در درياي دري: معرفي ترجمه خطي قرآن مجيد موزه حضرت شاهچراغ

پدیدآورزهرا ریاحی زمین

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 212 بازدید
در درياي دري: معرفي ترجمه خطي قرآن مجيد موزه حضرت شاهچراغ

دكتر زهرا رياحي زمين

خورشيد روشني بخش اسلام در قرن هفتم ميلادي در شبه جزيره? عربستان تابيدن گرفت‌و با اين بر آمدن، بامدادي روشن و پر اميد و حياتي نو را به ارمغان آورد.
قانونمندي‌ها و اصول و احكام آن نيز در قالب قرآن مجيد برپيامبر(ص) نازل شد. اين كتاب پرارج كه «اساسنامه» دين اسلام است، تمامي اصول و مبادي دين مبين را اعم از عقايد، احكام، اخلاق و قوانين عملي حيات در برمي گيرد. به سخن ديگر قرآن تنها مجموعه اي قوانين ديني و آداب و سنن اعتقادي نيست بلكه كتاب زندگي و راهنماي سعادت و خوشبختي است. جمال صوري و اعجاز ادبي قرآن از يك سو و معاني والا و متعالي آن از سوي ديگر موجب شد تا اين كتاب گران قدر مورد توجه قوم عرب قرار گيرد.مسلماناني كه حضور قرآن را در زندگي خود پذيرفته بودند با ايجاد پيوند عميق با آيه آيه اين كتاب الهي به پيشرفت و شكوفايي جامعه اسلامي مي‌انديشيدند و با اتكا به قرآن و الهام گرفتن از آن و با تفحص در اين گنجينه? عظيم معرفت به ابداع و خلق علوم مختلف از صرف، نحو، لغت، معاني، بيان، بديع، فلسفه، كلام، عرفان و… پرداختند. آنها علاوه بر علوم نقلي، به علوم عقلي چون رياضي ، طب، نجوم، و… نيز روي آوردند و خدمات شايان توجهي نه تنها به جوامع مسلمان كه كل بشريت عرضه كردند وقرن ها دانشمندان جهان را وامدار خود نمودند.
«ابن خلدون» ضمن بر شمردن علوم نقلي و كاربرد آنها مي‌گويد:

اين علوم مخصوص امت اسلامي است.1

در اين ميان ايرانيان از سهم بسزايي برخوردار بودند. آن ها كه قومي موّحد و متمدّن و دانش دوست بودند، با بهره گرفتن از تعاليم قرآن، راه خلق بسياري از علوم مذكور را باز و همواره كردند و سرمايه هاي افتخار آميزي چون ابوبكرخوارزمي، ابن سينا، محمد زكرياي رازي، خيام نيشابوري، خواجه نصيرطوسي و… را در تاريخ تمدن اسلامي براي خود اندوختند.
علاوه بردانشمندان ايراني، ادباي ايراني و فارسي زبان نيز، كه هسته? مركزي انديشه هاي آنان راتعليمات قرآني تشكيل مي‌داد و از همان آغاز بذر تفكرات و گرايش‌هاي ديني در ذهن ودل آنان كاشته شده بود، در همه? ابعاد وزمينه هاي شعر و نثر با استعانت از مفاهيم و مضامين،تركيبات و اصطلاحات، الفاظ و لغات، داستان ها و حكايات، امثال و حكمت‌هاي قرآن، به خلق آثار ادبي خود پرداختند و با استفاده از آيات منّور قرآن به نوشته هاي خود ارزش و بها بخشيدند.
فراواني آيات قرآن در آثار نويسندگان و شاعران فارسي زبان از قرن چهارم به بعد، گواه آميختگي دين با ادب و هنر، و گوياي اين حقيقت است كه قرآن مجيد نه تنها با شعر و ادب مغايرتي ندارد، بلكه سرچشمه ومنبع واقعي الهام آن است.
آشنايي و توجه به قرآن از راه هاي گوناگون، در تمام اعصار مورد عنايت مسلمانان بوده است. يكي از شيوه هاي پژوهش در قرآن اقدام به ترجمه? آن است. نكته قابل ذكر آن كه اگر چه مسأله? جواز و عدم جواز ترجمه? قرآن، همواره مورد بحث و اختلاف نظر شديد علماي مذهبي بوده است، اما با استناد به كتب تاريخي و روايات مختلف، شايد بتوان ادعا كرد كه ايرانيان و در رأس همه آن ها «سلمان فارسي»، صحابي مشهور ايراني رسول اللّه (ص)، نخستين قومي هستند كه به امر ترجمه? قرآن اقدام نمودند. «ابوالمظفر شاهفور اسفرايني» (م. 471 هـ.ق) در كتاب «تاج التراجم في تفسير القرآن للاعاجم» ضمن برشمردن دلايل جواز ترجمه قرآن به فارسي مي‌نويسد:
از بهر اين معني بود كه سلمان فارسي از مصطفي (ص) دستوري خواست تا قرآن به پارسي به قوم خويش نويسد، وي را دستوري داد. چنين گفتند كه: وي قرآن بنبشت و پارسي آن اندر زير آن بنبشت،‌‌آنگه به آخر آن بنبشت: هذا القرآن الذي أنزل علي محمد…2
به مسأله? ترجمه? قرآن مجيد توسط «سلمان فارسي»، صاحب «مناهل‌العرفان» نيز به نقل از «النفحة القدسيه» اشاره مي كند.3
اما شروع ودرخشش ترجمه كامل قرآن مجيد در ايران به حدود قرن سوم، چهارم و عصر سامانيان بر مي گردد.4
بنا به گفته مولف يا مولفان كتاب ترجمه، موسوم به ترجمه تفسير طبرسي و به شهادت تاريخ، منصوربن نوح ساماني (حكومت 350ـ366) اولين اميري است كه با گرفتن حكم جواز ترجمه? قرآن از علماي ماوراءالنهر، به طور رسمي فرمان داد تا قرآن يا تفسير قرآن مجيد به زبان فارسي ترجمه شود.5
پس ازاين اقدام، حركت ترجمه و تفسير و جمع آوري مفردات قرآن به زبان فارسي با سرعت و شتاب بيشتري ادامه يافت و آثار ارزشمندي چون تفسير قرآن پاك، لسان التنزيل، تفسيري بر عشري از قرآن مجيد، ترجمه و تفسير معروف به كمبريج، ترجمه قرآن موزه پارس، تفسير سور آبادي، تاج التراجم في تفسير القرآن للاعاجم، گزيده اي از بخشي از قرآن كريم (شنقشي)، تفسير كشف الاسرار، تفسير نسفي، ترجمه قرآن مورخ 556 هجري، تفسير بصائريميني، تفسير ابوالفتوح رازي و بسياري تفاسير و ترجمه هاي كوچك و بزرگ ديگر تا عصر حاضر و باانگيزه ها، روش هاو اساليبي كاملا متفاوت به وجود آمد.
از جمله ترجمه هاي با ارزش قرآن مجيد كه حاوي لغات و تركيبات زيباي فارسي است، قرآن مترجم خطي موزه حضرت شاهچراغ(ع) است، كه در اين نوشتار، به بررسي بخشي از خصوصيات اين نسخه مي پردازيم.

