ترجمه و نقد مدخل تاريخ گذاري و قرآن

پدیدآورگرهارد باورینگ

تاریخ انتشار1388/10/05

منبع مقاله

share 586 بازدید
ترجمه و نقد مدخل تاريخ گذاري و قرآن

گرهارد باورينگ
پژوهشگر و مترجم: دكتر محمد جواد اسكندرلو*
عضو هيئت علمي مؤسسة امام خميني قم*

چكيده:

"تاريخ گذاري و قرآن"، يكي از مدخل هاي مهم جلد اول دايرة المعارف قرآن ليدن، نوشتة گرهارد باورينگ مي باشد. اين مقاله، اختصاص به ترجمه و نقد اين مدخل دارد.
تاريخ گذاري و قرآن، مفهوم قرآني زمان، مفهوم قرآني تاريخ و شيوه هاي صدر اسلام در مورد تعيين ترتيب زماني دريافت آيات قرآن توسط پيامبر، تحليل تاريخي ـ انتقادي عالمان غرب راجع به قرآن و نشانه هاي موضوعي تاريخ گذاري قرآن، از جمله مباحث مطرح شده در اين مقاله اند.
Translation and analysis of "Chronology and the Koran"
Dr Mohammad Javad Eskandar Loo
"Chronology and the Koran" is one of the main entries of the first volume of the Encyclopedia of Koran by Gerhard Bowering. This article tries to translate and criticize this entry.
Chronology and the Koran, concept of the time, concept of the history, and the methods of Chronology in Koran's verses , historical and critical analysis of Koran and it's chronology which mostly considered by western intellectual, are subjects this paper tries to discuss about.

مقدمه

"قرآن نوري است كه خاموشي ندارد، چراغي است كه درخشندگي آن زوال نپذيرد، دريايي است كه ژرفاي آن درك نشود، راهي است كه رونده آن گمراه نگردد، شعله‏اي است كه نور آن تاريك نشود... دريايي است كه تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند كشيد، و چشمه‏اي است كه آبش كمي ندارد، محل برداشت آبي است كه هر چه از آن برگيرند كاهش نمي‏يابد... خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمي دانشمندان، و باران بهاري براي قلب فقيهان، و راه گسترده براي صالحان قرار داده است.1
بررسي معارف و علوم قرآن تقريباً در هيچ دوراني از تاريخ اختصاص به مسلمانان نداشته بلكه اين موضوع همواره از سوي عالمان و پژوهشگران غير مسلمان نيز پي‏گيري شده است به ويژه در قرون اخير شاهد اهتمام جدي خاورشناسان قرآن پژوه نسبت به پژوهش‏هاي قرآني هستيم. براي نمونه مي‏توان مؤسسه "بريل" شهر ليدن هلند را نام برد كه در زمينه علوم قرآني، ارزنده‏ترين اقدام اخير آن، دائرة المعارف قرآن2 بوده است. اين اثر ارزشمند، در قالب پنج جلد و حدود هزار مدخل طراحي شده كه البته تاكنون فقط سه جلد آن انتشار يافته و درباره دو جلد ديگر، وعده انتشار تا سال 2005 داده شده است. سر ويراستار اين اثر مهم، خانم جين دمن مك اوليف (Jane Dammen Mcauliffe) استاد تاريخ و ادبيات عرب دانشگاه جُرج تاون امريكا (واشنگتن دي. سي) است.3
در جلد اول دائرة المعارف قرآن ليدن، يكي از مباحث بسيار مهم برون قرآني تحت عنوان "تاريخ‏گذاري و قرآن: Chronology and the Quran تأليف آقاي "گرهارد باورينگ" چاپ گرديده است. در اين نوشتار به ترجمه و نقد اين مدخل تخصصي و ارزنده مي‏پردازيم؛ اميد مي‏رود كه اين پژوهش توسط ساير پژوهشگران مورد تحقيق و كنكاش و كاوش بيشتري قرار گيرد.

تاريخ گذاري و قرآن

قرآن، آخرين متن از متون مقدس اصيلي است كه به صورت زمان گذاري تاريخ بشري پديد آمده است تاريخ آن به زماني حساس و سرنوشت ساز برمي گردد يعني هنگامي كه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] قرآن را در نيمه شمال غربي شبه جزيره عربستان در طي ربع اول قرن هفتم ميلادي ابلاغ نمود.
قرآن، رابطه مهمي با سبك و سنت كتاب مقدس يهود و مسيحيت ارائه مي‏نمايد، در حالي كه هيچ نشاني از قرابت ادبي با متون مقدس هندوئيسم و بودائيسم ندارد و نسبت به آثار مقدس زرتشت از شباهت اندكي برخوردار است.4 عناصر سنت و شيوه كتاب مقدس كه قرآن نيز شامل آن است نشانگر موضوعاتي است كه در آثار "ابوكريفايي" و "ميدراشي" "يهوديت و مسيحيت" بيش از آن چه كه در متون ديني آنان يعني در عهد قديم و عهد جديد بكار رفته، يافت مي‏شود. البته هيچ مجموعه مستقلي از آثار مربوط به تورات و انجيل، يا مربوط به ملحقات رسمي آنها (اپوكريفا، ميدراش) به عنوان منبع اصلي كه احتمالاً قرآن وابستگي مستقيم به آن داشته باشد، شناسايي نشده است.
با وجود اين، قرآن بعنوان آخرين كتاب مقدس بترتيب تاريخي اديان بزرگ جهان، رابطه زمانمند روشني با سبك و سنت كتاب مقدس يهوديت و مسيحيت دارد. هيچ شاهدي دال بر اين كه اين سنت تا زمان [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] به زبان عربي ترجمه شده باشد (چه به عنوان يك مجموعه آثار يا به شكل كتبي معين) وجود ندارد.
ديدگاه بسيار رايج در ميان مورخان دين، اين است كه شناخت [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] نسبت به سنت كتاب مقدس تورات و انجيل اساساً يا صرفاً از منابع شفاهي نشأت گرفته است. اين دانش شفاهي كه از طريق شروح و ملحقات تورات و انجيل بارور گرديده بود، به زبان مادري [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم]، به او منتقل شد؛ و البته سرانجام در قالب نقل‏هايي كه بيشتر به زبانهاي سرياني، اتيوپيايي، آرامي و عبري ثبت شده بود، به عنوان مدركي كه ريشه در واژگان بيگانه دارد، در قرآن عربي مشاهده گرديد5 و در اصل، اين واژگان دخيل از قبل در گفتگوهاي ديني عربي محيط بومي [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] نفوذ يافته بود.
قرآن ـ نخستين محصول ادبيات عرب ـ از سنخ كتابي مبسوط است كه در مقطعي سرنوشت ساز از گويش پيش از اسلام قرار گرفته و بيشتر به صورت نقلي و منظوم از زبان عربي بوده و به شيوه نثري عالمانه مكتوب گرديده و سرانجام تمدن اسلامي را پديد آورده است (بنگريد به آثار منقول و مكتوب در عربستان) اوايل اين تحول در زبان عربي از شيوه شفاهي به حالت مكتوب كه به لحاظ تاريخ گذاري دقيقاً به زمان و شخص [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] مربوط مي‏شود، به گونه آشكاري در سبك منثور و مسجع قرآن نمايانگر است. اين نثر مسجع و شيوه گويش غيب گويان كاهن6 پيش از اسلام، يكي از ويژگي‏هاي قرآن يعني نخستين متن بزرگ عربي است كه اين نحوه گويش را به شكل مكتوب آن نشان مي‏دهد.
ريشه‏هاي قرآن - اين نخستين كتاب عربي - را همچنين مي‏توان در محتواي آن كشف نمود.
آيات قرآن، بسياري از موضوعاتي را دربرگرفته كه بخش مهمي از عبادت و آيين ديني قبايل غير اهل كتاب موجود در عربستان پيش از اسلام را تشكيل داده بود. البته نمي‏توان ريشه قرآن را به هيچ يك از اديان قبيله‏اي موجود در دوران ماقبل اسلام نسبت داد، گرچه آيين ديني مكه بيشترين تأثير را بر بينش دين قبيله‏اي عرب كه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] آن را در اوايل جواني خود احراز نمود، گذاشت.
پس از آن كه قرآن از لوح محفوظ به پيامبر اسلام نازل گرديد، آن حضرت قرآن را به طور روشن درك نمود و با ايمان كامل، ابلاغش كرد و آن را در دوران تاريخي خود تلاوت كرد. براساس ديدگاه رسمي مسلمانان، قرآن ابتدا بطور دقيق در حافظه‏ها ثبت و ضبط شد آن گاه پس از رحلت پيامبر توسط پيروانش به شكل كتابي كامل مدون گرديد. سپس در بستر نقل مستمري با نهايت احتياط، تلاوت شده و مورد نسخه برداري قرار گرفت.
از ديدگاه مسلمانان، قرآن يگانه كتاب مقدسي است كه به شكل الهي خود در طول زمان، دست نخورده [و تحريف نشده] باقي مانده و اين كتاب هم به لحاظ اين كه از خداوند ازلي سرچشمه گرفته و هم از جهت اينكه در طول قرن‏ها به گونه‏اي معتبر انتقال يافته است، فراتر از تاريخ گذاري7 مي‏باشد.
با احترامي كه نسبت به ديدگاه اعتقادي مسلمانان درباره قرآن قائل هستيم، از نيمه دوم قرن اخير، زبان شناسان تاريخي و خاورشناسان و سپس در قرن حاضراسلام شناسان و پژوهشگران نقد متون تاريخ اديان سعي كرده‏اند كه به تحليل و بررسي قرآن به عنوان متني ادبي و منبعي تاريخي بپردازند. اين رويكردهاي عالمانه اساساً بر محور مسائلي از جمله "تاريخ گذاري قرآن" متمركز شده است: مفهوم زمان و تاريخ در نظر قرآن چيست؟ آن دسته اطلاعات تاريخي در قرآن كه اين كتاب را بلحاظ تاريخ گذاري به حيات و دوران [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] متصل مي‏سازد، كدامند؟
چه تفاوت‏هايي بين ترتيب تاريخي نزول واحدهاي جزئي قرآن و تركيب كنوني سوره‏ها و آيات در جمع نهايي آن به عنوان يك كتاب وجود دارد؟ مراحل اصلي تصنيف و تدوين اوليه قرآن به وسيله مسلمانان صدر اسلام به گونه‏اي كه امروزه به دست ما رسيده، چه بوده است؟
اين ها، مسائلي است كه در تاريخ گذاري قرآن، محوريت يافته و در زمينه‏هاي تحليل عالمانه متن قرآن، محتواي آن، سبك، تركيب، تدوين و تاريخ و سير نخستين آن تا تثبيت نهايي متن قانوني اين كتاب، از اهميت والايي برخوردار شده‏اند.
به خاطر پيچيدگي هر يك از اين مسائل، آنها به گونه مجزا مورد بررسي قرار خواهند گرفت.

مفهوم قرآني زمان

متن قرآن مفهوم تجزيه پذيري از زمان ارائه مي‏دهد كه فاقد مفهومي از زمان است كه به گذشته و حال و آينده تقسيم شده باشد. دليل عمده‏، اين است كه دستور زبان عربي فقط دو بُعد از زمان را مي‏شناسد (كامل و غيركامل) بدون اينكه دقيقاً بين حال و آينده تفكيك قائل شود. قرآن، همچنين جبرگرائي مربوط به زمان مبهم را كه پيش از اسلام رايج بود؛ مبني بر اينكه بر هر چيزي سلطه دارد و كارهاي انساني را بدون اميد به زندگي ماوراي مرگ نابود دانسته، رد مي‏كند. قرآن پس از اثبات روز قيامت يعني رستاخيز بدن و روح، زمان را از ديدگاه توحيدي تشريح مي‏نمايد يعني وعده فردوس و وعيدها و عذاب‏هايي را مي‏دهد. [از سوي ديگر] خداوند متعال آسمان‏ها و زمين و نخستين افراد بشر را با گفتن امر موجود باش (كُن) بوجود آورد.
او طبق اراده خود هر لحظه حيات مي‏بخشد يا مي‏ميراند و بر تمامي لحظات وجود هر انساني حاكميت دارد. رايج‏ترين واژه در عربي براي مفهوم"Time" واژه "زمان" است كه در قرآن بكار نرفته بلكه بجاي "زمان" يا "قِدم" واژگاني بكار رفته كه بر مدت زمان محدودي دلالت دارند مانند "وقت"، "حين"، "آن"، "يوم"، "ساعة" اينها به "زمان" مفاد تجزيه پذيري مي‏دهند كه براي ما بينشي نسبت به كار مستمر الهي در جهان به عنوان يگانه علت حقيقي فراهم مي‏آورد.

