«الاتقان في علوم القرآن» تأليف جلال الدين سيوطي (849 تا911 قمري) و «البرهان في علوم القرآن» تأليف زركشي (794قمري) هر دو جزو منابع ارزشمندي است كه نگارندگان آنها جزودانشمندان اوليه علوم قرآني بودهاند در اين مقاله، نويسنده كوشيدهتا مقايسهاي بين اين دو كتاب انجام دهد.
براساس آنچه سيوطي در مقدمة الاتقان پيرامون نگارش كتابخود نوشته، ميتوان دريافت انگيزه تأليف كتاب، قلّت منابع درخصوص علوم قرآني و عدم روشمندي آنها بوده است. سيوطي قبلاز تأليف الاتقان، كتاب التجير في علوم التفسير را كه شاملآموختههاي وي از تأليفات قبلي است، تأليف كرده بود و هنگامي كهتصميم به تأليف الاتقان گرفت به وجود كتاب البرهان زركشيآگاهي يافت و پس از دستيابي به آن، چنان شادمان شد كه آن رابه عنوان دستمايه و منبع اصلي كتاب الاتقان برگزيد و تأليف خودرا با تكيه به آن كتاب به انجام رساند. كتاب الاتقان، در سال 1978ميلادي به تصحيح محمدابوالفضل ابراهيم در بيروت در سال1987 باتعليق و تصحيح دكتر مصطفي بغادار بن كثير در 2 جلد بهچاپ رسيد. و ترجمة فارسي آن به قلم حجةالاسلام سيدمهديحائري قزويني بارها از سوي انتشارات اميركبير منتشر شد. كتابالبرهان نيز قبلاً در 4 جلد به تصحيح محمدابوالفضل ابراهيم چاپشده است.
سيوطي در مقدمه كتاب خود، الاتقان، بيان داشته كه قبل ازشروع به تأليف كتاب، به وجود البرهان، تفطن يافته است: «هذاكلّهو انا اظن أني متفرد بذلك، غير مسبوق بالخوض في هذه المسالكضبينا أنا أجيل في ذلك فكراً، أقدم رجلاً و أوخر أخري، اذا بلغني اناشيخ الامام بدر الدين محمدبن عبدالله الزركشي احد متأخرياصحابن الشافعيين الف كتاباً في ذلك حافلاًيسمي (البرهان فيعلوم القرآن) فتطلبة حتي وقفت عليه».
يعني: چنين به نظرم رسيد كه درمورد نگارش اين كتاب، يگانههستم و كسي پيش از من در اين راه قدم نگذاشته. حال آن كه درهمان زمان كه دربارة اين موضوع انديشه ميكردم، با خبر شدمشيخ امام بدرالدين محمدبن عبدالله زركشي- يكي از اصحافمتأخر شافعي، كتاب جامعي تحت عنوان «البرهان في علومالقرآن» به رشته تحرير درآورده است. لذا، در جستوجوي آن شدمتا به آن دست يافتم.1
همچنين در آنجا گفته كه از وجود اين كتاب شادمان و مسرورشده اما پس از اطلاع از كتاب البرهان، عزمش بر تأليف كتابالاتقان سست نشد.
پس آيا او اين كتاب را ناقص يافته و يا اين كه در صدد نگارشكتابي مبسوطتر و مفصلتر برآمده است. كتابي كه در آن آنچه ازعلوم بدو رسيده را استقصا كرده، چنان چه نوشته: «فطرلي أن اؤلفكتاباً مبسوطاً و مجموعاً مضبوطاً، اسلك فيه طريق الاحصاء و أمشيفيه علي منهاج الاستقصاء»2
سيوطي به دليل وجود تفكر موسوعي، گمشدهاش را در البرهاننمييابد چنان كه گفته: «ولما وقفت علي هذا الكتاب - أيالبرهان- ازدوت به سروراً و ممدت الله كثيراً و قوني العزم علي ابرازاما اضمرته و شدت الحزم في انشاء التصنيف الذي قصدته فوضعتهذاالكتاب العلي الشأن، الجلي البرهان، الكثير الفوائد و الاتقان».
