيد را بر آن داشت تا بقيه قرآن را بر اين مبنا تفسير كند و از طرف ديگر، در تفسيرهاي قبلي‏اش تجديدنظر نمايد2.

تفسير الميزان

تاكنون به سه تفسير صاحب‏سبك و پيشگام در تفسير معاصر اشاره كرديم. اين سه تفسير همگي در جهان عرب و توسط انديشمندان عرب تهيه و تدوين شده‏اند، اما در ميان تفسيرهاي معاصر، تفسيرهاي صاحب‏سبك و پيشگام كه در جهان غيرعرب نوشته شده‏اند نيز وجود دارند گو اين‏كه اغلب به زبان عربي نوشته شده‏اند. الميزان في تفسيرالقرآن معروف به تفسيرالميزان به قلم علامه طباطبايي از جمله آنهاست كه در ايران نوشته شده است. درواقع اين تفسير، مهم‏ترين تفسير شيعي در دوره معاصر است كه تسلط موءلف آن بر قرآن، فقه، اصول، فلسفه و حديث، آن را از تفسيرهاي ديگر ممتاز ساخته است و در به كار بستن شيوه تفسير قرآن به قرآن موثر بوده است.
علامه طباطبايي تحصيلات خود را در ايران و عراق گذراند و در طول تحصيل تحت‏تأثير افكار و انديشه‏هاي آيت‏الله ناييني، سيدابوالقاسم خوانساري و حاج‏ميرزاعلي قاضي قرار مي‏گرفت. هم‏چنين در طول حيات او افراد بسياري از جمله استاد شهيد آيت‏الله مرتضي مطهري، شهيد آيت‏الله بهشتي، شهيد آيت‏الله مفتح و آيت‏الله جوادي آملي تحت‏تأثير آرا و انديشه‏هاي وي قرار گرفته‏اند.

تفسير نمونه

آخرين تفسير موردنظر ما در اين تحقيق، تفسير نمونه است كه به دليل سلامت نثر، سادگي بيان و روزآمدبودن محتوا و نيز توجه به مسايل عيني و گره‏هاي مطرح ذهني نسل جوان، مورد توجه عموم قرار گرفته است. اين تفسير به همت تني چند از قرآن‏شناسان ايران نوشته شده و با نگارش اين تفسير در واقع براي نخستين‏بار، كار گروهي در نوشتن تفسير صورت گرفته است.
تفسير نمونه در برهه‏اي از تاريخ معاصر پا به عرصه وجود گذاشت كه از يك‏سو توانمندي‏هاي اسلام را در پاسخ‏گويي به نيازها و ضرورت‏هاي زمان بنماياند و از سوي ديگر، تفسيري درست و مبتني بر اصول را ارائه دهد.
از آنجا كه فصل دوم كتاب ما حول محور چند موضوع مهم در تفسير و مشخصاً در پنج تفسير موردنظر، دور مي‏زند لذا در اينجا به آن موضوع‏ها مي‏پردازيم. اين موضوع‏ها عبارت‏اند از: عقل، علم، آياتي از قرآن كه در آن از طبيعت و علوم سخن گفته شده است، ملائكه، جن، شيطان، معجزات پيامبران، امدادهاي غيبي و عذاب‏هاي الهي. در اين فصل، با انتخاب اين موضوع‏ها كوشيده‏ايم تا نشان دهيم از يك‏سو، علم به‏عنوان مهم‏ترين دستاورد عقل بشري تا چه حد در تفسير قرآن نقش دارد و از سوي ديگر به جايگاه والاي اصول و مباني عقلي در تفسير واقف شويم تا با شناخت آن بتوانيم برخوردي روشمند با قرآن را در پيش بگيريم به اين اميد كه به درك بهتر آن نايل آييم.
تفسير آيات دربرگيرنده پديده‏هاي طبيعي در بيان مفسران المنار، الجواهر، في‏ظلال‏القرآن،