ويژگي هاي صوري

نسخه مذكوركه در دو مجلد صحافي شده، در دفتر نسخه هاي خطي موزه حضرت شاهچراغ(ع) با شماره هاي 297 و 298 و در فهرست كتب خطي كتابخانه? آستان احمدي با رديف هاي 1 و 2 و شماره هاي ثبتي 1715 و 1716 معرفي شده است.6 اين دو جلد بنا بر قول معروف در خاكبرداري هايي كه به منظور گسترش فضاي حرم احمدي و محمدي عليهما السلام انجام شده، در صندوقي آهنين از درون قبري به دست آمده است.7 و بخش اعظمي از ترجمه اي كهن از قرآن مجيد را شامل مي‌شود (حدود 23 جزء). مجلد اوّل با آيه? 153 سوره? بقره: استعينوا بالصّبر والصّلوة انّ اللّه مع الصابرين آغاز مي شود و با آيه? 56 سوره? اسراء: فلا يملكون كشف الضر عنكم ولاتحويلا، پايان مي رسد. مجلد دوم با آيه? 30 سوره? نور: ذلك أزكي لكم ان اللّه خبير بما يصنعون آغاز مي شود و با آيه? 20سوره? انسان: و اذا رأيت ثم رأيت نعيما و ملكا كبيرا، به پايان مي رسد.
اندازه اوراق ترجمه شاهچراغ 5/38×50 واندازه? نوشته ها 25×38.5 و تعدادسطور هر صفحه22 سطر (11سطر متن و 11سطر ترجمه) است. اوراق نخودي رنگ اين دو مجلد بر روي هم 340 برگ است.
در اين دو مجلد، متن قرآن با نوعي خط محقق و ريحان ناپخته و شكل نگرفته، وترجمه? آن به خط نسخ آميخته با نستعليق نگارش يافته است. مركب آيات سياه رنگ و مركب ترجمه سرخ رنگ است. دو صفحه اول هر جزوي، متن و حاشيه، به تمامي تذهيب شده است و ترجمه ندارد. بر روي هم 15 صفحه? اين نسخه? مذهّب وبدون ترجمه است. در تذهيب كتاب، نشانه هايي ازهنر قرن هفتم تا اوايل قرن دهم ايران ديده مي شود. در زمينه? صفحات تذهيب، گل هاي شاه عباسي نيز نقش گرديده است.
آغاز سوره ها، كلمه? اللّه در تما م قرآن، آيات بسم اللّه الرّحمن الرّحيم و دايره? بين آيات (به جاي شماره? آيات) همگي مذهّب است. دور همه? صفحات، دوخط سرخ ويك خط آبي، به صورت خط بسته رسم شده است. رنگ آميزي ونقش و نگارهاي اطراف صفحات و تذهيب‌ها بيشتر شبيه گليم‌هاي عشايري و مرزهاي شرقي و جنوبي ايران است.
قسمتي از برخي اوراق به دليل قدمت و پوسيدگي از بين رفته است و برخي نيز، پس از كشف نسخه، به علت وصالي نادرست، سياه و كدر و غيرقابل خواندن شده است؛ اما تعداد بسيار زيادي از اوراق، كاملا سالم و خوانا است.
هنگامي كه مرحوم علينقي بهروزي مسو?وليت كتابخانه? احمد بن موسي(ع) را به عهده داشتند، اين نسخه، كشف، صحافي و شماره گذاري شده و اوراق آسيب ديده وصالي گرديده است.
در شماره گذاري دقت كافي نشده است؛ گاه ديده مي شود كه دو صفحه با شماره? متوالي، از نظر متن قرآن چندين آيه يا سوره با هم فاصله دارند و بين اين دو صفحه افتادگي هايي بوده كه هنگام شماره گذاري صفحات در نظر گرفته نشده است. ازطرف ديگر همين شماره هاي الحاقي نيز افتادگي دارد وبرخي جاها چند شماره و صفحه مفقود شده است. با توجه به اين قرينه و وجود چند برگ كاغذ روغني پي در پي و در كنار هم كه بين تك تك اوراق كتاب براي حفظ و نگهداري برگ ها و عدم تماس آنهابا هم، تعبيه شده است، مي توان نتيجه گرفت كه پس ازوصالي كتاب، اوراق با شماره‌هايي كه اكنون مفقود شده اند از بين صفحات كنده و جدا شده است.
در حاشيه? آغاز هر سوره، توضيحاتي درخصوص فضيلت آن سوره به خط كاتب ترجمه و با مركب سياه رنگ ديده مي شود. متأسفانه برخي از اين توضيحات به علت پوسيدگي كاغذ از بين رفته است. همچنين گاهي درحاشيه? بعضي آيات، مطالبي از قبيل بيان اسباب نزول آيه، قرائات مختلف يا نكات تفسيري با همان خط و رنگ ثبت شده است.