يعني: هنگامي كه از وجود كتاب البرهان مطلع شده و به آندست يافتم، بسيار شادمان شدم و خداوند را بسيار سپاس گفتم. وعزم را بر ابراز داشتههاي پنهان خود جزم كردم و مصمم شدمتأليفي را كه در پي آن بودم بنگارم. و آن گاه اين كتاب گرانسنگ،پرفايده و متقن را به رشته تحرير درآوردم.3
سيوطي افزوده است: «انواع آن را از كتاب البرهان بهتر ترتيبدادم و برخي از انواع را در برخي ديگر ادغام كردم و مباحثي را كهلازم بود بيان شود به تفصيل در آنها سخن راندم و بر آنچه در كتابالبرهان بود از فوايد فرايد و قواعد و مباحث پراكنده آن قدر كهگوشها را زينت دهد؛ افزون كردم و آن را الاتقان في علوم القرآنناميدم.4
انواع، در كتاب سيوطي به 80 نوع ميرسد، حال آن كه در اثرزركشي شامل 47 نوع است، لذا، سيوطي به انواع برهان 33 نوعافزوده و اين تعداد تقريباً معادل دو سوم انواع برهان ميشود.
اين افزايش انواع به دو گونه است، برخي از آنها در حقيقتتوسعه همان نوع و احد زركشي است مانند نوع دهم در برهان يعني«معرفة اول مانزل و آخر مانزل»، كه سيوطي آن را به صورت دو نوعجداگانه آورده است (بدين قرار: نوع هفتم: اول مانزل ؛ نوع هشتم:آخر مانزل؛ نيز مانند نوع چهل و يكم برهان يعني تفسير القرآن) كهسيوطي آن را در قالب 5 نوع ذكر است (نوع هفتاد و هفتم: فيمعرفة شروط المعشر و آدابه نوع هفتاد و نهم: في غرائب التفسير؛نوع هشتادم: في طبقات المفسرين؛ نوع چهل و دوم: في قواعدمهمة يحتاج المفسر الي معرفتها)
بهترين نمونه در اين خصوص نوع چهل و ششم زركشي باموضوع: «في ذكر ماتيسر من اساليب القرآن و فنونه البليغه» استكه دربارة اين نوع، زركشي گفته: «و هوالمقصود الاعظم منهذاالكتاب و هوبيت القصيد»5 تعداد صفحات كتاب در اين موضوع710 صفحه است.6 سيوطي اين نوع را در قالب تعدادي از انواعآورده بدين قرار: در نوع بيست و نهم: بيان الموصول لفظاً المفصولمعنيً؛ نوع چهل و چهارم: في مقدمه و مؤخره؛ نوع چهل و ششم:في مجمله و مبينه؛ نوع چهل و نهم: في مطلقه و مقيده؛ نوع پنجاه وسوم: في تشبيه و استعاراته؛ نوع پنجاه و ششم: في الايجاز والاطناب؛ نوع پنجاه و هشتم: في بدائع القرآن و هكذا...)
و برخي از انواع در برهان زركشي نيامده مانند نوع دوم(الحضري و السفري)؛ نوع سوم (النهاري و الليلي)؛ نوع چهارم(الصيفي و الشتائي)؛ نوع پنجم (الفراشي و النوحي)...
در اين انواع فقط نوع چهلم يعني (معاضدةالسنه للكتاب) استكه زركشي در آن يكه تاز است. آن چه بعضي محققان گفتهاند كهزركشي در 15 نوع از انواع يكه تاز است، صحيح نيست. زيراسيوطي اين انواع را در سياق انواع ديگر آورده و هيچ كدام رانميتوان به زركشي منحصر كرد. به عنوان مثال نوع نوزدهم(معرفةالتصريف) را سيوطي در قالب سه نوع بيان داشته (بدينقرار: نوع سي و يكم: في الادغام و الاظهار و الاخفاء و الاقلاب؛ نوعسي و دوم: في المد و القمر؛ نوع سي و سوم: في تخفيف الهمز) نيزنوع بيست و يكم يعني بلاغة القرآن، معرفة كون اللفظ و التركيباحسن و افصح، همان حكايت را دارد. سيوطي اين نوع را در قالبسه نوع بيان داشته: (نوع پنجاه و سوم: في تشبيه و استعارته؛ نوعپنجاه و ششم: في الايجاز و الاطناب؛ نوع پنجاه و هشتم: في بديعالقرآن) سيوطي با عنوان بلاغة القرآن، نوعي نياورده؛ ولي اين، بدآنمعنا نيست كه زركشي در اين نوع يكه تاز بوده و سيوطي از آن غافلمانده و آن را ذكر نكرده است و اگر چه به آن نوع، عنوان مستقلياختصاص نداده از وجود مقايسه بين البرهان والاتقان ميتوان بهاذغام برخي انواع در برخي ديگر اشاره كرد كه سيوطي در مقدمه ازآن ياد كرده است.