الميزان و نمونه

عقل و علم در بيان مفسران المنار3

از نظر آنان قرآن در آيات متعددي مخاطبان خود را به تعقّل و تدبّر دعوت مي‏كند و فهم بسياري از آياتش را نيز به اهل تفكّر منحصر مي‏نمايد. هم‏چنين به عقيده آنان عقل و دستاورد آن يعني علم از جايگاه والايي برخوردار است و درواقع به يافته‏هاي آن مستقل از وحي ارج مي‏نهند. البته آنان به صحّت و مسلم‏بودن آن دسته از مطالب علمي كه به كمك آن به تبيين آيه‏ها پرداخته‏اند، اعتقاد داشته و آنها را براي تفسير وحي، صلاحيت‏دار تلقي كرده‏اند؛ اما اين‏كه آيا نظر آنان درباره مطالب علمي، صائب بوده يا اصلاً از صلاحيت قضاوت در اين مقام برخوردار بوده‏اند يا خير، مطلب ديگري است كه از بحث ما خارج است. در مواردي هم كه آيه‏هاي قرآن به وسيله علم قابل توضيح نيست، نمي‏كوشند تا با تكلف، آن را با علم تطبيق دهند و يا علم را تخطئه يا تأويل كنند. مثلاً قرآن از آسمان‏هاي هفت‏گانه سخن گفته است. مفسران المنار در تفسير اين‏گونه آيه‏ها درباره مصداق اين آسمان‏ها سكوت مي‏كنند و بر متكلمان متقدم نيز ايراد مي‏گيرند كه چرا با تكلف كوشيده‏اند تا بين مسئله آسمان‏هاي هفت‏گانه و هيئت قديم مطابقت ايجاد كنند. به‏نظر مي‏رسد كه در چنين مواردي آنچه براي مفسران المنار مهم است، تطبيق آيه‏ها با علم نيست، بلكه صرفاً اثبات متناقض‏نبودن آنها و در واقع ردّ شبهه‏هاي كساني است كه به فلسفه و علوم طبيعي سرگرم‏اند.
مفسّران المنار در تفسير داستان حضرت آدم نيز از طرح نظريه‏هاي علمي به شدت پرهيز مي‏كنند. خصوصيت ديگر در روش تفسيري آنان پرهيز از اطاله كلام در مباحث متفرقه تفسير است. آنان هدف قرآن را هدايت مي‏دانند و معتقدند كه تفسير قرآن بايد به‏گونه‏اي باشد كه بتواند اين منظور را محقّق سازد. لذا به درازا كشيدن سخن را در هريك از مطالبي كه قرآن بر آن مشتمل است و از جمله در مباحث علمي، دورشدن تفسير از هدف اصلي آن مي‏دانند. آنان با توجه به هدف قرآن، روي مخاطب قرآن انگشت گذاشته و مي‏گويند مخاطب قرآن تمام مردم‏اند نه صرفاً موءمنان؛ به‏همين دليل، قرآن داراي روش خاصي در بيان است كه خاص مردم عرب يا غير آن نيست.

عقل و علم نزد مفسّر الجواهر

طنطاوي معتقد است كه قرآن با عنايت به علوم طبيعي در بيش از 750 آيه به صراحت از آن سخن گفته و مسلمانان را به انديشيدن درباره طبيعت و فراگيري علوم آن تشويق فرموده و بلكه به آموختن آن امر كرده است. به عقيده او مسلمانان بايد به تحصيل همه علوم بپردازند به اين اعتبار كه دين‏شان آنها را به اين كار فرمان داده است. وي تفسيرش را براي برپاداشتن واجب كفايي - كه مسلمانان در عمل به علم‏آموزي كوتاهي كرده‏اند - معرفي مي‏كند و مي‏پرسد كه آيا علماي اصول، اجماع نكرده‏اند كه اگر واجبات كفايي ترك شوند همه مسلمانان گناه‏كارند؟ هم‏چنين او در تفسير آيه‏هايي كه به طبيعت و پديده‏هاي آن اشاره دارند، اهتمام زيادي به ارائه شگفتي‏هاي طبيعت و دانستني‏هاي علمي دارد و در اين راه حتي از كشيدن جدول و نمايش عكس نيز دريغ نمي‏ورزد. همين امر، تفسير جواهر را از ساير تفاسير متمايز مي‏سازد. نزد طنطاوي، قول به مخالفت علم و دين درواقع برخاسته از ناداني است.