مترجم كتاب

به دليل آنكه ابتدا و انتهاي كتاب افتاده، مترجم، كاتب، تاريخ ترجمه و تاريخ كتابت معلوم نيست.
تاريخ كتابت متن وترجمه از روي قرائن خطي، به حدود قرن هشتم تا نهم و اوايل دهم بر مي‌گردد. اين ترجمه به اعتقاد دكتر محمد جعفر ياحقي، فارسي ماوراءالنهري است.8 با توجه به اسلوب نگارش و ويژگي هاي سبكي، كه برخي از آنها پس ازاين خواهد آمد، يقينا از روي ترجمه‌اي كهن تر كه احتمالا متعلق به قرن پنجم هجري بوده ،نوشته شده است. اين حدس را نظر دكتر ياحقي نيز كه در «فرهنگنامه قرآني» ارائه شده است تأييد مي كند. ايشان درمعرفي نسخه‌هاي مترجم خطي قرآن كه اساس كار «فرهنگنامه قرآني» قرارگرفته است، به ترجمه‌اي اشاره مي‌كنند كه به شماره 999‌(رديف 3 جدول معرفي اجمالي قرآن‌هاي خطي فرهنگنامه قرآني)، در كتابخانه آستان قدس رضوي ثبت شده است.9 ترجمه? قرآن اخير كه بسيار شبيه به ترجمه موزه? شاهچراغ(ع) است و نگارنده در تصحيح و تكميل ترجمه? شاهچراغ (ع) از آن بهره فراوان گرفت10، ظاهرا متعلق به قرن پنجم و فارسي ماورءالنهري است.11
همچنين توضيحاتي نيز كه در حاشيه آغاز برخي سوره ها و آيات قرآن مترجم شاهچراغ(ع) در شأن نزول، تفسير يا اختلاف قرائت آمده اگر چه تعدادشان بسيار اندك است اما اسلوب نوشتن و سبك آن‌ها، تاريخ تخميني ترجمه را تأييد مي كند.