از اين دست ميتوان به ادغام نوع يازدهم: (معرفة علي كم لغةنزل و نوع دوازدهم: في كيفيةانزاله) اشاره كرد كه سيوطي آن راادغام كرده و يك نوع واحد قرار داده و آن نوع شانزدهم (في كيفيةانزاله) از الاتقان است كه در آن سيوطي مسائل مربوط به احرفسبعه را عنوان كرده و آنچه را زركشي در نوع شانزدهم به اينموضوع اختصاص داده، مبسوطتر از وي شرح كرده است.
نيز نوع بيست و سوم برهان (معرفة توجيه القراءات) همانحكايت را دارد. سيوطي به اين موضوع، نوعي را اختصاص ندادهبلكه در پايان نوع بيست و هفتم در تنبيه ششم (من المهم معرفةتوجيه القراءات...) از آن مطلب ياد كرده است.
نوع سيام نيز چنين است. زركشي در آن نوع گفته: «هل يجوزفي التصانيف و الرسائل و الخطب استعمال بعض آيات القرآن» كهسيوطي از اين مطلب در نوع سي و پنجم (آداب تلاوته و تاليه)تحت عنوان «فصل في الاقتباس و ماجري مجراه» ياد كرده است.
از جمله اموري كه سيوطي در عرصة مقايسه اتقان و برهانآورده، تفصيل مطالب بايسته شرح و ذكر فوايد، فرايد قواعد و شواردآن بوده است. به عنوان مثال سيوطي «غريب القرآن» را در 63صفحه آورده، حال آن كه زركشي همين مطلب را در 6 صفحه ذكركرده و اين زيادت، ناشي از جمع اقوال دانشمندان در اين نوع وآوردن روايات ابن عباس از طريق ابن طلحه در خصوص غريبالقرآن و مسائلي است كه بين ابن عباس و نافع بن ازرق روي دادهكه به جهت استفاده كامل، سيوطي آن را بيان داشته است. نيز نوعهفتادم (مبهمات القرآن) را سيوطي دريازده صفحه آورده و زركشيفقط در هشت صفحه و دليل اين زيادت، تلخيص كتابش(مفحمات الاقرآن في مبهمات القرآن) بوده است.8
اما زركشي نيز در ذكر نوع چهلم (في بيان معاضدةالسنة القرآن)منحصر است و در اتقان سيوطي به آن مطلب نپرداخته است.سيوطي بر انواع زركشي، بسياري از انواع را افزون كرده كه عبارتاست:
2 --> الحضري و اسفري؛
3 --> النهاري و الليلي؛
4 --> الصيفي و الشتائي؛
5 --> الفراشي و النومي؛
6 --> الارضي و السمائي؛
10 --> ما نزل علي لسان بعض الصحابة؛
11 --> ما تكرر نزوله؛
12 --> ما تأخر حكمه عن نزوله، و ما تأخر نزوله عن كلمه؛
13 --> ما نزل مفرقاً و ما نزل جمعاً؛
14 --> ما نزل مشيعاً و ما نزل مفرداً؛
15 --> ما انزل منه علي بعض الانبياء و ما لم ينزل منه علي احد قبل النبي(ص)
21 --> العالي و النازل
29 --> بيان الموصول لفضاً، المعضول معني؛
30 --> الامالة و الفتح و ما بينهما؛
34 --> كيفية تحمله؛
42 --> قواعد مهمة يحتاج المفسرالي معرفتها؛
45 --> خاصة و عامة؛
46 --> مجمله و مبينه؛
49 --> مطلقه و مقيده؛
50 --> منطوقه و مفهومه؛
55 --> الحصر و الاختصاص؛
56 --> الايجاز و الاطناب؛
67 --> اقسام القرآن؛
69 --> الاسماء و الكني والالقاب؛
71 --> السماء من نزل فيهم القرآن؛
74 --> مفردات القرآن؛
78 --> شروط المفسر و آدابه؛
79 --> غرائب التفسير؛
80 --> طبقات المفسرين؛