مفهوم قرآني تاريخ

از آنجا كه در زبان عربي، افعال دقيقي براي مفاهيم "بودن" و "شدن" وجود ندارد، لذا تجزيه پذيري زمان نوعي بينش قرآني از تاريخ ارائه مي‏دهد كه در "طبيعت" نمود يافته ولي محوريت آن به تاريخ انبيا مربوط مي‏شود. در قرآن، تاريخ به عنوان نمايشي از پيامبران الهي كه هشدار دهنده و هاديان نسل‏هاي متوالي بوده‏اند و هر يك از آن امت‏ها پيام توحيدي انبيا را تكذيب نموده و در نتيجه به عذاب الهي گرفتار آمده‏اند، مطرح گشته است. تاريخ اساساً در قرآن به مثابه يكسري وقايع هم سنخ ترسيم شده كه در آنها ويژگي‏هاي تشابه، اختلافات حقيقي بين قصص شخصي انبيا را ناديده و بي اهميت به شمار مي‏آورد. بهترين نمونه آن، تفسيري است كه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] از تاريخ در پرتو حيات و دوران خود دارد؛ بدين صورت كه تجربه خود را انعكاسي از تجارب همه انبياي پيش از خود مي‏داند. و اين موجب شده كه تنوع حوادث گذشته به گونه الگويي منسجم و متداول مطرح شود. قرآن در مقام سنديت براي ثبت تاريخ نيست بلكه صرفاً گزارش هايي از اندرز پيامبرانه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم]، اشاراتي به موقعيت شخصي او، مخالفت دشمنان و سؤالات پيروانش ارائه مي‏دهد.

اشارات قرآني به وقايع معاصر دوران حيات [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم

اشارات خاصي وجود دارد كه احتمالاً از متن قرآن به عنوان قرائن و شواهد تاريخي مرتبط با دوران پيامبر به دست مي‏آيد. اين اشارات در بيشتر موارد، تيره و مبهم هستند؛ مانند دوران يتيمي [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم]، عمويش ابولهب، تعقيب او توسط اهالي مكه، تحريم قبيله‏اي طايفه‏اش در مكه، رقابت سياسي مكه با طائف، اقدامات مذهبي كه در مورد خانه كعبه مشاهده شد، تپه‏هاي صفا و مروه، كوه عرفات و عبادتگاه مزدلفه.
اشارات رمزي به شكست نظامي روميان به دست دشمنان ايراني خود كه احتمالاً به از دست دادن اورشليم در سال 614 ميلادي انجاميد، در آيات دوم تا پنجم سوره روم به چشم مي‏خورد. بازگشت برخي از پيروان محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] از حبشه به مكه احتمالاً در سال 615 ميلادي و تلاوت سوره مريم براي پادشاه حبشه براساس اشاراتي كه در سيره روائي پيامبر يافت مي‏شود ممكن است مربوط به آيات 19 تا 23 سوره نجم باشد. البته پس از دوران هجرت، اشارات و قرائن صريحي نسبت به نبردهايي كه توسط پيامبر در بدر و حنين و أحد اتفاق افتاده، وجود دارد. تاريخ اين گونه وقايع را لازم است از منابع غير قرآني همچون منابع شرح حال نگاري پيامبر جستجو نمود. شواهد تاريخ گذاري قابل اعتمادي در قرآن وجود ندارد كه بتواند با دوران قبل از هجرت تطبيق يابد. فقط قرائن نسبتاً متقني مربوط به وقايع شرح حال پيامبر پس از هجرت هست كه قابل انطباق زمانمندي با آياتي از قرآن مي‏باشد.

شيوه‏هاي صدر اسلام در مورد تعيين ترتيب زماني دريافت آيات قرآن توسط پيامبر

از همان قرن‏هاي نخست اسلام، فقها و عالمان مسائل فقهي، حساسيت ويژه‏اي نسبت به ناسازگاري‏هاي ترتيب نزول كه بر انواع تصريحات فقهي قرآن تأثير مي‏گذارد، از خود نشان مي‏دادند. با اذعان به اختلاف‏ها و تنوع احكامي كه در آيات مختلف قرآن يافت مي‏شود، آنها نظريه نسخ را مطرح كردند كه فهرستي از آيات ناسخ و منسوخ را برمبناي ترتيب نزولشان ارائه نمود.
عالمان مسلمان ديگر به ويژه آثار اوليه مفسران، آثار مملو از حجم گسترده‏اي از اطلاعات ترتيب نزولي بود كه مي‏توانست برگرفته از قرآن باشد و بدينسان مربوط به سيره پيامبر يعني گزارش‏هايي درباره اقوال و افعال آن حضرت و تاريخ نگاري غزوات پيامبر كه ارتباط با آيات خاصي از قرآن دارد. اين امر به طرح منشأ ديگري از منابع تحت عنوان اسباب نزول انجاميد. هر دو شيوه مذكور بررسي ترتيب زماني خود را بر اساس آيات مجزا يا فرازهايي مستقل از قرآن متمركز نمودند به جاي آن كه بخواهند تمام سوره را محور كار خود قرار دهند. اين رويكرد، با جنبه تدريجي نزول قرآن بسيار سازگارتر بود. گروه ديگري از عالمان مسلمان در اواخر دوران قرون وسطا ارزيابي خود را راجع به ترتيب زماني قرآن براساس اين فرض استوار نمودند كه هر سوره‏اي واحدهاي خاص قرآني را به وجود آورد كه مي‏تواند به آساني به دو دسته مكي و مدني تقسيم شود. نخستين تلاش در اين زمينه، ارائه فهرستي از سوره‏هاي منسوب به ابن عباس بود.
عالمان بعدي همين شيوه را تشريح نمودند تا به صورت مبناي ثابتي در تفسير بيضاوي و اتقان سيوطي در آمد. قرن‏هاي بعد به تدريج نقطه شروع كار اصلي پژوهش‏هاي غربي در تاريخ گذاري قرآن شد. هر چند، عالمان مسلمان مي‏بايست با اين حقيقت روبرو مي‏شدند كه فهرست تاريخ گذاري دقيق سوره‏ها از زمان قتاده (م. 112) مورد ترديد و اختلاف بوده و اينكه قرآن پژوهان در مورد پاره‏اي از سوره‏ها به توافق نرسيدند كه آيا مكي هستند يا مدني و از همين رو فهرستي از هفده سوره مورد اختلاف [مختلف فيها] تنظيم كردند كه عبارت بودند از: سوره‏هاي رعد، محمد [صلي الله عليه و آله و سلم]، رحمن، حديد، صف، تغابن، مطففين، تين، قدر، بينه، زلزله، عاديات، تكاثر، ماعون، اخلاص، فلق و ناس. عالمان ديگر به اين مجموعه شش سوره ديگر را افزودند: 49 (حجرات)، 62 (جمعه)، 63 (منافقون)، 77 (مرسلات)، 89 (فجر) و 92 (ليل.)
سرانجام ترتيب تاريخ گذاري روايي منسوب به ابن عباس8 به گونه گسترده‏اي مقبوليت يافت و ازطريق چاپ استاندارد مصر كه در سال 1924 منتشر گرديد كاملاً برگزيده شد. كه در آن 86 سوره مكي شناخته شد كه در رأس هر يك از آنها عناويني بود كه بيانگر تاريخ دقيق نزول آنها براساس كار پژوهشگران مسلمان بود.