مذهب مترجم

درباره? مذهب مترجم، شايد بتوان با استفاده از قرائن بسيار معدودي كه در ترجمه وجود دارد ادعا كرد كه مترجم اصلي اين ترجمه ،مذهب اهل تسنن و جماعت داشته است. اين شواهد در سوره? مائده و نساء ديده مي شود.
در سوره? مائده در آيه? وضو مي خوانيم: يا ايّها الذين امنوا اذا قمتم الي الصّلوة فاغسلوا وجوهكم وايديكم الي المرافق وامسحوا برؤسكم وارجلكم الي الكعبين: اي آنا نيك گرويدگان [ايد] چون برخيزيد زي نماز كردن پس بشوييد روي هاء خود را و دستهاء خود را تا آرنجها [و] بكشيد بر سرهاء خود و بشوييد پايهاء خود زي شتالنگ. (مائده، 5/6)
قسمت اخير كه ترجمه? وامسحوا برو?وسكم وارجلكم الي الكعبين است با اعتقاد اهل تسنن در كيفيت وضو سازگاري دارد.
ديگر شاهد در سوره? نساء است: يا ايّها الذين امنوا اطيعوا اللّه واطيعواالرسول وأولي الامر منكم: اي آنانيك گرويدگان [ايد] فرمان برداري كنيد خدايرا و فرمان برداري كنيد رسول او را و علما و خلفا [از شما] فرمان برداري كنيد. (نساء، 4/59)
ترجمه? لفظ «اولي الامر» به «علما و خلفا» مطابق با اعتقاد مذهب تسنن است.
براي آشنايي بيشتر با اين ترجمه، در اين قسمت از گفتار، به ذكر پاره اي از مشخصات آن مي پردازيم:
برخي ويژگي هاي رسم الخطي
ـ نشانه اضافه در كلمات مختوم به الف، همزه است:
«مي گويند بدهنهاء خود آنچ نيست در دلهاء ايشان» (آل عمران، 3/167)
«اوآنك بنيان نهاد بناء خود را بر پارسائيي...» (توبه ،9/109)
ـ گاهي همين همزه حذف مي گردد:
«و مر خدايراست لشكرها آسمانها و زمين.» (فتح، 48/4)
ـ در غير حالت اضافه نيز گاهي همزه در پايان كلمات مختوم به الف مي آيد و زماني حذف مي‌شود:
«بيافريد در و كوهها و جويهاء و از ميوها بكرد.» (رعد، 13/3)
ـ شناسه فعلي «اي» ، ياء وحده، ياء نكره،... در پايان كلمه? مختوم به هاء بيان حركت به صورت همزه قطع ديده مي شود:
«بيرون شواز بهشت كي تو راندهء.» (حجر، 15/34)
«پس مجوئيد برايشان راهي و بهانهء.» (نساء، 4/34)
ـ گاهي همزه فعل ربطي «است» بدون آنكه اتصالي صورت گيرد از كلام ساقط مي شود:
«اي مردمان كي گردنكشي شما بر تنها شما باشد برخورداري زندگي اين جهان‌ست.» (يونس، 1/23)
«دوست شما و يار شما خداي ست.» (مائده، 5/55)
ـ حرف «پ» در كل اين ترجمه، جز در هفت مورد، به صورت «ب» آمده است:
«… بگيريم ايشانرا پاره پاره از آنجا كي نه دانند،» (اعراف، 7/182)
ـ حرف «چ» در همه ترجمه به صورت «ج» به كار رفته است:
«هر آينه ما جون جشانيم آدمي را از ما بخشايشي پس شاد شوند بوي.» (شوري، 42/48)
ـ حروف «د» و «ذ» در برخي موارد، بدون رعايت قاعده، به جاي هم مي آيند:
«ايشان نافرماني كردند و ايشان از حد بگدشتند.» (مائده، 5/78)
«مر مردانرا باشد از آنچ رها كردند مادر و پذر و خويشاوندان.» (نساء،4/7)
ـ گاهي زير حرف «س» علامتي شبيه به سه نقطه (c) ديده مي شود. اين علامت در حرف «ش» در بالا و به جاي نقطه ها گذاشته شده است:
«پس افسوس كنند از ايشان.» (توبه، 9/79)
ـ حرف «گ» در اين ترجمه هميشه به صورت «ك» مي آيد:
«نيست خواندن كافران مكر در كمراهي.» (رعد، 13/41)
ـ حرف «ي» در بيشتر موارد بدون هيچ قاعده اي به صورت «ي» مي آيد:
«و بدرستي و راستي در آورديم داود را از ما افزوني، اي كوهها همه روز رويت تا تسبيح گوييت با وي و اي مرغان و نرم كرديم از بهر وي آهن را. (سبأ، 34/10)
ـ ياء ميانجي در كلمات مختوم به مصوت‌هاي بلند «ا» و«او» كه به انواع ياءهاي شناسه فعلي، مصدري، وحده و نكره، و… متصل شده اند به صورت «ئي» نوشته مي‌شود:
«و نه برابر مي شود كور و بينا و نه تاريكيها و نه روشنائيي.» (فاطر، 35/3)
ـ كلمات «كه» و «چه» به صورت‌هاي «كي»، «كه»، «ك»، «جه» و «ج» آمده است:
«نه بود ما را كي شرك آريم بخداي هيچ چيز.» (يوسف، 12/38)
«برهانيديم آنانرا كه باز مي‌بودند از بدي.» (اعراف، 7/165)
«وانانك باوي اند بدانك هر آينه فال بدايشان نزد خدايست.» (اعراف/131)
«نه جه بيشترايشان نه دانند.» (لقمان، 31/25)
«اگر ج بودند بيش از آن در بيراهي بيدا» (آل عمران، 3/164)
ـ پيشوند نفي و نهي در بيشتر موارد منفصل از فعل آمده است:
«نه باشي اندر كاري و نه خواني از آن از قرآن و نه كنيد هيچ‌كاري كي نه باشيم ورشما گواهان.» (يونس، 10/61)
«مه باشيت از كم دهندگان.» (شعراء، 26/181)
ـ ضماير شخصي متصل غالبا از كلمه پيش از خود جدا نوشته مي شود:
«نه مي نموديم شان هيچ نشاني مكروي بزرگتر بود از مانند وي و كرفتيم شان بشكنجه.» (زخرف، 43/8)
«او نا كرويدكان تان بهترند از اين كروه تان يا مر شما راست بيزاري در كتابها.» (قمر، 54/43)
ـ هاء بيان حركت از پايان كلمه اي كه با هاء جمع، جمع بسته شده است حذف مي شود:
«ما قصه مي گوئيم بر تو نيكوترين قصهاء.» (يوسف، 12/3)

ابدال

ـ ابدال حروف در اين ترجمه ديده مي شود. نمونه هايي از آن چنين است:
«ب» به «و:» يا كه ملك شود ور گوش و بر چشمها.» (يونس، 10/31)
«و» به «ب:» از آنجا زنده كند خداي اين ديه را بس از بيراني و مرگ ايشان.» (بقره، 2/ 259)
«د» به «ت:»… ترسيت و نه اندوه خوريت و شادشويت ببهشت آنك مي نويد داده
مي‌شديت.» (فصلت، 41/31)
«ژ» به «ش:» هر كي عمر دهيمش با شكونه كنيمش در آفرينش (يس،36/68)
«ز» به «ژ:» هر آينه پر كنم هر آينه دوژخ را از پريان و آدميان. (سجده، 32/13)
«ه» به «خ:» هميدون ندهند مرد مانرا مقدار خسته خرما. (نساء، 4/53)
برخي و يژگي هاي دستوري