عقل و علم نزد مفسّران في ظلال القرآن

سيدقطب علي‏رغم احترام و اعتباري كه براي عقل قايل است، بر محدوديت‏هاي آن تأكيد بسيار دارد. از اين‏رو در جاي‏جاي تفسيرش كوشيده است تا ناتواني‏ها و محدوديت‏هاي عقل را بنماياند. درواقع تأكيد زياد او بر ناتواني‏هاي عقل، همان‏قدر بازتاب افراط انديشمندان معاصرش در اعتقاد به ميدان‏دادن عقل است كه تأكيد المنار بر بزرگ‏كردن عقل، انعكاس افراط صاحب‏نظران عصر او در خوارشمردن عقل و حاكم‏كردن تقليد و خرافه‏پرستي است. با توجه به چنين نگاهي كه سيدقطب به عقل دارد، ارزش و اعتبار علم را در عرصه تفسير قابل‏اعتماد نمي‏داند. به‏همين دليل، وي در تفسير آيات علمي قرآن گاه به اختصار از كنار آنها مي‏گذرد. نزد او قرآن راه زندگي است كه عقل بايد در هر زمان و مكان در محدوده آن عمل كند.

عقل و علم نزد مفسّر الميزان

علامه طباطبايي براي عقل، جايگاه رفيعي قايل است اما نمي‏توان به‏خوبي دريافت كه عقل را تا چه حد در درك حقايق وحي معتبر مي‏داند. وي برخلاف برخي از مفسّران مستقلاً و به تفصيل از اعتبار عقل در درك وحي سخن نگفته است. مع‏الوصف مي‏توان دريافت كه او تفكر منطقي را در تفسير قرآن معتبر مي‏شمارد و مهم‏تر از اين، آن‏كه خطاپذيري آن را انكار نمي‏كند. وي با توجه به نگاهي كه به عقل دارد، علم و يافته‏هاي علمي را معتبر مي‏داند و در نهايت معتقد است كه قرآن با علم ناسازگار نيست.