تحليل نقدي - تاريخي عالمان غرب راجع به قرآن

از نيمه دوم قرن نوزدهم، خاورشناسان به طور جدي با پژوهش هايي ادبي درباره قرآن درگير شدند كه مربوط به دستاوردهاي عالمانه سنتي اسلامي راجع به زبان‏شناسي تاريخي و شيوه‏هاي نقادانه متن‏شناسي مي‏شود كه پژوهش‏هاي متون مقدس در اروپا مطرح نموده بود.
تلاش عالمانه متقني به منظور نيل به ترتيب نزول آيات و سور قرآن انجام گرفت كه مي‏تواند با رشد و ويژگي‏هاي متنوع شخصيت ديني [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] منسجم باشد. اين كار توسط "گوستاوويل9 در كتاب (Historisch - Kritische Einleitung Bielefeld 4481) آغاز شد كه اوج خود را در كتاب تاريخ قرآن10 (Geschichtedes Qorans) تئودور نولدكه يافت كه بعداً توسط "فِرد ريش شوالي" تجديد نظر و گسترش يافت و سپس توسط "گاتلف برگشت راسر" و "اتو پريتزل" در قالب كتابي سه جلدي عرضه شد و اين كار مبناي پژوهش قرآني غرب و چارچوبي پذيرفته شده راجع به تاريخ گذاري قرآن قرار گرفت و آنگاه "رژي بلاشر" در كتاب "درآمدي بر قرآن11" تنقيحات بيشتري را بر آن افزود. ترتيب زماني سوره‏ها كه از طريق پژوهش قرآني غرب تشريح گرديد، عمدتاً تفكيك پژوهش سنتي اسلامي را بين سور مكي و مدني پذيرفت و بعلاوه مرحله دوران مكي قرآن را به سه دوره مجزاي ديگر تقسيم نمود.
شيوه ديگري كه در زمينه تاريخ گذاري، نتايج مشابهي را به بار آورد توسط "هارت ويگ هرشفلد12 در كتاب "تركيب و تفسير"، (لندن 1902) انتخاب شد. او سور مكي را به دوره‏هايي خاص بر اساس پنج معيار ادبي تنظيم نمود: سور اثباتي، سور خطابي (موعظه‏اي)، سور نقلي و داستاني، سور توصيفي، و سور تشريعي (حقوقي)؛ اين كار را در مورد دسته‏اي از سور مدني نيز انجام داد. چند سال پيش از آن "ويليام موير13" در كتاب (قرآن، تركيب و تعليمش. لندن 1875) براي تنظيم سوره‏ها پيشنهاد ابتكارآميزي را مطرح نمود يعني تاريخ هيجده سوره كوتاه تحت عنوان "سور شعف آور" را مربوط به قبل از دعوت علني پيامبر دانست14 (سوره‏هاي عصر، عاديات، زلزله، شمس، قريش، فاتحه، قارعه، تين، تكاثر، همزه، انفطار، ليل، فيل، فجر، بلد، ضحي، شرح و كوثر).
رويكرد كاملاً متفاوتي توسط ريچارد بل (در كتاب دو جلدي "قرآن" چاپ ادينبرگ 9- 1937و در كتاب دو جلدي ديگرش بنام "تفسيري بر قرآن" كه پس از فوت او منتشر گرديد چاپ 1991 در منچستر) اتخاذ شد. او تقسيم زمانمند قرآن به دو دوران مكي و مدني را رها نموده و بجاي آن نظام تاريخ گذاري بسيار ذهني و نامربوطي براي آيات جزئي در قرآن به عنوان يك مجموعه طراحي كرد. در مقام واكنش نسبت به رويكرد "بل"، دو ديدگاه ديگر مطرح شد يكي توسط "جان وانس بروگ" (در كتاب "مطالعات قرآني، چاپ 1977 لندن) و ديگري مربوط به "جان برتون" (در كتاب "جمع قرآن" چاپ 1977 كمبريج) كه از زواياي كاملاً مخالفي، فرضيه‏هاي مربوط به رويكرد تاريخ گذاري غرب را رد نمود. [از سوي ديگر] "رودي پارت" (در كتاب Der Koran Kommentar und Kankordanz چاپ "اشتوت‏گارت" سال 1971) يافته‏هاي مهم پژوهش غرب در زمينه تاريخ گذاري قرآن با بررسي‏هاي اصلي و فرعي تأليف غرب را در كتاب مختصر تفسير متعادل و سازگار با قرآن تركيب نمود.
هدف از ناديده گرفتن چارچوب ترتيب نزول آيات و سور قرآن، آن چنان كه در پژوهش غربي تعيين شده عبارت بود از تقسيم نمودن نزول قرآن به چهار دوره كه سه دوره آن مربوط به مكه و دوره اخير آن مربوط به مدينه بوده و نيز هدفشان پيوند دادن اين‏ها به يك نگاه تحول دروني تدريجي در ضمير خود آگاه پيامبر و آن خط مشي سياسي بوده كه پژوهش غربي از طريق شرح حال زندگي آن حضرت در ارتباط با مطالب قرآني ارائه داده است. اين كار به ابتكار "آلوئيس اسپرنگر" (در كتاب سه جلدي "lehreund Leben" چاپ 5- 1861) و "هابرت گريم" (در كتاب "محمد [صلي الله عليه و آله و سلم]" چاپ 5- 1892) انجام گرفت و سپس توسط "فرانتس بُهل" (در كتاب Dasleben Mohammeds چاپ 1934) و از طريق توضيحات خاص "مونتگمري وات" (در كتاب "محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] در مكه" چاپ 1953 و كتاب "محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] در مدينه" چاپ 1956) رشد و گسترش يافت.
پژوهش تاريخ گذاري قرآن و تحقيق در زمينه شرح حال نگاري سيره پيامبر وابستگي نزديكي به يكديگر داشتند. از همين رو، تهديد يك استدلال دوري بعنوان خطري پيوسته براي چنين رويكردي باقي ماند چرا كه برآورد ذهني رشد و تحول ديني [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] لازم بود با تأمل در انواع آيات قرآني كه كاملاً با آيات نازل شده اوليه متفاوت بودند، مورد استنباط قرار گيرد. با اين وجود، تقسيم سوره‏هاي مكي به سه دوره متوالي، نظريات نوين متعددي را نسبت به اوايل نبوت [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] پيش از هجرت، به وجود آورد و نيز ديدگاه‏هاي برجسته‏اي را در مورد مراحل مهم تحول در ابلاغ اوليه قرآن مطرح ساخت.
به طور كلي تقسيم چهار دوره‏اي ابلاغ قرآن بر پايه دو اصل عمده مطرح شد.
اين تقسيم، سور قرآني را به لحاظ نقد و تحليل منشأ آنها مربوط به آن دسته از وقايع تاريخي دانست كه از ساير منابع غير قرآني شناسائي شده بودند و به لحاظ تعيين نظام سوره‏ها، ماهيت زبان شناختي و سبك‏شناسي سوره به سوره از متن عربي قرآن را مورد تحليل و بررسي قرار داد (بنگريد به مدخل "دستور زبان و قرآن"، "شكل و ساختار قرآن").همچنين نشانه‏هايي روشن بين دوره‏هاي مكي در زمان تقريبي هجرت به حبشه در حدود سال 615ميلادي، و زمان بازگشت مأيوسانه پيامبر از طائف در حدود سال 620 ميلادي قرار داد و تاريخ هجرت را در سال 622 ميلادي به عنوان ملاك تقسيم بين سور مكي و مدني معين فرمود.شرحي اجمالي از انواع اصلي تنظيم تاريخ گذاري سوره‏ها در مقايسه با ترتيب كنوني آنها در قرآن را مي‏توان در كتاب "درآمدي بر قرآن" وات بل مطالعه نمود. آن دسته از سوره‏هائي كه در طبقه بندي دوران نخست و اوايل مكه جاي گرفتند در تاريخ گذاري نولدكه شامل چهل و هشت سوره هستند كه بر اساس اين ويژگيها شناسايي شده‏اند: يكساني در سبك15 كه بيانگر احساسات (حضرت) محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] در آغاز رسالت است به زباني كه به گونه رسا تصوراتي را تفهيم مي‏كند، گوياي شور و هيجان هستند، آيات آنها كوتاه16 و موزون مي‏باشد و به سبك و صبغه شاعرانه قوي و همراه با سي سوگند در آغاز سوره‏ها يا فرازهاي قرآني نازل شده‏اند. بيشتر اين سوره‏ها كه به عنوان يك دسته معين شده‏اند به جاي آنكه در ترتيب دقيق تاريخ گذاري نزولشان در نظر گرفته شوند، كوتاه هستند. بيست و سه سوره از آنها كمتر از بيست آيه دارند و چهارده سوره ديگر داراي كمتر از پنجاه آيه هستند. آنها اشاره به هشدارهاي جدي پيشگويانه راجع به پايان اين جهان و حكم و قضاوت نهايي پروردگار درباره انسان ها دارند (بنگريد به مدخل "پيشگويي"). اين سوره‏ها شامل گزارش هايي مربوط به حملات شديد پيامبر عليه دشمنان مكي خود به خاطر پيروي آنها از دين قبيله‏اي اجداد عربشان مي‏باشد و نيز راجع به تكذيب‏هاي تند آنان و اتهامات زيان بارشان در برابر ادعاي وحياني بودن سخنان پيامبر است كه آن حضرت را به گونه اهانت آميزي كاهن، شاعر و مجنون مي‏خواندند.
سوره‏هاي دوره دوم مكي يا دوره مياني مربوط به مكه بيست و يك سوره‏اند كه داراي آيات و واحدهاي طولاني‏تري از وحي هستند كه سبك منثور آنها بيشتر است و نمي‏توان به روشني يك ويژگي متداول مستقلي را براي آنها ارائه داد. نشانه آنها عبارت است از انتقال پيامبر از حالت هيجاني مرحله اول به حالت آرامش بيشتر او در مرحله ثاني كه هدفش تأثير گذاردن بر مخاطبان خود از طريق ادله توصيفي و تجسمي مانند توصيف پديده‏هاي طبيعي، تشريح زندگي بشر و ارائه تصوير روشني از بهشت و دوزخ بود. از نشانه‏هاي ديگر آنها ذكر قصص پيامبران پيشين و عواملي است كه بطور خاص از داستان موسي نقل شده مانند سرزنش دشمنانش و تشويق آن حضرت و گروه كوچكي از پيروانش. محل سوگندها17 در عناوين ابتداي آيات، انتخاب شده مانند "اين وحي الهي است" و مانند كاربرد مكرر "قُل" كه به منظور اعلام پيام خاصي قرآني است كه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] مأمور به ابلاغ آن مي‏گردد. نام "الرحمن" كه يكي از اسامي خداوند است و از دوران ماقبل اسلام در قسمت جنوبي و مركزي عربستان بكار مي‏رفته، گر چه اهالي مكه پيش از اسلام از آن احتراز مي‏ورزيدند، در اين سوره‏ها فراوان استعمال گرديده كه البته در دوره سوم، ديگر كاربردي ندارد (بنگريد به ذيل گفتگو راجع به اسامي الهي).