اسم

ـ ساختن اسم مصدر فارسي از تركيب صفت هاي عربي و ياء مصدري فارسي:
«زود باشد كه گردن ايشان كنند آنچ بخيلي مي كردند.» (آل عمران، 3/180)
ـ جمع كلمات عربي با «ها»:
«سوگند ياد مي كنم بخداوند مشرقهاء و مغربهاء.» (يوسف، 12/99)
ـ جمع كلمات جمع عربي با «ها»:
«منكر شدن ايشان آياتهاء خدايرا.» (نساء، 4/155)
«… بزنند رويهاء شانرا و متانهاء شانرا.» (محمد، 47/27)
ـ جمع اسم‌هاي جمع (گرو، امت، مردم، سپاه،) با «ان»:
«بدرستي دروغ گوي داشتند كروهاني از پيش شما. (عنكبوت، 29/18)
«اگر آمدشان بيم كننده هر آينه باشد هر آينه راه يافته تر از يكي امتان.» (فاطر، 35/42)
ـ جمع اسم‌هاي معني با «ان»:
«بدل كند پيمان خداي و سوگندان خود را ببها اندك.» (آل عمران، 3/77)
ـ جمع كلمات منسوب فارسي و عربي با «ان»:
«نيست بر ما، در مالهاء عربيان بزه.» (آل عمران، 3/75)
«بيفكنيد او را در تاريكي چاه تا ببرند او را بهري از كاروانيها.» (يوسف، 12/10)
ـ جمع كلمات مختوم به مصوت «ا» با «ان» بدون به كار بردن حرف ميانجي:
«مگوئيد خدايرا همتا آن.» (نحل، 16/74)
ـ مطابقت عدد و معدود در افراد و جمع به تبعيت از متن قرآن:
سبع بقرات: «گفت عزيز من مي‌ديدم هفت كاوان فربه.» (يوسف، 12/43)

ضمير

ـ به كار بردن ضمير شخصي منفصل سوم شخص مفرد و جمع براي غير ذوي العقول:
«آنانك مي گويند اي پروردگار ما بگردان از ما شكنجه دوژخ هر آينه شكنجه وي بود لازم.» (فرقان، 25/65)
ـ به كار بردن «اين» و «آن» عهد ذهني:
«و لقد رأه نزلة اخري. عنده سدرة المنتهي: و بدرستي ديدش فرود آمدني ديگر. نزد آن درخت در آسمان چهارم.» (نجم، 53/141)
ـ به كاربردن ضمير شخصي به جاي ضمير مشترك:
«بيرون كرده شدند از خانهاء ايشان» (آل عمران، 3/195)
«اي مردمان بترسيت از پروردگار شما.» (لقمان، 31/33)
ـ به كاربردن ضمير شخصي متصل مفعولي پس از ضمير اشاره:
«بود انت در نامه نبشته.» (احزاب،33/6)
«انتان پاكترست مردلهاء تان را.» ( احزاب/53)
«اينتان بآنست كي هر آينه شما گرفتيت آيتهاء خداي افسوس.» (جاثيه، 45/3)
ـ به كاربردن ضمير شخصي متصل مفعولي و حرف نشانه مفعول بيواسطه با هم:
«و اگر خواهيم بآب فرو بريم شانرا.» (يس، 36/43)
ـ به كاربردن ضمير شخصي متصل و منفصل با هم در يك عبارت:
«هر آينه برم هر آينه دستهاءتان و بايهاءشما را از بر افرود.» (شعرء، 26/49)

صفت

ـ ساختن صفت مركب با پيشوند «بي»:
«پس ايشان بي‌آكاهانند.» (يس، 36/6)
ـ مطابقت موصوف و صفت در افراد و جمع:
«اي خداي بيامرز… مردان مو?منانرا و زنان مو?منانرا.» (محمد، 47/19)
فعل و مصدر
ـ به كار بردن مصدر مضارع «بودن»:
«خداي مي‌داند جاي بر گشتن شما را وجاي باشيدن شما را.» (محمد،/19)
ـ به كاربردبن مضارع مصدر «بودن»:
«كردند بر ايشان كودكاني كي مرايشانرا بوند.» (طور، 52/24)
ـ به كاربردن فعل غايب سوم شخص جمع به جاي فعل مجهول :
«فاذا نُقِرَ في الصور: پس چون دردمند در صور.» (مدثر، 74/8)
ـ به كاربردن نشانه مفعولي «را» همراه با فعل مجهول:
«خبر كرده شود مردم را آن روز…» (قيامت، 75/13)
ـ به كاربردن فعل امر «گو» در امر غايب:
«فليكتب وليملل الذي عليه الحق: گو بنويس و گو املاكن آنكس كي برووام باشد.» (بقره، 2/282)
ـ آوردن ترجمه? حروفي كه افعال عربي را متعدي مي كنند در پاره اي موارد:
«وجاؤوا علي قميصه بدم كذب: و بياوردند بر پيراهن او را‌آلوده بخون دروغين.» (يوسف، 12/8)
ـ ساختن فعل متعدي از فعل لازم:
«اگر خواهد بياراماند بادرا.» (شوري، 42/33)
ـ ساختن فعل متعدي از فعل ذووجهين (لازم و متعدي):
«بگوي او مي آموزانيت خدا يرا بكيش شما.» (حجرات، 49/16)
«مه كاهانيت ترازو را.» (الرحمن، 55/9)
تكرار جزء فعلي «مي» در ترجمه? ماضي استمراري:
«… بآنچ مي بآيتهاء ما منكر مي شدند.» (فصلت، 41/28)
ـ ترجمه? خاص و تحت اللفظي ماضي نقلي، بعيد و استمراري:
«ولقد كانوا عاهدوا اللّه: و بدرستي و راستي بود عهد كرده بودند با خداي.» (احزاب، 33/15)
«فاذاقها اللّه لباس الجوع والخوف بما كانوا يصنعون: بچاشنيد ايشانرا خداي پوشش گرسنگي و ترس بدانچ بودند همي كردند.» (نحل،16/112)
ـ ترجمه? جزء فعلي «مي» پيش از همه اجزاء فعل مركب:
«باز آيد بايشان مي بيم كرده شدند.» (شعراء، 26/206)
ـ فاصله شدن چند كلمه بين جزء فعلي «مي» و فعل:
«هر آينه مردمان مي بايتهاء ما نه بي كمان شدند.» (نمل، 27/82)
ـ به كاربردن جزء فعلي «مي» با مصدر:
«و چون بامداد كرديد از قوم خود مي ساختن گرويدگانرا…» (آل عمران، 3/121)
آوردن شناسه هاي فعلي «ام، ايم، ايت، اند» بدون حذف يا تبديل همزه:
«گفت خداي كي من با شماام» (مائده، 5/12)
«ما بي كمانان ايم» (سجده، 32/12)
«نه چه شما كروهي ايت كي آزموده كرده شويت» (نمل، 27/47)
«خداونداني پراكنده بهتراند يا آنك خداي يكي است قهر كننده.» (يوسف، 12/39)