عقل و علم در بيان مفسّران تفسير نمونه

مفسّران تفسير نمونه براي عقل جايگاه والايي قايل‏اند و راجع به نسبت بين علم و دين بر سازگاري آن‏ها تأكيد دارند. قرآن را كتاب انسان‏سازي مي‏دانند كه از آنچه در هدايت و تربيت انسان بدان نياز بوده، چيزي را فروگذار نكرده است و چنانچه به برخي از موارد علوم طبيعي اشاره نموده صرفاً به تناسب بحث‏هاي توحيدي و تربيتي و در پرتو همين هدف اصلي بوده است.
تفسير آيات دربرگيرنده امور غيبي در بيان پنج تفسير موردنظر
يكي از امور غيبي، جن و ملائكه‏اند كه در عالم حس و ماده نمي‏گنجند. به‏نظر مي‏رسد كه عقايد عبده راجع به اين‏ها تفاوتي با عقايد گذشتگان ندارد. هم‏چنين روش رشيدرضا و عبده در تفسير آيات و روايات كه از امور غيبي چون معجزات و خوارق عادت سخن مي‏گويند مبتني بر نگرش آنان به معجزه و جايگاه آن در عالم است. در همين راستا آنان تاريخ را هدف قرآن نمي‏دانند.
جن و ملائكه در بيان مفسر الجواهر به‏گونه‏اي است كه نمي‏دانيم آيا از نظر او آنها مستقلاً وجود ندارند كه اروح بشر نيز پس از مرگ به تناسب خصوصيات‏شان به آنها مي‏پيوندند، يا اين‏كه چنين نيست و در اصل، جن و ملائكه چيزي نيستند جز ارواح انسان‏ها پس از مرگ‏شان. ما نتوانستيم از تفسير او توضيحي گويا بر اين مطالب بيابيم. طنطاوي در تفسير امور شگفت‏آور داستان‏هاي قرآن از قبيل معجزات، عذاب‏هاي الهي و امدادهاي غيبي به اختصار مي‏گذرد اما همچون مفسّران پيشين مي‏انديشد، به ظاهر آيات وفادار است و به تمثيل و مجاز روي نمي‏آورد.
از نظر سيدقطب، ملائكه و جن از مصاديق غيب الهي‏اند كه پرداختن به آن از حوزه درك عقل و علم‏بشري خارج است. بنابراين نه‏تنها عقل و علم از نفي آن ناتوان است، بلكه از سخن‏گفتن درباره آن نيز عاجز است. اين مفسّر در تفسير معجزات پيامبران به تأويل و تمثيل نمي‏گرايد و آن‏ها را بر مبناي قوانين علّي و معلولي توضيح نمي‏دهد، بلكه در پرداختن به آن به نصّ اكتفا مي‏كند و هيچ‏گونه توضيح اضافه‏اي را ارائه نمي‏دهد. وي در تفسير داستان‏هاي قرآن بسيار اندك سخن مي‏گويد و از تحليل عقلي پرهيز مي‏كند. درواقع از نظر او تاريخ نمي‏تواند مرجع و حَكَم براي داوري در داستان‏هاي قرآن باشد. مع‏الوصف فعاليت ذهني4 و استنباط‏هاي عقلاني او در بحث از شيوه بيان قرآن در نقل داستان‏ها نمودي آشكار دارد.
از نظر علامه طباطبايي، علوم طبيعي نمي‏توانند در بحث از موجودات ماوراي طبيعي، چيزي را نفي يا اثبات كنند؛ در بحث از اين موجودات، عقل و نقل يعني قرآن و سنت معتبر، منابع قابل اعتمادي‏اند. وي بحث از معجزات و خرق عادات را از محدوده علم خارج مي‏داند و در هيچ موردي به اشكالي علمي اشاره نمي‏كند، اما آنها را غيب هم نمي‏داند و از تفكر در آنها نهي نمي‏كند. عدم تعارض آنها با عقل و فلسفه را مهم شمرده و به رفع اشكال مي‏پردازد. اما همان‏طور كه مي‏دانيم آيات قرآن بسيار پيچيده‏تر از آن است كه در بادي امر به‏نظر مي‏رسد. درك اين ظرافت‏ها و راه‏يافتن به عمق اين تعبيرات بدون تكيه به مباني روشن و مشخص عقلي امكان‏پذير نيست.
مفسران نمونه5 شناخت موجوداتي چون ملائكه را از طريق وحي و تجربه شخصي معتبر مي‏دانند. تأمل در تفسير نمونه و مروري بر آن در تفسير داستان‏هاي قرآن به‏خوبي نمايانگر اهتمام شديد نويسندگان آن مجموعه به حفظ ظاهر آيه‏ها و پرهيز از هرگونه تأويل و مجازگويي است. اين نگرش را بايد اصل اساسي دانست كه اينان در پرتو آن به تفسير داستان‏هاي قرآن و حوادث خارق‏العاده آن پرداخته‏اند. مع‏الوصف آنچه در اينجا براي ما مهم است درك اين نكته است كه چرا مفسران نمونه به‏رغم آن‏كه امدادهاي غيبي و عذاب‏هاي الهي را اموري خارق عادت مي‏دانند و تفسيري اعجازگونه از آن به‏دست مي‏دهند، مي‏كوشند تا با ارائه نمونه‏هاي مشابه معمولي، آنها را به ذهن نزديك سازند و اصلاً در معجزات چه نيازي به اين كار است؟ اگر آنها از حيث تحقق، اموري استثنايي‏اند، از لحاظ نوع و كيفيّت و چگونگي تأثيرگذاري نيز مي‏توانند غيرعادي باشند و چه نيازي به توجيه است؟ مفسران اين تفسير به‏طور مستقل به بحث در اين موضوع نپرداخته‏اند. آنان علاوه بر اين‏كه اشتياق وافري به ريزه‏كاري‏ها و تفصيل‏هاي داستاني نشان نمي‏دهند، شديداً به پيراستن داستان‏ها از خرافات و افسانه‏ها اهتمام مي‏ورزند. به‏نظر مي‏رسد كه در بازگويي داستان‏ها اين مهم‏ترين اصلي است كه بدان پاي‏بند مانده‏اند. پافشاري آنان بر اين امر به‏خوبي گوياي توجه آنان به نيازهاي عصري است كه در آن دوران مي‏زيسته‏اند، دوراني كه در آن دين، به بهانه راه‏يافتن برخي باورهاي سست و بي‏پايه در آن، آماج شديدترين حملات مدعيان علم قرار گرفته بوده است.
آنان همچون بسياري از مفسران ديگر اين دوره به هدف‏هاي تربيتي و آموزنده داستان‏ها توجه دارند، اما در كنار اين نكته‏سنجي‏ها استنتاج‏هايي كرده‏اند كه محل درنگ است.