سوره‏هاي دوره سوم مكه يا اواخر اين دوران مكي بيست و يك سوره‏اند اما در هيچ نوعي از ترتيب تاريخ گذاري دروني قرآن نمي‏گنجند. آنها نوع گسترده‏اي از سبك منثور با نمونه‏هايي مسجع را نشان مي‏دهند كه رفته رفته به حالت قالبي و كليشه‏اي درمي آيند و نوعاً به پسوند "اون" و "اين" ختم مي‏شوند. تعبير "يا أيها الناس" توسط [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] به طور فراوان در خطاب به پيروانش به صورت گروهي بكار مي‏رود. سخنان تصويري و تخيلي پيامبر، كمرنگ شده و آيات وحي شكل خطابه‏ها يا سخنراني بخود مي‏گيرد وقصص انبيا افكار پيشين را تكرار مي‏كند. روي هم رفته، اين دسته از سوره‏ها مي‏تواند به عنوان نمايي از خشم يا رنجش پيامبر در برابر برخي از هم قبيله‏اي‏هاي مكي نسبت به پيام او به شمار آيد. سور مدني 24 سوره‏اند و به ترتيب تاريخ مند خاصي يكي پس از ديگري قرار گرفته و بيانگر قدرت فزاينده سياسي پيامبر و تشكيل چارچوب اجتماعي امت اسلامي او هستند. (ر.ك: مدخل: "امت و جامعه")
پيامبر به عنوان رهبري شناخته شده و رسمي در دين و امور اجتماعي جامعه مدينه، جامعه‏اي كه پيش از ورود آن حضرت، از طريق اختلاف و كشمكش‏هاي دروني از هم پاشيده بود، آيات قرآني او در ارتباط با تشريع احكام جنائي، امور داخلي همچون قوانين ازدواج و طلاق و ارث، و دعوت به جهاد در راه خدا نازل گرديد. گروههاي مختلف مردم، هر يك با عنواني خاص مورد خطاب قرار گرفتند. به عنوان نمونه، مؤمنون، مهاجرين مكه و انصار مدينه با تعبير "يا أيها الذين آمنوا" ولي آن دسته از اهالي مدينه كه به پيامبر، بدگمان و بي اعتماد بودند و در گرايش به اسلام تأني و درنگ داشتند تحت عنوان "منافقون" خطاب شدند. اعضاي قبايل قريظه، نظير وقينقاع مجموعاً به عنوان "يهود" و مسيحيان به عنوان "نصاري" خوانده شدند.
بيش از سي مرتبه - و فقط در آيات مدني - افرادي كه از قبل به آنها كتاب آسماني داده شده بود همگي با لقب "اهل الكتاب" مطرح شدند تا از گروهي كه فاقد كتاب آسماني بودند و "اميون" ناميده مي‏شدند تفكيك گردند. گروه دوم كساني بودند كه خداوند پيامبرش را با لقب "النبي الأمي" در آيات اواخر مكه از ميان آنان برگزيد. دسته مهمي از آيات قرآن مربوط به سور مدني به قطع رابطه پيامبر با قبايل يهود اشاره دارد، و سپس مطرح ساختن شخصيت ابراهيم - با كمك اسماعيل - بعنوان بنيانگذار خانه كعبه و نخستين اسوه مسلمان حنيف كه بيانگر دين خالص الهي است (ملة ابراهيم) و بعداً به وسيله [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] تقويت و تثبيت گرديد.
اساسي‏ترين ترتيب تاريخ گذاري آيات و سور قرآن توسط "ريچارد بل" انجام گرفت كسي كه فرضيه‏هاي مبسوط توأم با قيود و شروطي خاص را استنباط نمود. او گفت كه تركيب قرآن از سه مرحله برخوردار شده است: مرحله "آيه"، مرحله "قرآن" و مرحله "كتاب". نخستين مرحله از ديدگاه "بل" مربوط است به عبارات مشتمل بر "آيات" و پند و اندرزهايي در ارتباط با عبادت پروردگار اينها بيانگر قسمت عمده مواعظ پيامبر در مكه است كه صرفاً مقداري پراكنده و ناقص از آنها باقي مانده است. مرحله "قرآن" شامل اواخر زندگي پيامبر در مكه و دو سال فعاليت او در اوايل دوران مدينه مي‏شود كه در طي اين دوران پيامبر به كار فراهم آوردن مجموعه‏اي از محفوظات ديني و عبادي پرداخت. مرحله "كتاب" متعلق است به فعاليت او در مدينه كه آغاز آن به اواخر سال دوم پس از هجرت برمي گردد كه از آن زمان پيامبر در صدد تدوين قرآن (به صورت كتاب) برآمد. البته در قرآن كنوني، هيچيك از اين سه مرحله را نمي‏توان بطور دقيق و مجزا يافت زيرا فرازهاي مشتمل بر "آيه" بتدريج در مجموعه عبادي گنجانده شد و محفوظات شفاهي پيشين بعداً مورد تنقيح و تعديل قرار گرفته و قسمتي از كتاب مدون را تشكيل دادند "بل" اغلب در مقام تبيين نظام پيچيده خود در مورد معيارهاي تفكيك كننده، به اظهار نظراتي نسبتاً كلي بسنده نموده است. او سوره‏ها را بر اساس برداشت‏هاي شخصي خود تجزيه نموده و به گونه خود سرانه (استحساني) مطرح كرده كه آيات خاصي كنار گذاشته شده بودند در حالي كه آيات ديگري كه قرار بود كنار گذاشته شوند، حفظ و نگهداري گرديدند. او البته بصورت قاطعانه بحث كرده كه واحدهاي اصلي وحي آياتي كوتاه و پراكنده بوده‏اند كه پيامبر خود آنها را در داخل سوره‏ها جمع نمودند و اين كه در فرايند تدوين قرآن كه توسط كاتبان وحي در طي دوران حيات پيامبر در مدينه به اجرا درآمد، اسناد و مدارك مكتوب اعمال گرديد. "بل" با در نظر گرفتن تدوين قرآن در طي حيات پيامبر، نقطه آغازين قرآن بعنوان متن مقدس را به زمان جنگ بدر مربوط مي‏داند. براي "بل" اين واقعه نقطه عطف بشمار مي‏آيد در حالي كه مسأله هجرت، بعنوان يك معيار تفكيك در ساختار طبقه بندي سوره‏ها محسوب نمي‏شود.
هيچ يك از اين نظام‏هاي ترتيب تاريخ گذاري آيات و سور قرآني مورد پذيرش قرار نگرفتند. نظام تئودورنولدكه و اصلاحات آن يك حساب سرانگشتي [يا قاعده تجربي] را براي ترتيب تقريبي سوره‏ها در چينش زمانمند آن‏ها فراهم آورد.
فرضيه "بل" اين بود كه جمع نهايي قرآن فرايند پيچيده‏اي از اصلاحات پياپي اي بود كه نسبت به مطالب اوليه اعم از شفاهي و يا آنچه كه به شكل مكتوب در مرحله نخست در دسترس بوده‏اند، انجام گرفته بود. پژوهش قرآني غرب به طرق مختلف، دوركن را تثبيت نمود كه بر اساس آنها ديدگاه‏هاي سنتي مسلمانان راجع به تاريخ گذاري قرآن پايه گذاري شده بود. اول اينكه نزول قرآن به صورت تدريجي و پراكنده بوده و ركن يا اصل دوم اين بود كه جمع قرآن به صورت كتاب بر پايه دو گونه مدارك انجام پذيرفت: يكي اسناد و مدارك مكتوب كه توسط كاتبان وحي و به املاي پيامبر فراهم آمده بود و ديگر آن آيات قرآني بود كه در حافظه جمعي حلقه صحابيان وجود داشت تمام شيوه‏هاي تحليلي تاريخ گذاري اعم از سنتي اسلامي يا شيوه جديد غرب بر اين اصل اتفاق نظر دارند كه ترتيب سوره‏ها در اعلام پيامبر با آنچه كه الان در قرآن مكتوب مي‏يابيم متفاوت مي‏باشد زيرا در قرآن كنوني سوره‏ها بطور كلي براساس اصل كاهش طول و اندازه سوره‏ها تنظيم شده‏اند.
يكي از نتايج طبقه بندي سوره‏ها در جريان تاريخ گذاري، توجهي بود كه نسبت به اولين و آخرين واحدهاي نزول قرآن اعمال گرديد. اين مطلب اجماعي است كه اولين آيات نازله بر پيامبر آيات اول تا پنجم سوره "علق" يا آيات اول تا هفتم سوره "مدثر" بوده كه پيامبر تلاوت نموده است. بطور خاص، آيات اول تا پنجم سوره "علق" كه شامل فرمان "إقرأ" بوده از همان ريشه‏ عربي گرفته شده كه واژه "قرآن" از آن مشتق شده است و همچنين آيات اول تا هفتم سوره "مدثر" كه احتمالاً اشاره به از خواب برخاستن پيامبر در هنگام شب دارد به ويژه اگر به موازات آيات اول تا پنجم سوره "مزمل" در نظر گرفته شود، در منابع روايي مربوط به بعثت پيامبر، شناخته شده‏اند. اين دعوت به نبوت، طبق روايات اسلامي در خلال شب قدر واقع شده كه توأم با آغاز نزول قرآن بوده است كه نوعاً آن را مصادف با روز بيست و هفتم ماه مبارك دانسته‏اند. همانگونه كه بايد انتظار داشت، آخرين سوره‏هاي قرآن در ميان سوره‏هاي مدني جستجو شده و پژوهش اسلامي آن را سوره‏هاي مائده، توبه يا نصر دانسته است. برخي به آيه 278 يا 281 سوره بقره يا آيه 174 سوره "نساء" به عنوان آخرين آيه نازله اشاره كرده‏اند. در حالي كه از نظر ديگران آيات 128و129 سوره توبه آخرين آياتي بوده است كه در طي جمع آوري مطالب قرآني به شكل كتاب، يافت شده است. البته مناسب‏ترين آيه‏اي را كه مي‏توان به عنوان آخرين آيه نازله به شمار آورد آيه سوم سوره مائده است كه در تأييد پيامبر نازل شده: "اليوم أكملت لكم دينكم" و بيشترين نقطه توافق پژوهشگران غربي با پژوهش گران مسلمان در مورد همين آيه است.