حرف

ـ به كار بردن حرف نفي پيش از جزء اول فعل مركب نهي و نفي:
«بپاي داريت كيش را ونه براكنده شويت دروي.» (شوري، 42/13)
«هر آينه بما نه باز كردانيده شوند.» (قصص،28/29)
ـ به كاربردن الف تفخيم و تكثير:
«بكنند مر خدايرا دختران، با كا خدايرا.» (نحل، 16/57)
«وجندا نيست كرديم از ديهي كي فيرنده شدند در زندگاني خود.» (قصص، 28/58)
ـ به كاربردن حرف نشانه‌«را» با مفعول بواسطه:
«آنت آنست كي مژده مي دهد خداي ببندگان خود را.‌» (شوري، 42/23)
ـ به كار بردن حرف نشانه «را» همراه‌ «براي» و «ازبهر»:
«بيفروزيد آتشي براي جنك را.» (مائده، 5/65)
«باشيد گويندگان راست گواهان از براي خداي را.» (نساء، 4/135)
ـ به كاربردن دو حرف ندا براي يك منادا:
«و گفت نوح اي يارب مگذار بر زمين از كافران.» (نوح، 71/26)
ـ به كاربردن لفظ «او»، «ا»، «اوو» و «و» در ترجمه? همزه استفهام:
«گفت او مدد مي كنيت مرا بخواسته»؟ (نمل،27/36)
«ا نه بيني زي قومي از فرزندان يعقوب»؟،(بقره،2/246)
«اوو» نه جايي داديم مرا ايشانرا در حرمي بي بيم»؟، (قصص، 28/57)
«وبباطل يا ابليس و ديوان بگروند»؟، (نحل، 16/72)
ـ به كار بردن كلمه «هيچ» در ترجمه «هل» استفهام:
«گفت هيج شما ديدهور شوند گانيت؟» (صافات، 37/54)
ـ حذف واو عطف در موارد بسيار متعدد:
«مدني است صد هفتاد آيتست نزديك حجازيان و نزديك بصريان، صد شش آيتست نزديك كوفيان، صد هفتاد شش آيتست بقول شاميان.» سوره? نساء
ـ به كاربردن حرف اضافه «اندر» به جاي «در» به سبك قديم:
«رنجانيده شدند اندر راه من.» (آل عمران، 3/195)
ـ به كاربردن حرف «اي» براي تفسير:
«پيراهنهاء ايشان باشد از قطران دوژخ اي آهن گداخته.» (ابراهيم، 1/50)