اين تفاوت بدان معنا نيست كه زركشي از ذكر همه اين انواعغفلت ورزيده بلكه هر يك از آنها را در ضمن نوع ديگر بيان داشته واين، بدان جهت است كه علوم قرآني با هم تداخل و برخي از آنها بابرخي ديگر ارتباط و پيوند دارند و سيوطي هنگامي كه اين انواع راافزون كرده، چيزي كه بتوان آن را مطلب بديعي در علوم قرآن بهشمار آورد، ذكر نكرده است. اما به هر حال به جهت جمعآوريمطالب پراكنده و ترتيب اين انواع در يك كتاب تكميل شدة واحد، باوحدت رويه و انسجام كامل، فضل به او برميگردد، و اين همانچيزي است كه سيوطي در آخر كتاب الاتقان و بعد از اين كه خداوندرا به جهت منّت گذاشتن بر وي در اتمام كتاب، سپاس گفته، مورداشاره قرار داده است: «فحضت فيه كتب العلم علي تنوعها و اخذتزبدها و درّها و مررت علي رياض التفاسير علي كثرة عددهاواقتطفت ثمرها و زهرها و نحصت بحار فنون القرآن، فاستخرجتجواهرها و در رها و بقرت عن معادن كنوز فحلّصت سبائكها وسبكت فقرها، فلهذا تحصل فيه من البدائع ما تيّت عنده الاعناق بتاًو تجمع في كل نوع منه ما تفّرق في مؤلفات شتّي...»: يعنيكتابهاي علمي را چنان زيرورو كردم و خالص و زبدة آنها رابرگرفتم و در گلستان تفاسير (با همه فراواني) گذشتم و ميوهها وگلهايشان را چيدم و در اقيانوس فنون قرآن شنا و غواصي كردم و ازآن گوهرها و لآلي را برآوردم و معادن گنجها را شكافتم و شمشهايطلاي آن را بيرون آوردم و تار و پود كتابم را از آنها بنا كردم تا آنجاكه در آن سخنان بديعي جمع شد به نحوي كه گردنها از ديدن آنناتوان مانند و در هر نوع آن، آنچه در كتابهاي مختلف پراكنده بودگردآمد...9
و اين توانمندي عجيب سيوطي نشان از فكر و قاد او دارد كهوي را به اين موضوع يگانه سوق داد و در مؤلفات بسيار، با وجوداختلاف در مشارب و اقوال و مذاهب، سير كرده و در آنها به تفحصو تحقيق پرداخت تا جايي كه وجوه صواب بر او روشن شده و آنتأليفات را پس از زيادت و شروح بسيار، آن هم به وسيله تفكرصائب و رأي ثابت، در يك كتاب، دست چين كرد. تا بدانجا كه يكياز محققان در اين باره نوشت: اين كتاب ]= الاتقان]، شبيه به كتابالمزهر است.10 هر يك از ابواب آن نهايت آن علمي است كهدربارهاش سخن رفته اگر چنان چه لغويون بعد از سيوطي توانستندبه آن چه او در المزهر نگاشته چيز جديدي اضافه كنند؛ اما قرآنپژوهان بعد از الاتقان مطلبي را بدان افزون نكردند.11
مأخذ: مجمع اللغة العربيه
1- الاتقان 1/14.
2- الاتقان 1/13.
3- الاتقان 1/13.
4- الاتقان 1/16-7/1.
5- البرهان في علوم القرآن زركشي، تحقيق دكتريوسف مرعشلي و ديگران 2/480.
6- در نسخة مصر به تحقيق محمدابوالفضل به 781صفحه ميرسد.
7- مقدمه البرهان، همان 1/82.
8- الاتقان 2/1091-1110.
9- الاتقان 2/1290.
10- محمود رزق سليم: عصر سلاطين المماليك و نتاجهالعلمي و الادبي (چاپخانة النموذجية مصر) 3/375
11- مصادر سيوطي در كتاب المزهر از، آينة پژوهش،ش 65.