نشانه‏هاي موضوعي تاريخ گذاري قرآن

تاريخ گذاري قرآن همچنين از طريق طرح مباحث دروني قرآن روشن مي‏گردد كه چهار موضوع از آنها مي‏تواند مورد تحليل قرار گيرد: حروف مقطعه، نمازهاي يوميه، نام خداوند و شخصيت ابراهيم. از ديدگاه سبك‏شناسي، يك پديده خاص و برجسته قرآني در ارتباط با مسائل تاريخ گذاري، همان حروف به اصطلاح اسرارانگيز يا حروف مقطعه‏اي است كه بلا فاصله پس از "بسمله" عبارت آغازين "بسم الله الرحمن الرحيم" در 29 سوره قرآن به كار رفته‏اند. منابع اسلامي كه حروف مقطعه را جزء لاينفك وحي قرآني شمرده‏اند برغم آنكه توضيحات مختلفي درباره اين حروف داده‏اند، هيچ معناي واقعي و معيني براي آنها ذكر نكرده‏اند. بسياري از عالمان مسلمان و پژوهش گران غربي تلاش نمودند كه نقش اين حروف را در قرآن تفسير كنند، ليكن هيچ تفسير رضايت بخشي در ميان آنها يافت نمي‏شود. برخي از آن تفاسير عبارتند از: اين حروف بيانگر علائم اختصاري اسماء الهي هستند؛ حرف اول نام افرادي است كه در تدوين قرآن، صاحب صحيفه‏اي خاص بودند، بيانگر حروف الفباي عربي يا تنها حروف اسرارآميزي هستند كه مفهوم آنها را جز خداوند نمي‏داند. البته سه عامل اساسي مي‏تواند در راستاي تفسير تاريخمند نقش اين حروف در قرآن مؤثر باشد.
1. حروف مقطعه در آغاز بيست و نه سوره قرآن مربوط به سور اواخر مكه و اوايل مدينه هستند اين حروف گاهي تنها ذكر مي‏شوند و گاهي در يك دسته دو تائي تا پنج تائي برخي از اين حروف تنها يكبار و برخي ديگر از آنها در آغاز دو يا پنج يا شش سوره به كار رفته‏اند.
2. اين حروف به لحاظ قرائت، به طور مجزا از هم، همچون نام حروف الفبا تلفظ مي‏شوند. و منابع مربوط به قرائات مختلفه قرآن، هيچ اختلافي راجع به قرائت اين حروف مطرح نكرده‏اند.
3. آنها بيانگر هر شكل صامت (بدون اعراب) الفباي عربي در رسم الخط كوفي (نخستين رسم الخط عربي) يعني چهارده شكل هستند و هيچ شكلي براي بيش از يك حرف الفبائي به كار نرفته است. بر اساس اين عوامل ثابت، مي‏توان گفت كه حروف مقطعه با نوعي از ترتيب سوره‏ها ارتباط دارد يعني كاربرد حروف الفباي عربي در زماني بوده است كه پيامبر سوره‏ها را به منظور اهداف ديني و دعائي جمع نموده و نخستين گام ها را در جهت انجام متني مكتوب برداشته است. اين توجيه نسبتاً كلي راجع به حروف مقطعه در پيدايش تاريخمند متن قرآن مي‏تواند از طريق اين واقعيت تأييد شود كه برخي از سوره‏هاي خاصي كه مصدر به حروف مقطعه‏اي از قبيل "الم"، "الر"، "حم" و "طسم" شده‏اند در ترتيب كنوني قرآن در كنار هم قرار گرفته‏اند با آنكه در مواردي طول آنها كاملاً متفاوت است و واقعيت ديگر اينكه تقريباً پس از همه موارد حروف مقطعه، به گونه صريح و گاهي ضمني به نزول وحي به عنوان قرآن يا كتاب مبين اشاره شده است.
از آنجا كه حروف مقطعه تنها در آغاز سوره‏ها به كار رفته و هيچگاه در داخل سوره به كار نرفته تا نوعي بريدگي در سبك يا سجع يا متن را ايجاد كند، معلوم مي‏گردد كه آنها متعلق به نخستين مرحله تدوين توسط خود پيامبر بوده‏اند به جاي آنكه مربوط به نخستين ابلاغ آيات قرآن يا آخرين جمع نهايي قرآن پس از رحلت آن حضرت باشند.
اين نظريه كه حروف مقطعه پس از رحلت پيامبر به قرآن اضافه شده باشند، مستلزم اين پيش فرض است كه درج پراكنده اين حروف در متن نهايي قرآن توسط شخصي (پس از اتمام نزول قرآن) صورت گرفته باشد. چنين تبيين كلي مؤيد اين ديدگاه است كه (حضرت) محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] مؤلف حروف مقطعه بوده و آنها را خود به آغاز سوره‏ها ضميمه كرده و اينكه او از مدتها قبل با همكاري كاتبان در صدد فراهم آوردن متن مقدس خود برآمده و آياتي را كه از محتوايي يكسان برخوردار بوده‏اند در سوره‏هايي خاص قرار داده است. برخي از اين گونه آيات، آنهايي بوده‏اند كه به عنوان واحد ديني يا دعايي مطرح شده و نشانه آنها همراهي با كاربرد حروف مقطعه بوده و تدوين كنندگان نهائي قرآن خود را ملزم به رعايت آن يافته‏اند.
پديده ديگري كه از عوامل مهم تاريخ گذاري به شمار مي‏آيد، موضوع پيدايش احكام محوري ديني مانند نمازهاي يوميه است كه توسط پيامبر تشريح گرديد. تشريح نمازهاي يوميه نمي‏تواند (به لحاظ تاريخي) به نخستين مرحله ابلاغ قرآن بوسيله پيامبر متعلق باشد چرا كه در آن زمان ريشه "صَلي" در اشاره به عمل ذبح حيوانات از سوي قبايل به كار مي‏رفته است (سوره كوثر آيه 2) و در ارتباط با عبادات مشركان مكه (سوره ماعون آيات 4 تا 7). در اين مرحله، تلاوت قرآن هنوز در نمازها بكار نمي‏رفته بلكه به كار تركيب بندي آيات قرآن توسط پيامبر مربوط مي‏شود. (سوره مزمل آيات اول تا سوم). مدتي بعد در حدود اواسط ابلاغ قرآن در دوران مكه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم]، تهجد و شب زنده داري را آغاز نمود در حالي كه پيش از شروع نماز آياتي از قرآن را نيز تلاوت مي‏كرد (سوره اسراء آيات 78 و 79، سوره فرقان آيه 64 و سوره ذاريات آيات 17 تا 18) و اين كار را هم در روز و هم در شب انجام مي‏داد (سوره انسان آيه 25 تا 26 و سوره طور آيات 48 تا 49).
ابتدا، حضرت محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] تنها مأمور به اقامه نماز شد (سوره اسراء آيه 110 وسوره طه آيه 130) سپس براساس آيه 132 سوره طه آشكارا دعوت مي‏شود كه اقوام يا پيروانش (أَهلَك) را به اقامه نماز همراه خودش فرمان دهد و اين كه با كساني كه خدا را صبح و شام مي‏خوانند استقامت بخرج دهد (سوره كهف آيه 28) يا آنكه در نماز شب به سجده و كرنش مشغول شوند (سوره زمر آيه 9) در خلال اين مرحله، پيامبر صلي الله عليه وآله همچنين به نمونه‏هاي برجسته قرآني نماز ابراهيم، موسي و زكريا توجه نموده و به عيسي بنده خدا به عنوان پيامبري كه مأمور به اقامه صلوة شده، اشاره مي‏كند و شايد در حدود اواخر دوران مكه (از ابلاغ قرآن) بوده كه محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] به تنهائي دوباره مأمور مي‏گردد كه نماز را در سه وعده مختلف يعني صبح، غروب و نيز در خلال شب بپا دارد.
به پيروان او هم توصيه مي‏گردد كه در اين عمل به او تأسي نمايند كه شامل تلاوت قرآن و سجده در نماز نيز بوده است (سوره اعراف آيات 204 تا 206). تكامل نمازهاي يوميه مي‏تواند به مجموعه واژگان قرآني متنوع و داراي نوسان برگردد كه در اواخر مكه و اوايل مدينه براي اوقات نماز بكار مي‏رفته است: در صبح: در هنگام فجر و پيش از طلوع آفتاب، در عصر (هنگام زوال روز و پيش از غروب خورشيد) و در هنگام شب (زلفاً من الليل) پس از هجرت، تاريخ گذاري قرآن اثبات مي‏كند كه "صلوة" به صورت حكمي متقن براي مسلمانان در اقامه نمازهاي انفرادي و جماعت در مي‏آيد. به موضوع "نماز" (كه نوعاً به شكل مفرد) بصورت مكرر در سور مدني اشاراتي شده است )33 بار در سوره‏هاي بقره، نساء، مائده، توبه و 24 بار به تنهايي، اين اشارات ارائه دهنده نيمي از مجموع كاربردهاي اين واژه در كل قرآن مي‏باشد) و هم اكنون بطور مكرر آن را در كنار حكم همتايش يعني "زكات" مي‏يابيم كه تحول آن مي‏تواند به عمل پرداخت خيرات تبرعي گرفته تا تكليف اجتماعي آن يعني صدقات واجبه برگردد. اشاره مكرر به تكليف شرعي انجام نماز با حكم مؤكد رعايت جهت قبله در هنگام نماز توأم گرديده است. ابتدا فريضه نماز به سمت بيت المقدس همچون مراسم قبله‏اي يهوديان و مسيحيان انجام مي‏گرفته ولي سپس با يك دستور قرآني (آيات 142 تا 152 سوره بقره) جهت قبله به سمت كعبه تغيير يافته است.
اين آيات خاص اوايل مدينه از طريق پيامبر در حدود زمان جنگ بدر در سال دوم هجري قمري (624 ميلادي) ابلاغ گرديد گرچه اين آيات در واقع يك فرايند تدريجي از تغيير در تشريع نماز و تثبيت قبله را نشان مي‏دهند. بعلاوه در مدينه اوقات مخصوص نماز آن گونه كه هم اكنون به صورت روزمره بجا آورده مي‏شود تعيين گرديد و حكم آن به صورت جمع، چنين تعبير شد: "أقيموا الصلاة" يعني نماز را راست برپا داريد (مقايسه كنيد با آيه 102 سوره نساء) وشامل تلاوت قرآن نيز گرديد (سوره اعراف آيات 204 و 205).
سرانجام آيه مدني 238 سوره بقره قاطعانه حكم نماز نيمروز (الصلاة الوسطي) را تثبيت مي‏كند كه احتمالاً قبلاً در اواخر زندگي پيامبر در مكه تشريع شده بود هنگامي كه پيروانش را به تسبيح پروردگار در صبح و عصر و وسط روز (حين تظهرون، سوره ص آيات 17 و 18) فراخواند. از اين هنگام بود كه نماز بر مؤمنان در اوقاتي ثابت (كتاباً موقوتاً) و اقامه نماز هفتگي جمعه در روزي كه روز تجارت مدينه محسوب مي‏شد (يوم الجمعة) فرض گرديد. مؤمنان به اقامه نماز فراخوانده شدند (سوره مائده آيه 58 و سوره جمعه آيه 9) و حكم طهارت قبل از نماز (وضو يا غسل) و در صورت فقدان آب يا در حال سفر بودن، حكم تيمم با خاك (سوره نساء آيه 43 و سوره مائده آيه 6) تشريع شد.
تعيين تاريخ مراحل كاربرد نام خاص پروردگار در قرآن كه اساساً بر "الله" و "رب" و "رحمان" تكيه دارد، دشوارتر مي‏باشد. البته سرانجام نام "الله" را به عنوان نام خاص قطعي و برگزيده شده اسلام در طول قرون تثبيت مي‏كند.