تفسير وشرح

ـ به كاربردن كلمه? «يعني» براي تفسير:
«هر آينه برم هر آينه دستهاء تان و پايهاء شما را از بر افرود يعني دست راست و پاي چپ.» (شعراء،26/49)
ـ گاهي كلمه? «يعني» پس از مورد تفسيري مي آيد:
«و نه گردن بگير رويت را تكبرمكن از بهر مردمان يعني.» (لقمان، 31/18)
ـ آوردن دو واژه? مترادف در ترجمه ?يك كلمه:
«الراسخون: استواران و محكمان اندر علم.» (نساء،14/162)
ـ آوردن تفسير و معني يك كلمه با هم:
«كردش كلمه توحيد را يعني لااله الااللّه را سخني پايدار.» (زخرف، 43/28)
«و نه تباهي كنيت در زمين بلايه كاران يعني تباه كاران.» (عنكبوت، 29/36)
ـ آوردن تفسير يك كلمه يا عبارت بدون معني تحت اللفظي آن:
انّ الذّين كفروا باياتنا: كي آنا نيك كافر شدند بمحمّد و قرآن .(نساء،4/56)
«انّ اية ملكه ان يأتيكم التابوت فيه سكينة من ربّكم: نشان پادشاهي او آن باشد كي بيايد بشما تابوت درو باشد صورتي چون روي آدمي از خداي شما.» (بقره ،2/248) «يريدون ان يتحاكموا إلي الطاغوت: مي خواهند كي بداوري روند زي كعب اشرف جهود.» (نساء،4/60)
ـ تفسير حروف مقطعه برخي سور:
«حم عسق: بحق حلم و مجد و سناء قدرت من.» (شوري 42/1)
ـ بيان اختلاف اقوال در يك مورد بخصوص با آوردن كلماتي نظير «قيل» يا «گفتند:»
«پس خواندند يارشانرا... پس گرفت نامه را و قيل شمشير را.» (قمر، 54/29)
«برداشت پذر و خالت را و گفتند مادر و پذر را.» (يوسف،12/100)
ـ آوردن اسامي خاص در تفسير مطلب:
«گفت يهودا از ايشان مكشيد يوسف را.» (يوسف/ 10)
«پس آغاز كرد بجستن آوندهاء ايشان پيش از آوند ابن يامين.» (يوسف/ 76)
«هر آينه درخت زقوم خوردن اين بزه كارست يعني ابو جهل.» (دخان،44/43، 44)
«خداي بفرمايد كي بگزاريد امانتها را اي كليد را دهيد بخداوند آن را اي بعثمان بن طلحه.» (نساء، 4/58)
ـ آوردن شأن نزول بعضي آيات در حاشيه:
«ومن الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤوف الرحيم: يك قول آنست كه جهاد كند در راه خداي تعالي كشته شود و يك قول صهيب و عمار كه چون سيد عليه السلام هجرت كرد صهيب و عمار ياسر و طايفه از درويشان صحابه بمكه بماندند و مشركان ايشانرا عذابها كردند و از دين اسلام باز نگشتند و صهيب همه مال خود بداد و خود را باز خريد اين آيه در معني وي منزل شده است و السلام.» (بقره، 2/207)
ـ آوردن برخي نكات صرفي و نحوي در متن و حاشيه ترجمه:
«فانظر الي طعامك و شرابك لم يتسنه: [پس بنگر] زي خورش خود و شراب خود و شير خود كي نه گشته است از حال بحذف الهاء و صدر.» (بقره، 2/259)
«ألا انّ اولياء اللّه لا خوف عليهم ولا هم يحزنون. الذين امنوا وكانوا يتقون. لهم البشري في الحياة الدينا وفي الآخرة: أنّ الذّين صفة لاولياء ويصلح مبتداء ولاول اصلح ليعود البشري الي الاولياء فيوقف علي يتقون. تم» (يونس، 10/63 ـ 65)
ـ آوردن برخي اختلاف قرائات در حاشيه ترجمه.
ـ اشاره به فضيلت سور و آيات و ذكر رواياتي در اين مورد، در حاشيه? ترجمه:
«ختم سوره? ابراهيم(ع)، هفت بار به جهت آمرزش مادر و پدر روز دوشنبه يا روز پنجشنبه زيرا چه اعمال در اين روز بر مردگان عرضه كند از صدق و غير آن. قال (ع) من قراء سورة ابراهيم (ع) كان في الجنة رفيق ابراهيم وله بكل آية قرأها ثواب. اسحاق بن ابراهيم (ع). ختم سوره? مذكور للرفع شر الاعداء سبع مراة. تم» سوره? ابراهيم
ـ ترجمه? يك آيه در چند مورد با اختلاف جزئي يا بدون اختلاف:
«ويقولون متي هذا الوعد ان كنتم صادقين.»
«و [مي گويند] كي باشد اين وعده? قيامت اگر هستيد شما راست گويان.» (يونس، 10/48)
«و مي گويند كي است اين نويد اگر هستيت راست گويان.» (نمل، 27/71)؛(سبأ، 24/29) و(يس، 36/48)
ـ به كاربردن كلمات عربي در ترجمه به دليل تأثر از متن عربي:
«انّ الانسان خلق هلوعا. اذا مسّه الشّر جزوعا.: حقا كه مردم آفريده شد هلوع و تنگ دل. چون برسد او را بدي جزعه كند.» (معارج،70/19،20)
ـ اطناب در ترجمه بعضي كلمات:
«قطمير: پوست تنك بر پيچيده بر دانه خرمان.» (فاطر، 35/13)
«شعر: سخن موزون با قافيه معني دار.» (يس، 36/69)
«ركعا سجدا : پشت خم دهندگان سربرزمين نهندگان.» (فتح، 48/29)
ـ عدم همخواني متن و ترجمه به دليل اشتباه كاتب يا اختلاف قرائت:
اشتباه كاتب: فعل جمع، ترجمه مفرد: «ساء ما يحكمون: بدست آنچ حكم مي كند.» (نحل، 16/59)
اختلاف قرائت: فعل غايب، ترجمه حاضر: «افغيراللّه يبغون: او جز دين خداي مي‌جوييد.» (آل عمران، 3/83)
(ترجمه فعل دراينجا مطابق با «تبغون» يعني قرائت حمزه، كسايي، ابن عامر، نافع، ابن كثير و روايت شعبه از عاصم است.)

به كار بردن لغات و تركيبات نادر

در اين ترجمه، لغات يا تركيباتي كه خاص متون نثر قرآني است، به كار رفته است. بعضي از آنها با ديگر متون مشترك است و برخي، مخصوص اين ترجمه است و در ديگر ترجمه ها يافت
نمي‌شود. نمونه اي از اين موارد چنين است:
آب بريذه: جرف بي پژماني جويندگان:مستأنسين
آبدستهاء بيگوشه : اكواب بي تيمار: غافل
آب طلب: وارد بي درست: باطل
آب غالب: طوفان بي راهان: غاوين، ضالون،غافلون
آسمانه خانهاء: عروش بيرون آيندگان از فرمان خداي: فاسقين
آنت: تلك ، ذلك بي فرماني كردن:عصيان
آنتان: ذلكم پرتوچيش : هدهد
افرازه: شهاب پس سون: دبر
با بينا: بصير پيش سون: قبل
باريك بين: لطيف پيشين كنيد: قدموا
بازداشت خواهم از خداي: حاش للّه، معاذ اللّه پيكار كش: خصيم
بايد ستده: مقبوضه جز كي: لكن
بر افرود: مختلف، خلاف خشنبه: عفريت
بربافته: مفتري خوش كام: طوع
بررفت: اسوه خوش منشان: فاكهون
بزرگ زاد بر آمده: كبير درست سخن: حكيم
بسوژ: احفاء درست كار: حكيم
بي آسيب: سلام دژبهاء: اثم
بي آميغ كنندگان: مخلصين دور اندر بين: لطيف
بي الهان: ضالين دور بين: لطيف
دو كام: كره كنده: حفره
دو گروهي:فتنه،اختلاف گران كار: مسرف
ديده ور شوندگان: مطلعون گردن دادگان: مسلمون
روي مند: وجيه مي بيرون آمديت از فرمان: كنتم تفسقون
ريم آب: صديه نا استوار: عوره
سازش بد: مكر نرم ساران: اذلّه
سروا زد: استعصم نرم كرده: مسخر
شب گاه: اصيلا نه چه: بل
شتالنگ: كعبتين نه كي: بل، الا
شخيدن: زلت نه گردون بگير رويت را: لا تصعّر خدّك
صوتهاء انگيخته: تماثيل و اخير فرمان بردار: قانت
غنده تننده: عنكبوت يكتا كردم من دين خود را: اسلمتُ وجهي
فروتران: اسفلين يكتا كنندگان:مخلصين
فروتنان: اسفلين، خاضعين يكسو شدن: هجر
فيرنده: بطر