فصل دوم (109 تا 450) 341 صفحه

معرفي پنج تفسير (111 - 120) 10 صفحه.
بخش اول از فصل دوم، تفسير آيات علمي در پنج تفسير (121 - 245) 124 صفحه.
بخش دوم از فصل دوم، تفسير آيات امور غيبي - (246 - 450) 204 صفحه.
1 - جلوه‏هايي از عقل‏گرايي در تفاسير قرن چهاردهم.
1 - 1 مقدمه.
1 - 2 تفسير المنار.
عبده.
محمد رشيدرضا.
1 - 3 تفسيرالجواهر.
1 - 4 تفسير في‏ظلال القرآن.
1 - 5 تفسير الميزان.
1 - 6 تفسير نمونه.
1 - 1 - 1 عقل و علم در المنار، تفسير آيات دربرگيرنده پديده‏هاي طبيعي در بيان المنار.
1 - 1 - 2 عقل و علم در الجواهر.
1 - 1 - 3 عقل و علم در في‏ظلال القرآن.
1 - 1 - 4 علم در عرصه تفسير.
1 - 1 - 5 بيان قرآن.
1 - 1 - 6 عقل و علم در الميزان.
1 - 1 - 7 جايگاه عقل از ديدگاه اسلام.

اهداف اين فصل

1 - چندوچون بهره‏گيري از علم در تفسير
2 - چه روشي در تفسير به پيش گرفته‏اند و تا چه حد به تمثيل و مجاز و تا چه ميزان به حديث استناد مي‏كنند؟
3 - به چه اصول و مبايني در تفسير معتقدند، هدف قرآن و مخاطبان آن و روش بيان آن چگونه تبيين مي‏شود؟

پاورقيها:

1 - هرچند "روش تفسيري" در متون علوم قرآني رايج‏تر و متداول‏تر است اما نويسنده كتاب عيناً لفظ، "شيوه تفسيري" را به كار برده است.
2 - راجع به سيدقطب در شماره 116 گلستان قرآن مقاله‏اي به قلم نگارنده متن حاضر ترجمه و تلخيص شده است.
3 - هرچند نويسنده كتاب در معرفي تفسير المنار بر لفظ "مفسّران المنار" تصريح ندارد اما در اينجا صريحاً لفظ مفسران المنار را به كار برده است.
4 - حتي‏المقدور سعي شده است تا واژگان، تركيبات و تعبيرات نويسنده كتاب در اين تلخيص حفظ شود.
5 - منظور نويسنده كتاب از مفسران نمونه درواقع مفسران تفسير نمونه است كه ما نيز عيناً آن را آورديم.

مقالات مشابه

اعتبارسنجی عقل تأویل‌گرا در روایات تفسیری مجاهد بن جبر

نام نشریهحدیث پژوهی

نام نویسندهفتح‌الله نجارزادگان, جعفر نجف‌پور

روش شناسي تفسير عقلي در سيره تفسيري امام رضا(ع)

نام نشریهمشكوة

نام نویسندهمجتبی نوروزی, محسن نامجو

جایگاه عقل در تفسیر المیزان

نام نشریهنقد و نظر

نام نویسندهسعید روستا آزاد

بررسي مباني، روش ها و برداشت هاي تفسيري احمد مصطفي المراغي

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهمحمدعلی تجری, روح‌الله موحدی‌نیا

نقش تعقل فلسفی در تعمیق فهم قرآن کریم

نام نشریهآیین حکمت

نام نویسندهمحمدمهدی گرجیان, روح‌الله آدینه