در ضمنِ آنچه كه سنت اسلامي به عنوان نخستين آيات وحي قرآني تعيين مي‏كند، پيامبر مأمور مي شود كه به نام پروردگار (ربك) سخن بگويد. واژه "رب" در كاربرد غيرمادي خود هرگز در قرآن با حرف تعريف بكار نرفته بلكه در عوض با يك ضمير شخصي استعمال شده كه كاربرد آن براي اهالي مكه از دوران پيش از اسلام آشنا بوده است. اين واژه با تعبير پروردگار اين خانه (رب هذا البيت) يعني خانه كعبه در مكه ذكر گرديده است (سوره قريش آيه 3). و در دوران نخست مكه بسيار زياد استعمال شده است مانند "سبح اسم ربك الأعلي" ولي در دوره دوم و سوم مكه كمتر ديده مي‏شود مانند سخن كفرآميز فرعون: "أنا ربكم الأعلي" و در آيات مدني بندرت بكار رفته است. برعكس، واژه "الله" براي اهالي مكه بعنوان اسم خاص خداوند پيش از [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] شناخته شده بود و آن را در اشعار و اسامي اشخاص بكار مي‏بردند. به احتمال بسيار زياد اين واژه مخففِ "اَلإله" است كه هرگز با الف و لام در قرآن بكار نرفته گرچه بصورت مضاف استعمال گرديده است تا دلالت بر معبود مردم داشته باشد مانند "إله الناس" كه مترادف با "رب الناس" مي‏باشد. واژه "الله" در دوران نخست مكه خيلي كم بكار رفته ولي در دوران دوم و سوم مكه استعمال آن زياد شده و سرانجام به قدري رايج گرديده كه بنظر مي‏رسد بطور متوسط در هر پنج آيه از سور مدني بكار رفته است. واژه "الرحمن" احتمالاً از كاربرد آن در قسمت‏هاي جنوبي و مركزي عربستان گرفته شده و در زمره مجموعه واژگان قرآني بنحو مؤكد و مخصوص "خدا" در دوره دوم مكه راه يافته است و سپس بطور كامل جايگزين مفهوم "الله" شده گرچه در تعبير كلي آغازين هر سوره يعني "بسم الله الرحمن الرحيم" (كه فقط در آغاز سوره توبه استعمال نشده) نسبت به واژه "الله" جنبه فرعي [وصفي] پيدا كرده است.
مرحله مهم انتقال به حوزه كثيرالاستعمال واژه "الله" را مي‏توان قبل از دوران موسي رديابي نمود، موقعي كه خداوند يگانگي خود را اعلام نموده "أنا ربكم" (سوره 20 آيه 24(كه بلافاصله نام "الله" با حرف تأكيد "أن" پس از آن به كار رفته است: "أنني أن الله"(سوره طه آيه 14) در آيه‏اي كه متعلق به دوران دوم مكه مي‏باشد. اين آيه به لحاظ تاريخ گذاري متأخرتر از آيه‏اي است كه فرعون سخن كفرآميز خود را گفت: "أنا ربكم الأعلي"(سوره نازعات آيه 24) پس از آيه دوازدهم سوره طه كاربرد "رب" به نحو قابل توجهي كاهش مي‏يابد درحاليكه تعابيري چون "لا اله الا أنا" در آيات اواخر مكه (مانند آيه دوم سوره نحل و آيه 14 سوره طه آيه 25 سوره انبياء) و "لا إله إلا هو" در آيات 70 و 80 سوره قصص و بطور فراوان در آيات مدني (سوره بقره آيه 163 و 255، سوره آل عمران آيه 6 و 18) بكار رفته است.از آنجا كه واژه "رب" در مورد انواع الهه عربستان ما قبل اسلام بكار مي‏رفته كاربرد آن براي "الله" كه در پيام [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] بار توحيدي كامل داشته از مناسبت كمتري برخوردار بوده است. علت اينكه واژه "الله" در سوره‏هاي اوايل مكه كاربرد اندكي داشته، شايد اين باشد كه پيامبر از اطلاق نامي كه براي خدا (به عنوان اسم خاص) مشترك با كاربرد تعابير مشركان باشد اكراه داشته است: زيرا عرب‏هاي پيش از اسلام سوگندهاي شديدي به نام "الله" مي‏خوردند و "الله" را بعنوان آفريدگار و پديدآورنده اصلي مي‏پرستيدند از سوي ديگر با خداي مورد ادعاي جنيان قرابت و شباهت داشته است و نيز با خدايان فرعي مانند عزي، منات و لات كه آنها را دختران خدا مي‏دانستند و نمونه‏هاي مشابه گمنام ديگري را پسران او مي‏پنداشتند رابطه داشته است ("خرقوا له بنين و بنات" سوره انعام آيه 100) با توجه به اين كه ميزان تعابير قرآني بكار رفته در مورد خدا كه آمارش به هزاران مورد مي‏رسد، بسيار زياد است لذا ايجاد خط يا قوسي دقيق براي تعيين تاريخ نزول آنها بسيار دشوار است. با وجود اين، دليل دروني متقني كه قرآن در اين باره ارائه نموده اين است كه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] از يك تجربه شخصي شديد راجع به خدايي كه به او به عنوان پروردگار من "ربي" خطاب مي‏كرد به برداشت ديگري به عنوان يگانه خدا كه در پيام او بصورت "لااله الاّ الله" مطرح شده و صفات و القاب متعددي نيز در قرآن براي او اطلاق گرديد، منتقل شده است.
شخصيت ابراهيم نيز كه تاريخ او به صورت مفصل در بيست و پنج سوره قرآن مطرح شده، معيار مهمي را براي تاريخگذاري درون قرآني فراهم مي‏آورد. در دوران نخست مكه از صحف ابراهيم به عنوان متون مقدس از پيش نازل شده و از خود ابراهيم به عنوان پيامبري برجسته در كنار موسي نام برده شده است (آيات 18 و 19 از سوره اعلي). در دوران دوم و سوم مكه، ابراهيم به صورت "پيامبري كه سخن راست مي‏گويد" (صديقاً نبياً: سوره مريم آيه 41) و به صورت مفصل تري به عنوان "موحد ثابت قدمي كه به بت پرستي پدر و قومش حمله ور مي‏گردد" معرفي شده است (سوره صافات آيات 83 تا 98، سوره شعراء آيات 69 تا 89، سوره مريم آيات 41 تا 50، سوره زخرف آيات 26 تا 28، سوره انبياء آيات 51 تا 73، سوره عنكبوت آيات 16 تا 27، سوره انعام آيات 74 تا 84؛ و نيز بنگريد به مدخل "بت پرستي و بت پرستان، و مدخل "شرك و الحاد"). در كنار تفاصيل متعدد ديگري (همچون رهائي ابراهيم از آتش و شفاعت او براي پدر بت پرستش) همان دوران‏ها همچنين از مرداني ياد مي‏كند كه با ابراهيم ديدار كرده و خبر كيفر حتمي قوم لوط را اعلام نمودند (سوره ذاريات آيات 24 تا 34، سوره حجر آيات 51 تا 60، سوره هود آيات 69 تا 76 و سوره عنكبوت آيات 31 و 32). آنها همچنين اشاره دارند به اقدام قريب الوقوع ابراهيم نسبت به ذبح فرزندش كه از آيات 100 تا 111 سوره صافات و بر اساس آيات 112 و 113 سوره صافات و به صورت غير مستقيم از آيه 28 سوره ذاريات و آيه 53 سوره حجر فهميده مي‏شود كه اسحاق بوده است.
در سور مدني آمده است كه ابراهيم با كمك اسماعيل كعبه را در مكه به عنوان جايگاه اعتقاد خالص توحيدي و مركز زيارت بنا مي‏كند (آيات 124 تا 141 سوره بقره، 65 تا 68 سوره آل عمران، 95 تا 97 همان سوره، آيات 26 تا 29 و آيه 78 سوره حج). از آنجا كه ابراهيم بصورتي مؤكد، موحد حقيقي (حنيف) خوانده شده كه هيچ گونه وابستگي به بت پرستان نداشته (سوره بقره آيه 135، سوره آل عمران آيه 67، سوره نساء آيه 125، سوره حج آيات 31 و 78) و يك بار به عنوان دوست خدا (خليل: سوره نساء آيه 125) ذكر شده لذا الگوي نخستين براي [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] كه دين را دين ابراهيمي (ملة ابراهيم) اعلام كرده، معين مي‏گردد.
ويژگي‏هاي مهم شخصيت [حضرت] ابراهيم در قصه قرآني، موضوع بسياري از پژوهش‏هاي عالمانه شده است مانند اين آثار: (Me Kkaansche feest) تأليف "اسنوك هورگروينه"، (محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] و يهود) تأليف "اي. جي. ونسينك"، (ابراهيم) تأليف يوسف مبارك، و آخرين تحقيق (مسافرتها) تأليف "رونالد فايرستون". اين پژوهش گران تأكيد زيادي بر تفسير مجدد ابراهيم در سور مدني كه در آنها قطع رابطه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] با قبايل يهود مدينه اعلام شده، نموده‏اند.
توجه دوباره [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] صلي الله عليه و آله و سلم به مكه كه از طريق تغيير جهت قبله از بيت المقدس به كعبه حاصل شد وقفه يا خلل مهمي در تفسير ابراهيم و در مفاد پيام قرآني به لحاظ تاريخ گذاري ايجاد مي‏نمايد.
آنچه كه به خصوص در مورد تاريخ گذاري آيات مكي مي‏تواند مورد تأكيد قرار گيرد به عنوان حقيقتي قطعي در كتاب (Die Gestalt des Abraham) تأليف "اي بِك" مورد بررسي قرار گرفته است.
براساس نظر آقاي "بِك"، ابراهيم از قبل در آيات مكي پيش از مسأله همكاري او با اسماعيل، در ارتباط با مكه شناخته شده بود و [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] برداشت خود از تعبير "ملة ابراهيم" را لااقل قبلاً در مكه پيش از قطع رابطه‏اش با يهوديان مدينه، به وجود آورده بود. در اين ديدگاه، برخي از اظهارات آقاي "جي. لولينگ" درباره دين ابراهيمي [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] (كه ابعاد جنجال برانگيز و تند آن در كتاب "Wiederentdeckung" پيراسته گرديده) بررسي اساسي‏تري را در مورد اين مسئله مي‏طلبد كه آيا [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] شناخت مستقل و روشني از گرايشات مربوط به يونان باستان و يهودي - مسيحي داشته است كه موجب تمايل او به سنت ابراهيمي عرب پيش از اسلام شده باشد و در نتيجه قرابت زيادتري را نسبت به سنت ابراهيمي باعث شده و موجبات طرد الگوي عبادت يهودي - مسيحي را فراهم ساخته باشد؟!
اين چهار نمونه از رويكردهاي مفصل نسبت به تاريخ گذاري درون قرآني كه مبتني و متمركز بر موضوعاتي محوري مي‏باشد يعني پديده ادبي حروف مقطعه، تشريع نمازهاي يوميه، طرح نام خاص خداوند در قرآن، و نقل شخصيت پيامبرانه [حضرت] ابراهيم و دين او مي‏تواند راههايي را براي تكميل رويكرد معياري تاريخ گذاري مبتني بر شيوه چهار طبقه‏اي كه "تئودورنولدكه" مبدع آن بود يا فرضيه سه مرحله‏اي كه "بل" دفاع نمود، بگشايد. معيارهاي چنين رويكردهاي درون قرآني، مورد به مورد ومحدود به ميزان قابل توجهي از بررسي آيات، مي‏تواند نسبت به فراهم آوردن چارچوبي معين و حدسي براي مسأله تاريخ گذاري كل قرآن كمك نمايد.19