پاورقيها:

1. مقدمه ابن خلدون، 1/477،مطبعه التقدم، مصر: قاهره، 1329.
2. ابوالمظفر شاهفور اسفرايني،تاج التراجم في تفسير القرآن للاعاجم، تصحيح نجيب مايل هروي و علي اكبر الهي خراساني،1/8، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ اوّل، 1375.
3. محمد عبدالعظيم الزرقاني ،مناهل العرفان في علوم القرآن، 2/172، دارالكتب العلميه، لبنان: بيروت، الطبعه الاولي، 1409 هجري.
4. تاريخ كتابت ترجمه? قرآن قدس به عنوان قديمي ترين ترجمه فارسي موجود از قرآن كريم، بنا بر شواهد و قرائني، بين سال هاي 250 و 350 هجري حدس زده شده است. (قرآن كريم، ترجمه استاد بهاء الدين خرمشاهي/619، تهران: انتشارات نيلوفر و جامي، چاپ اوّل، زمستان 1374).
5. ترجمه تفسير طبري، تصحيح حبيب يغمايي،1/ 5 ـ 7 انتشارات دانشگاه تهران، 1339 ش.
6. فهرست كتب خطي كتابخانه حضرت احمد بن موسي (ع)، علي نقي بهروزي/ 1ـ 2، شيراز: 1360.
7. پطروشفسكي درباره اين عمل مرسوم بين مسلمانان مي نويسد: «... در قرون وسطي بسياري از مسلمانان پارسا وصيت مي كردند كه مدارك ديگري نيز مبني بر ايمان ايشان در گورشان گذارده شود. در قرن دوازدهم ميلادي (ششم هجري) اسامة بن منقذ امير عرب... مي‌نويسد: كه پدر او مادام العمر به استنساخ قرآن سرگرم بود و وصيت كرد كه 14 نسخه قرآن نوشته? وي را كه در هنگام حيات استنساخ كرده بود با وي در گور نهند. بايزيد درويش سلطان ترك (كه از 1481 تا 1512 م/ 886 تا 918 هـ حكومت كرد) وصيت كرده بود كه صندوقي محتوي «گرد و غبار جهادهاي» وي ـ يعني گرد و خاكي كه از البسه او به هنگام لشكركشي هايش عليه «كفار» گرد آمده بود و شركتش را در غزوات ثابت مي كرده ـ در گورش بگذارند. در قرون وسطي اين شيوه اثبات خدمات ديني پس از مرگ ميان مسلمان رايج بوده است. (اسلام در ايران، ايلياپاولويچ پطروشفسكي، ترجمه? كريم كشاورز/ 95، تهران: انتشارات پيام، 1350.) عده اي مي گويند نسخه? شاهچراغ‌(ع) از درون طاق هاي داخل گنبد آرامگاه بيرون آورده شده است.
8 . ضمن گفت و گوي حضوري با آقاي دكترياحقي(سال 1357، شيراز)، ايشان اين گونه اظهار نظر كردن كه اين قرآن به خط تركستاني و ترجمه آن فارسي ماوراءالنهري است و از روي متني بسيار قديمي تر نوشته شده است؛ اما كتابت متن متعلق به حدود سده هاي هشتم و نهم مي باشد، (با تشكر از راهنمايي هاي ارزنده ايشان ).
9. دكتر محمد جعفر ياحقي، فرهنگنامه قرآني/34 و 35 مقدمه، بنياد پژوهشهاي آستان قدسرضوي، چاپ اول، تيرماه 1372.
10. نگارنده? اين سطور از شش سال پيش كار بازنويسي، تصحيح، تكميل و تحشيه ترجمه قرآن شاهچراغ(ع) و در كنار آن بازنويسي و تصحيح قرآن مترجم شماره 999 قدس رضوي را آغازكرده و اكنون هر دو ترجمه آماده چاپ و انتشار است.
11. شايان ذكر است كه ترجمه? شاهچراغ (ع)، به دليل تحت اللفظي بودن با برخي ترجمه هاي كهن ديگر نيز شباهت هايي دارد كه در امر تصحيح از آن ها بهره گرفته شد.

مقالات مشابه

نقد و بررسي روايتي در تحديد قرآن به سه بخش

نام نشریهحسنا

نام نویسندهمحدثه ایمانی

نقد كتاب مقدس: خاستگاه تاريخي ـ معرفتي و تأثير آن بر مطالعات قرآني

نام نشریهمعرفت ادیان

نام نویسندهجعفر نکونام, نفیسه امیری دوماری

تعارض اختلاف قرائات و عدم تحریف قرآن

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهسیدمرتضی پور ایوانی