تدوين قرآن

همان گونه كه قبلاً ذكر شد، اين واقعيتي مشهور است كه در قرآن مدون يعني آنچه كه سرانجام به عنوان كتاب مقدس اسلام فراهم آمد، سوره‏ها نوعاً بر حسب كاهش طول تنظيم يافتند.
اين ترتيب، در جمع نهايي متن مكتوب قرآن كه سال‏ها پس از رحلت پيامبر در سال يازدهم هجري يا 632 ميلادي به تدوين رسمي خود نايل آمد، صورت پذيرفت. اين فرايند تدوين نهايي و جمع رسمي نمايانگر تاريخ متن قرآن از آخرين ابلاغ قرآني [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] است كه بطور خلاصه [مي توان گفت] از پيش از رحلت او آغاز شده و تا زمان پيدايش نص مصوت [داراي اعراب] قرآن در قرن چهارم طول كشيده است. اين تاريخ متن [مقدس]، قرآن را از دوران حيات پيامبر صلي الله عليه وآله به دوران حيات امت اسلامي و از مؤلف اصلي تاريخي پيام‏هاي قرآني به تدوين كنندگان اصلي انتقال مي‏دهد يعني آن كساني كه قرآن كنوني موجود در دست ما را به صورت نسخه‏اي مكتوب و نهايي پديد آوردند.
بخاطر همين ماهيت است كه تاريخ اين فرايند بمنزله ميدان ميني است مملو از دشواري‏هاي تاريخ گذاري كه بطور عميق ريشه در ادله و شواهد بسيار پيچيده و متناقض در سنت اسلامي بويژه در حديث دارد.
پس از رحلت پيامبر، امت اسلامي با سه وظيفه مهم در ارتباط با پديد آوردن قرآن به صورت متن مقدس رسمي روبرو گرديد:
1. لازم بود متن را از منابع شفاهي و مكتوب گردآوري كند.
2. ساختار متن عربي بدون اعراب را پديدار سازد.
3. آن را به صورت متني كاملاً مصوت [قابل قرائت] درآورد كه به تدريج به عنوان معيار رسمي مورد پذيرش همگان قرار گيرد.
ديدگاه سنتي، تكميل و به ثمر رسيدن اين اهداف سه گانه را در ظرف سه قرن دانسته و تاريخ متن قرآن را وارد يك چارچوب اساسي كرده (يعني آن اعتراضات مهمي كه در جلد دوم و سوم تاريخ قرآن بازنگري شده نولد كه مورد بررسي قرار گرفته‏اند). اين چارچوب مبتني بر چند فرض است: اينكه پيامبر، متن مكتوبي از قرآن ارائه نداد و اينكه قرآن عمدتاً به صورت شفاهي در اذهان شمار قابل توجهي از شنوندگان مستقيم پيامبر و نيز براساس حجم محدودي از متن نگارش يافته توسط كاتبان در طي دوران زندگي آن حضرت ثبت گرديد.
گروهي از صحابه به رهبري زيد بن ثابت كه خود پيامبر او را به عنوان كاتب وحي در مدينه گماشت، به گردآوري و تنظيم مطالب قرآني مكتوب و شفاهي در قالب متني كامل و غير مصوت در خلال نيمه دوم زمان خلافت عثمان پرداختند. متن نهايي كاملاً مصوت قرآن در نيمه اول قرن چهارم يا دهم پس از مطرح شدن انواع قرائات مختلفه (هفت يا ده يا چهارده نوع قرائت) كه اختلافات كمتري را در نحوه قرائت نشان مي‏دادند و بتدريج قابل تحمل و پذيرش همگاني قرار گرفتند، تدوين و فراهم آمد. البته علاوه بر اين قرائات مختلفه پذيرفته شده، هزاران اختلاف قرائات نيز درباره متن قرآن در منابع اسلامي اعم از تفاسير قرآن و روايي ثبت گرديدند كه بسياري از آنها را مي‏توان در نسخه‏هاي خطي كامل و ناقص قرآني موجود در كتابخانه‏هاي سراسر جهان مشاهده نمود. (بنگريد به "مصاحف قرآن").
پذيرش آنچه كه در شماري از گزارشات اوليه مطرح شده، بعيد به نظر مي‏رسد مبني بر اينكه نخستين جمع قرآن در طي دوران كوتاه خليفه نخست (ابوبكر) با تحريك عمر صورت پذيرفته باشد. گفته شده كه عمر نسبت به اصالت نقل متن قرآني در اثر كشته شدن رزمندگان اسلام در جنگ يمامه احساس خطر كرده بود چرا كه تعداد قابل توجهي از آنان حافظ قرآن بودند. بر اساس اين حكايت، ابو بكر پس از اندكي درنگ و تأمل به خاطر ترس از تعدي نمودن از سنت رسول الله صلي الله عليه وآله، سرانجام به زيد بن ثابت دستور داد كه همه پاره‏هاي قرآني كه روي برگهاي درخت خرما يا لوح‏هاي سفالين يا سنگهاي مسطح نوشته شده بودند و يا در اذهان افراد موجود بودند را روي صحيفه هايي يكسان بنگارد. اين صحيفه‏هاي مكتوب در طي خلافت عمر در اختيار او قرار گرفت و پس از فوت عمر به دخترش حفصه كه از همسران پيامبر بود، به ارث رسيد. يك گزارش نيز پيدايش نخستين مصحف مدون قرآن را به عمر نسبت مي‏دهد درحاليكه گزارش ديگر، اين ادعا را رد مي‏كند با اين استدلال كه عمر چندان عمري نكرد كه بتواند چنين متني را ببيند. صحت و اصالت چنين نقل‏ها و گزارشاتي كه جمع قرآن را به دوران خلافت عمر و ابوبكر نسبت داده‏اند مورد ترديد و مخالفت قرار گرفته است زيرا تنها دو نفر از كشته شدگان جنگ يمامه جزو قاريان حافظ قرآن بودند و هدف چنين گزارشاتي اين بوده كه نقش گسترده عثمان در فراهم آوردن نص رسمي را عمداً ناديده گرفته و نيز نقش پيامبر در ايجاد متن و كار نگارش قرآن در زمان حيات آن حضرت را كم اهميت جلوه دهند.
قابل قبول‏ترين گزارش روايي تاريخ قرآن، تدوين نهايي متن غير مصوت را مربوط به زمان خلافت عثمان يعني تقريباً بيست سال پس از رحلت پيامبر مي‏داند. بر اساس اين گزارش، سبب و مناسبت جمع نهايي قرآن، لشكر كشي به آذربايجان و ارمنستان به فرمان دهي حذيفه بوده كه ظاهراً سربازان مسلمان او از شام و عراق در مورد نحوه قرائت صحيح آيات قرآن در نمازهاي جماعت دچار اختلاف و درگيري شدند. عثمان به منظور حل ّ اين مشكل، هيأتي را متشكل از چهار نفر از برجستگان مكه با نظارت زيدبن ثابت مأمور كرد كه نسخه هايي از روي مصحف شخصي حفصه استنساخ كنند و هرجا كه با اختلاف قرائت مواجه شدند فقط لهجه قريش را برگزينند. هنگاميكه اين مأموريت به اتمام رسيد، عثمان يك نسخه را در مدينه نگاه داشت و بقيه را به كوفه و بصره و دمشق فرستاد. و سپس دستور داد كه تمام نسخه‏هاي موجود ديگر (ساير مصاحف) نابود گردد. البته فرمان او از سوي ابن مسعود و پيروانش در كوفه سرپيچي شد. مشكلات چنين گزارشي در چند نكته اساسي خلاصه مي‏گردد: ترديد وجود دارد كه صرفاً مسأله صحت قرائت قرآن در خلال فتوحات اوليه اسلام موجب ناآرامي مهمي شده باشد. ديدگاه قابل قبول اين است كه قرآن به حسب واقع مختص به لهجه قريش نيست و ديگر اينكه بعيد به نظر مي‏رسد كه خليفه فرمان از بين بردن تمام مصاحف قرآني از پيش موجود را صادر كرده باشد. بعلاوه، مطرح نمودن نام حفصه در اين حكايت احتمالاً بخاطر اين بوده كه فقط نقش ابزاري را براي ايجاد پيوند و اتصال بين نسخه‏هاي عمر و ابوبكر و عثمان بازي كند و سلسله متصلي از حلقه متن معتبري را فراهم آورد كه بطور گسترده‏اي مورد بي توجهي و غفلت امت قرار گرفته است. برغم وجود چنين اشكالاتي در اين گزارش مربوط به تاريخ گذاري جمع قرآن، اكثر پژوهش گران پذيرفته‏اند كه متن رسمي غير مصوت قرآن در زمان خلافت عثمان پيدايش يافت و اينكه زيدبن ثابت نقش مهمي در اجراي آن ايفا نمود. به منظور دريافت تصويري روشن‏تر از تدوين متن غير مصوت رسمي قرآن، بايد امكان عواملي چند را در نظر گرفت از جمله آنها عبارتند از:
1. اين كه خود پيامبر، كار پديد آوردن نسخه مكتوبي از قرآن را بي آنكه آن را تكميل سازد، آغاز نموده بود.
2. اين كه در خلال دو دهه اول پس از رحلت پيامبر، جامعه اسلامي بر محور كشورگشائي و فتوحات متمركز بود بجاي آنكه به تعيين نصي رسمي از قرآن بپردازد.
3. اين كه ضرورت يا نياز به نص ّ معتبر قرآن، پس از آنكه جوامع محلي مسلمان در شهرهاي پشتيباني (أنصار) مانند كوفه، بصره و دمشق تازه تشكل مي‏يافتند، خود را نمايان ساخت.
4. اين كه مصحف عثماني كه به رياست زيدبن ثابت در مدينه پديد آمد، بايستي آن را با پديده مشابه مصاحف ديگري ملاحظه نمود كه داراي اختلافات متني هستند و گفته شده كه همه آن مصاحف در دوران حيات پيامبر صلي الله عليه وآله پديد آمدند: مصحف منسوب به عبدالله بن مسعود (پذيرفته شده در كوفه)، مصحف منسوب به أبي بن كعب (پذيرفته شده در شام) مصحف منسوب به أبوموسي أشعري (پذيرفته شده در بصره) و نيز ساير مصاحف اوليه اشخاص. همچنين در منابع اوليه نقل شده كه علي بن أبي‏طالب (پسر عمو و داماد پيامبر) نخستين كسي بوده كه به جمع قرآن پس از رحلت پيامبر اقدام نموده است. بنابر برخي گزارشات، او سوره‏ها را بر اساس تاريخ نزولشان تنظيم نموده و هنگامي كه مصحف عثماني انتشار رسمي يافت او [علي عليه السلام] اجازه داد كه مصحفش سوزانده شود.20
هنگامي كه ايجاد متن غير مصوتي از قرآن (مصحف عثماني) با مسئله وجود مصاحف ديگر شخصي يا مركزي آميخته شده بود، انتشار رسمي متن كاملاً مصوت با مشكل قرائات مختلفه قرآن درگيري داشت. از آنجا كه مصحف عثماني بصورت رسم الخط ناقص نوشته شده بود يعني فقط متشكل از كلمات و عاري از حركات و علائم تفكيك دهنده بين حروف بي صدا بود از اين رو تلاوت نيازمند تعيين تلفظ صحيح آيات گرديد. در حالي كه املاي صحيح قرآن در طول بيش از دو قرن بتدريج بهبود يافت و ارتباط و پيوستگي بين متن غير مصوت و مسأله تلاوت معين گرديد، اشكالات و نواقص رسم الخط عربي نيز به تدريج روشن شد. اختلاف قرائات در حد گسترده‏اي خاتمه يافت يا آن كه منسجم گرديد و متن مكتوب بصورت فزاينده (روز افزون) از وابستگي به تلفظ و قرائت شفاهي استقلال يافت. اين فرايند با پيدايش رسم الخط كامل قرآن (داراي اعراب و نشانه) به اوج و كمال خود رسيد.
اين متن را مي‏توان متني قابل قبول و بدون اختلاف بشمار آورد با اين قيد كه تا آن زمان هيچ نمونه متن معيز و روشني براي قرآن كه از مقبوليت همگاني برخوردار باشد پديد نيامده بود. و در عوض، متن نهايي وكاملاً مصوت قرآن كه بعنوان متني معيار و رسمي شناخته شد را مي‏توان حاصل دستاورد كار ابوبكر بن مجاهد (م. 324 هـ) دانست. بخاطر اينكه تلاوت قرآن را بر اساس حديث معروف "أحرف سبعة" منحصر در هفت قرائت نمود. او قرائت هفت تن از عالمان برجسته قرآني در قرن دوم يا هشتم را پذيرفت و اعلام نمود كه همه آنها واجد اعتبار و حجيت الهي هستند. در سال 322 هـ.ق. يا 934 ميلادي، نسخه‏اي كه عباسيان رسماً انتشار دادند اين نظريه را اعلام نمودند كه تنها همين هفت قرائت، شكل‏هاي اصلي قرائت قرآن هستند و ساير قرائات، ممنوع مي‏باشند. با وجود اين، سه قرائت پس از هفت شيوه و چهار قرائت پس از ده شيوه مدتي بعد افزوده شد و بترتيب، ده يا چهارده قرائت مطرح گرديد. سرانجام هر يك از ده وجه قرائات به دو طريق كه اندكي با هم تفاوت داشتند مورد پذيرش قرار گرفت و همه اين قرائات بلحاظ نظري، مربوط به طيف "متن دريافت شده بدون اختلاف" شناخته شدند. به خاطر همه اهداف و مقاصد، امروزه در مقام عمل تنها دو نوع قرائت به طور كلي كاربرد يافته است؛ يكي قرائت حفص (م. 190 هـ . ق) از طريق عاصم (م. 127) كه واجد تأييد رسمي گرديد هنگامي كه قرآن استاندارد مصر در سال 1924 به چاپ رسيد اين نوع قرائت را برگزيدند. و قرائت ديگر عبارت بود از قرائت ورش (م. 197) از طريق نافع (م. 169) كه در شمال افريقا جز مصر، مورد پيروي قرار گرفت.
ماهيت مفروض استدلالات عالمانه درباره قرائات مربوط به متن مصاحف مختلف سرانجام آن عالمان را به اين معنا سوق داد كه با نهايت دقت، آن قرائات را مورد ارزيابي قرار داده و داوري حساب شده‏اي راجع به صحت آنها ارائه دهند. (مانند برگشتراسر، پريتزل، جفري وفيشر). اينكه بيشتر قرائات موجود پيش از مصحف عثماني را بعنوان تلاش هايي از سوي لغت شناسان مسلمان در جهت تصحيح متن عثماني بتوان تفسير نمود بصورت ديدگاه رايجي بطور روز افزون پذيرفته شد. در نيمه دوم همين قرن دو تن از پژوهش گران به اين نتيجه رسيدند كه اين "مصاحف" به حسب واقع جعلياتي بوده كه در تحقيقات صدر اسلام ايجاد كرده‏اند البته بدون آن كه دليلي جانبي و انكارناپذير براي مدعيان خود ارائه دهند. "وانس برو" با موضع‏گيري مخالفي به اين نتيجه نايل آمد كه قرآن تا دويست يا سيصد سال پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه وآله تدوين نشده بود ولي "جان برتون" معتقد شد كه [حضرت] محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] خودش جمع نهايي متن غير مصوت قرآن را پديد آورد.
چنين فرضيه‏هاي كاملاً متفاوت و نيز اين واقعيت كه هيچ متن يكساني از قرآن وجود ندارد كه نشان گر ويرايش نقادانه متن بر مبناي نسخه‏هاي دست نويس اصلي موجود بوده باشد و قرائات مختلف را مورد ارزيابي دقيق قرار داده باشد اين معنا را اثبات مي‏كند كه بيشتر بازسازي‏هاي تاريخ گذاري تثبيت قرآن بعنوان متني مكتوب به بن بست رسيده است.
تنها آينده داوري خواهد كرد كه آيا يك تحليل رايانه اي راجع به حجم عظيمي از مطالب مربوط به متن قرآن قادر خواهد بود كه پژوهشي عالمانه براي ايجاد تصويري ثابت‏تر در مورد تاريخ گذاري متن قرآن ارائه نمايد يا خير. البته ممكن است موفقيت چشمگيري در رابطه با تاريخ گذاري قرآن از طريق تحليل منسجم تري از تاريخ گذاري موضوعات درون قرآني نظير چهار نمونه‏اي كه در اين بررسي ذكر گرديد، بدست آيد.

پاورقي ها:

1- نهج البلاغه، خطبه 198
2- Encyclopaedia of the Quran, Brill, Leiden-Boston, 2002
3- جهت كسب اطلاعات بيشتر درباره اين دائرة المعارف ر.ك: فصلنامه علمي ترويجي قبسات، پاييز 1382، ش 29، مقاله محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] جواد اسكندرلو
4- بنگريد به مدخل "كتاب مقدس و قرآن"
5- بنگريد به مدخل "واژگان بيگانه"
6- اگر چه به لحاظ سبك بين آيات قرآن و سخنان غيب گويان كاهن تشابه وجود دارد ولي نبايد تفاوت‏هاي قرآن با كهانت راناديده گرفت چرا كه در كهانت، تكلّف و گنگي و اباطيل بكار مي‏رفت در حالي كه در قران مجيد هيچ يك از اين عيب‏ها وجود ندارد. چنان كه وليد بن مغيره كه از ادباي بلند پايه‏ي عرب به شمار مي‏رفت پس از شنيدن سخنان قرآن چنين اذعان نمود: "يا عجباً لما يقول ابن أبي كبشه فواللَّه ما هو بشعر و لا بسحر و لا بهذي جنونٍ و انّ قوله لمن كلام اللَّه": "آنچه فرزند أبي كبشه مي‏سرايد، به خدا سوگند نه شعر است و نه سحر است و نه گزافه گويي بي خردان، بي گمان گفته او سخن خداست. (تفسير طبري، ج 29، ص 98؛ سيره‏ي ابن هشام، ج 1، ص 288، التمهيد في علوم القرآن، ج 4، ص 192 - 191). بنابراين تشابه بين آيات قرآن و سخنان كاهنان به لحاظ وجود سجع و كوتاهي سخن و كاربرد سوگند، دليل بر همساني آن دو در ماهيّت و محتوا و اعتبار نيست.
7- در دانش تاريخ گذاري قرآن از تاريخ نزول وحي‏هاي قرآني نازل شده بر حضرت محمد [صلي الله عليه و آله و سلم] صلي الله عليه وآله بحث مي‏شود. و اين كار، فقط در خصوص قرآن كريم، امكان‏پذير است زيرا ساير كتب آسماني نزول دفعي داشته‏اند ولي قرآن براساس مقتضيات و نيازهايي نازل مي‏شد كه به صورت تدريجي در دوران و محلّ زندگي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله پديد مي‏آمد. (ر.ك: سيوطي، الاتقان، ج 1، ص 94) تاريخ گذاري قرآن گرچه امر بسيار دشواري است ولي براساس روايات معتبر و نيز محتويات و مطالب خود قرآن مي‏توان به تعيين تاريخ نسبتاً دقيق نزول آيات و سور آن پرداخت.
8- ج، 80 = نبأ، 81 = نازعات، 82 = انفطار، 83 = انشقاق، 84 = روم، 85 = عنكبوت، 86 = مطففين، 87 = بقره، 88 = انفال، 89 = آل عمران، 90 = احزاب، 91 = ممتحنه، 92 = نساء، 93 = زلزال، 94 = حديد، 95 = محمد [صلي الله عليه و آله و سلم]، 96 = رعد، 97 = رحمن، 98 = انسان، 99 = طلاق، 100 = بيّنه، 101 = حشر، 102 = نصر، 103 = نور، 104 = حج، 105 = منافقون، 106 = مجادله، 107 = حجرات، 108 = تحريم، 109 = جمعه، 110 = تغابن، 111 = صف، 112 = فتح، 113 = مائده، 114 = توبه. (بنگريد به: التمهيد، ج 1، ص 138 - 135)
ترتيب تاريخ گذاري روايي منسوب به ابن عباس بدين قرار است:
1 = علق، 2 = قلم، 3 = مزمل، 4 = مدثر، 5 = فاتحه، 6 = مسد، 7 = تكوير، 8 = أعلي، 9 = ليل، 10 = فجر، 11 = ضحي، 12 = شرح، 13 = عصر، 14 = عاديات، 15 = كوثر، 16 = تكاثر، 17 = ماعون، 18 = كافرون، 19 = فيل، 20 = فلق، 21 = ناس، 22 = توحيد، 23 = نجم، 24 = عبس، 25 = قدر، 26 = شمس، 27 = بروج، 28 = تين، 29 = قريش، 30 = قارعه، 31 = قيامه، 32 = همزه، 33 = مرسلات، 34 = ق، 35 = بلد، 36 = طارق، 37 = قمر، 38 = ص، 39 = اعراف، 40 = جن، 41 = يس، 42 = فرقان، 43 = فاطر، 44 = مريم، 45 = طه، 46 = واقعه، 47 = شعراء، 48 = نمل، 49 = قصص، 50 = اسراء، 51 = يونس، 52 = هود، 53 = يوسف، 54 = حجر، 55 = انعام، 56 = صافات، 57 = لقمان، 58 = سبأ، 59 = زمر، 60 = غافر، 61 = فصلت، 62 = شوري، 63 = زخرف، 64 = دخان، 65 = جاثيه، 66 = أحقاف، 67 = ذاريات، 68 = غاشيه، 69 = كهف، 70 = نحل، 71 = نوح، 72 = ابراهيم، 73 = أنبياء، 74 = مؤمنون، 75 = سجده، 76 = طور، 77 = ملك، 78 = حاقه، 79 = معار
9- گوستاوويل GUSTAV WELL )1808 - 1889) خاورشناسان آلماني آثار متعددي از خود به يادگار گذاشت كه مهم‏ترين آنها كتاب "مقدمه‏اي تاريخي - انتقادي بر قرآن" (Historisch - Kritische Einleitung in der Koran) در سال 1844 است. وي در اين كتاب، پيرامون جمع قرآن و نظم تاريخي سوره‏ها و آيات قرآن سخن گفته است. او تاريخ گذاري سوره‏ها را بر اساس سه معيار ارائه نمود:
يك - استناد به رخدادهاي تاريخي كه از طريق منابع ديگر شناخته شده است.
دو - مضامين وحي يا محتواي آياتي كه بيانگر شرائط و وظائف گوناگون پيامبر است.
سه - سبك و سياق ساختار وحي به لحاظ نحوه لحن و آهنگ و شيوه ي نثر يا سجع عبارات.
طبقه بندي سوره‏ها بر مبناي سبك و مضامين آن‏ها صرفاً ذوقي و سليقه‏اي بوده و توانايي تعيين تاريخ نزول سوره‏ها را ندارد ولي معيار نخست او يعني استفاده از اشارات و تصريحات قرآن به رخدادهاي زمانمند زندگي پيامبر صلي الله عليه وآله مي‏تواند در كنار روايات صحيح، سودمند و راهگشا به شمار آيد.
10- تئودور نولد كه THEODOR NOLDEKE)1930 - 1836) خاورشناس آلماني آثار متعددي از خود بجاي نهاده است كه مهم‏ترين آن‏ها كتاب "تاريخ قرآن" (Geschichte des Qorans) مي‏باشد اين كتاب كه به زبان آلماني نوشته شده وتاكنون به هيچ زباني ترجمه نشده است شامل سه بخش بزرگ و نزديك به نهصد صفحه است. بخش اول آن درباره‏ي وحي است كه در توصيف آن مي‏گويد: پديده وحي ناشي از انفعالات و تأثيرات شديدي بود كه بر پيامبر صلي الله عليه وآله سيطره داشت. آنگاه به ذكر منشأها و زمينه‏هاي پيدايش قرآن كريم مي‏پردازد و عواملي همچون محيط زندگي پيامبر صلي الله عليه وآله و نقش اهل كتاب بويژه يهود را در اين زمينه ذكر مي‏كند. سپس به تشريح سبك و سياق قرآن و مضامين كلّي سوره‏ها مي‏پردازد و قرآن را به دو قسم مكي و مدني تقسيم مي‏كند.
سوره‏هاي مكّي را نيز به سه طبقه تقسيم مي‏نمايد. بخش دوم - جمع و تدوين قرآن، در چند مرحله صورت پذيرفته است. ديدگاه شيعه درباره ي نص قرآن و رابطه ي پيامبر صلي الله عليه وآله با يهود و نصاري را مطرح مي‏كند. در بخش سوّم، قراءات و رسم الخط قرآني را توضيح مي‏دهد. )موسوعة المستشرقين، تأليف عبدالرحمن بدوي، ص 714 - 024)
11- رژي بلاشر REGIS BLACHERE)1973 - 1900) از خاور شناسان فرانسوي است كه در شيوه‏ي پژوهش به ويژه از نولد كه بهره جسته و تحت تأثير او قرار گرفته است. مهم‏ترين اثر او كتاب "مقدمه‏اي بر ترجمه قرآن" ( coranIntroduction au) است كه بوسيله دكتر محمود راميار به زبان فارسي برگردانده شده و با نام "در آستانه قرآن" انتشار يافته است. اين اثر بلاشر در پاره‏اي از موارد منصفانه اظهار نظر كرده و تند روي‏هاي خاور شناسان را نمي‏پذيرد. با وجود اين، خطاهايي را نيز در آن مي‏توان يافت.
12- هرشفلد Hirschfeld)1934 - 1854) خاورشناس انگليسي در اثري به نام "تحقيقي تازه درباره‏ي تركيب و تفسير قرآن"
(New Researches Into the composition and Exegesis of the Qoran , London: 2091)
بيشتر سوره‏هاي قرآن را برحسب مطالب و محتويات آن تقسيم بندي كرده و درباره انشاء و تركيب و فصاحت قرآن مطالب جالبي نوشته است. تقسيم بندي او به قرار ذيل است:
يك - سوره 96 كه صورت يك اعلاميه‏اي را دارد.
دو - متوني كه بيشتر محتوي آيات تأكيدي و اثبات با براهين است.
سه - سوره‏هاي خطابي و موعظه‏اي.
چهار - سوره‏هاي محتوي داستان‏ها.
پنج - سوره‏هاي شامل توصيف قيامت و بهشت و دوزخ.
شش - سوره‏هاي محتوي مقررات حقوقي.
وي بسياري از سوره‏ها را متعلق به تاريخ‏هاي متفاوتي دانسته است.
)بنگريد به: دكتر محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 622)
13- ويليام موير WILLAM MUIR)1819 - 1905) خاورشناس و ميسيونر انگليسي است در كتاب "قرآن، تركيب و تعليمش" (The Coran: Its composition and teaching) سوره‏هاي قرآن را در شش گروه طبقه بندي كرده كه پنج گروه آن مكي و يك گروه آن مدني است. او در طبقه بندي‏اش بسيار به روايات سيره پيامبر صلي الله عليه وآله تكيه نموده است.
14- موير معتقد بود كه سوره‏ي علق نخستين سوره‏اي است كه در آغاز دعوت علني نازل شده است و علّت اين كه هيجده سوره را پيش از سوره‏ي "علق" ذكر كرده، اين بوده كه آن‏ها را به عنوان پيام الهي نيافته است.
15- سبك" در اصطلاح ادبيات عبارت است از "روش خاص ادراك و بيان افكار بوسيله تركيب كلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبير" (ر.ك: لغتنامه دهخدا، ج 9، ص 13412) گرچه بلحاظ سبك، تغييراتي در طول سال‏هاي نزول وحي به وجود آمده است امّا هيچ دليلي وجود ندارد كه تمام سوره‏هاي داراي سبك يكسان متعلّق به دوره‏اي خاص باشند و در دوره‏هاي ديگر يافت نشوند. بنابراين سوره‏هاي قرآن برحسب سبك و اسلوب چندان متمايز نيستند تا بتوان آنها را به صورت قطعي طبقه بندي كرد.
16- ملاك كوتاهي يا بلندي آيات و سوره‏ها نيز امري ذوقي و تخيّلي است و نمي‏توان بر پايه ي آن ميان مراحل دوران وحي مكي و وحي مدني تفكيك قائل شد و اساساً كوتاهي و بلندي آيات امري توقيفي است نه اجتهادي.
(ر.ك: مناهل العرفان في علوم القرآن، ج 1، ص 209)
17- نولدكه استعمال سوگند در نخستين آيه از سوره‏ها را نشانه ي تعلّق آن سوره‏ها به دوران مياني وحي مكّي دانسته است در حالي كه در نخستين آيه از سوره‏هاي مربوط به دوران‏هاي ديگر وحي نيز سوگند مشاهده مي‏شود: "والذاريات ذرواً"، "والنجم اذا هوي"، "ن و القلم و مايسطرون"، "لاأقسم بيوم القيامه"، "والمرسلات عرفاً"، "والنازعات غرقاً"، "والسماء ذات البروج"، "والسماء و الطارق"، "والفجر"، "لاأقسم بهذا البلد"،.... "والعصر" ؛ نولد كه همه اين سوره‏ها را جزو سوره‏هاي دوران نخست مكّه ياد كرده است و جالب اينجاست كه تعداد اين سوره‏ها بيشتر از سوره‏هايي است كه جزو دوران مياني مكّه برشمرده كه با سوگند آغاز شده‏اند.
18- خاورشناساني از قبيل "بول ديك"، "نولدكه"، "بور" و "جونت" براين باورند كه حروف مقطعه به هيچ وجه جزء اصلي قرآن نبوده‏اند. "بول ديك" مي‏گويد اين حروف رمزهايي براي مصاحف قرآني براي مسلمانان پيش از به وجود آمدن مصحف عثماني بوده‏اند. "نولدكه" معتقد است كه اين حروف علائم اختصاري صاحبان صحيفه هائي است كه زيد بن ثابت آن‏ها را براي جمع قرآن مأمور ساخته بود.
اما "بور" و "جونت" گمان كرده‏اند كه حروف مقطعه علائم اختصاري نام‏هاي پيشين سوره‏هاي قرآن هستند. (ر.ك: الشّيخ فؤاد كاظم المقدادي، "الاسلام و شبهات المستشرقين"، ص 142). ولي قول حق آن است كه تمام حروف مقطعه از ابتداي نزول جزو اصلي سوره‏ها بوده و هستند و به لحاظ معنا و مفاد تفاسير مختلفي براي آنها ارائه شده است مثلاً علامه طباطبائي "ره" در تفسير سوره شوري فرموده‏اند: "چنانچه در سوره‏هايي كه به حروف مقطعه افتتاح شده تدبّر شود؛ مانند "الم"ها، "الر"ها، "طس"ها و "حم"ها: هر آينه مي‏يابي كه اين سوره‏ها از حيث محتوا مشابه يكديگرند و سياق آن‏ها يكنواخت است. لذا ممكن است حدس زده شود كه ميان اين حروف و محتواي سوره‏هاي مربوطه رابطه‏اي وجود دارد به عنوان نمونه سوره اعراف كه به "المص" مصدر شده، شايد جامع محتواي سوره‏هاي "الم" و "ص" باشد. (ر.ك: الميزان، ج 18، ص 6) و استاد معرفت نيز پس از ذكر چند احتمال، اضافه مي‏كند: "بيش‏تر اهل نظر بر اين باورند كه حروف مقطعه رموز و اشاراتي هستند كه جز اولياي مقرب، كسي را بدان راه نيست. در ميان عرب نيز چنين شيوه‏اي وجود داشته كه با رمز و اشارت سخن مي‏گفتند"
(بنگريد به: التمهيد في علوم القرآن، ج 5، ص 310 - 315)
19- خاورشناسان اغلب براي طبقه بندي سوره‏ها و تعيين مكي و مدني بودن آن‏ها و ترتيب نزولشان به آهنگ و سبك و مضمون سوره ‏ها توجّه واستناد نموده‏اند و كمتر اعتنائي به روايات - به ويژه روايات ترتيب نزول - كرده‏اند، در نتيجه ترتيب‏هايي را از سوره‏هاي قرآن ارائه داده‏اند كه نه تنها با ترتيب روائي سازگار نمي‏باشد بلكه ميان خود آن ترتيب‏ها اختلاف بسياري وجود دارد.
(ر.ك: جعفر نكونام، درآمدي بر تاريخ گذاري قرآن، ص 11 و 296 - 294
20- اين ادعا كه "علي عليه السلام پس از انتشار مصحف عثماني اجازه داد كه مصحفش سوزانده شود" كذب محض است، در روايتي طلحه از علي عليه السلام درباره سرنوشت مصحف آن حضرت سؤال نمود، حضرت فرمودند: "مصحف خود را به همان شخصي كه پيامبر صلي الله عليه وآله به من دستور داده مي‏دهم، به فرزندم حسن كه پس از من وصي من و از همه به من سزاوارتر است. فرزندم حسن مصحف را به فرزند ديگرم حسين مي‏دهد و پس از او در دست فرزندان حسين عليه السلام يكي پس از ديگري قرار خواهد گرفت..." (بحارالأنوار، ج 89، ص 52 - 40)

كتاب شناسي

1. سيره ابن اسحاق.
2. تاريخ طبري.
منابع فرعي:
1. "محمد ، انسان و ايمانش" نوشته "تي آندرا" چاپ 1936 در نيويورك.
2. "منشأ اسلام در محيط مسيحيت آن "نوشته" ريچارد بِل" چاپ 1926 در لندن.
3. "درآمدي بر قرآن" نوشته "بلاشر" در سال 1977.
4. "سفرهايي در سرزمين‏هاي مقدس" نوشته "برتون" و "فايرستون" چاپ 1990 در نيويورك.
5. "پژوهش‏هاي نوين درباره تدوين و تفسير قرآن" نوشته "هرشفلد" چاپ 1902 در لندن.
6. "ابراهيم در قرآن" نوشته "يوسف مبارك" چاپ 1958 در پاريس.
7. "قرآن، تركيب و تعليمش" نوشته "ويليام موير" چاپ 1878 در لندن.
8. "محمد و قرآن" نوشته "استوت گارت" چاپ 1957.
9. "محمد در مكه" نوشته "وات" چاپ آكسفورد در سال 1953.
10. "محمد در مدينه" نوشته "وات"، چاپ 1956 در آكسفورد.
11. "تاريخ قرآن" نوشته "جي. ويل"، چاپ 1844 در "بيلفلد".
12. "محمد و يهوديان مدينه" نوشته "اي .جي. ونسينك" چاپ 1973 در "فري بِرگ".

كتابنامه

1. قرآن.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي.
3. اسكندرلو، محمد جواد؛ معرفي و نقد دائرة المعارف قرآن ليدن، قبسات، سال هشتم، پاييز 1382، شماره 29.
4. بدوي، عبدالرحمن؛ موسوعة المستشرقين، ط 3، بيروت، دار العلم للملايين، 1993.
5. دهخدا، علي اكبر، لغتنامه؛ چ 2، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1377 ش.
6. راميار، محمود، تاريخ قرآن؛ چ 2، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1362 ش.
7. زرقاني، محمد عبدالعظيم،مناهل العرفان في علوم‏القرآن، ط 6، قاهره، داراحياء الكتب العربية، بي‏تا.
8. طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الاعلمي، 1394 ق.
9. مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار؛ بيروت، الوفاء، 1403 ق.
10. معرفة، محمد هادي، التمهيد في علوم القرآن؛ ط 2، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1415 ق.
11. مقدادي، فؤاد كاظم، الاسلام و شبهات المستشرقين؛ ط 1، المجمع العالمي لأهل البيت‏عليهم السلام؛ 1416 ق.
12. نكونام، جعفر، درآمدي بر تاريخ گذاري قرآن؛ چ 1، تهران، نشر هستي نما، 1380 ش.

مقالات مشابه

فرآیند نتیجه گیری مستشرقان در مسائل تاریخ قرآن

نام نشریهمطالعات قرآن و حدیث

نام نویسندهعباس اشرفی, زهرا بشارتی

ارزیابی روایات تقسیمات چهارگانه قرآن

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهبتول احمدی, سهیلا پیروزفر, عباس اسماعیلی‌زاده

چالش های آغازین تاریخ قرآن

نام نشریهدو فصلنامه قرآن پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهمعصومه آگاهی, اعظم پویازاده, دایانا استیجر والد

تأریخ القرآن

نام نشریهالمعارج

نام نویسندهمحمدحسین علی الصغیر

کتابی برای تمام فصول

نام نشریههمشهری آیه

نام نویسندهمحبوبه شعاعی

تعارض و ابهام در مدلول چند روایت تاریخی قرآنی

نام نشریهمنهاج

نام نویسندهمعصومه آگاهی, عبدالهادی فقهی‌زاده

ترجمه تاريخ القرآن

نام نشریهبینات

نام نویسندهاکبر خدادادی